14.13M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#تماس_از_سید_الشهداء
#صاحب_زمان
#کانال_نوحوا_علی_الحسین
به کانال نوحوا علی الحسین بپیوندید 👇👇
https://eitaa.com/noaheh_khajehpoor_09173426998
هشتک کانال حذف نشود ❌
#قصه_کودکانه_حضرت_رقیه
#شعر_حضرت_رقیه
#کانال_نوحوا_علی_الحسین
◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️
یکی بود یکی نبود
غیر خدا هیچکس نبود
کنار گنبد کبود
این قصه رو نوشته بود
یه دختر کوچیکی بود
که اسم اون رقیه بود
کنار خانوادهاش
اصلاً به فکر غم نبود
خوبی رو از باباش گرفت
چیزهای تازه یاد گرفت
قصههای خوب میشنید
کارهای خوب یاد میگرفت
یاد میگرفت که شکر کنه
خدای مهربونشو
هیچوقت فراموش نکنه
اولِ وقت نمازشو
رقیه چون سهساله بود
نماز به اون واجب نبود
اما پشت سر باباش
میایستاد و نماز میخوند
اما حالا ای بچهها
بشنوید از شاهِ بدا
هم دشمن بچهها بود
هم دشمن بزرگترا
یه شاه بَداَدا و زشت
میگفت مردم نرن بهشت
مردمو هی کتک میزد
زشتی تو نامهاش مینوشت
یزید کور بیخدا
نامهای داد به سربازا
تا بابای نمازخونو
از دخترش کنن جدا
چونکه تمام شیطونا
می ترسن از نماز ما
دوست ندارن که ما باشیم
برا خدامون باوفا
وقتیکه دختر و بابا
بهزور شدن از هم جدا
رقیه رو کردن اسیر
با مادر و با خواهرا
رقیۀ قصۀ ما
گریه میکرد، میگفت خدا
یزید و آدماش بدن
منو ببر پیش بابا
خدای خوب و مهربون
چون رفیقه با همهمون
حرف رقیه رو شنید
داد یه هدیهای به اون
امام حسین که پَر کشید
یزید ظالم وَر پرید
رقیه رفت پیش بابا
بچهها اون شده شهید
هشتک کانال حذف نشود ❌
https://eitaa.com/noaheh_khajehpoor_09173426998
نوحوا علی الحسین🎤
#قصه_کودکانه_حضرت_رقیه #شعر_حضرت_رقیه #کانال_نوحوا_علی_الحسین ◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️ یکی بود یکی نبود غ
میشه بچه هامون رو با شعر و قصه گفتن عاشق اهل بیت کنیم ❤️
41.71M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#یا_امام_زمان
#کانال_نوحوا_علی_الحسین
به کانال نوحوا علی الحسین بپیوندید 👇👇
https://eitaa.com/noaheh_khajehpoor_09173426998
هشتک کانال حذف نشود ❌
سلام خدمت اعضای محترم کانال،ذاکرین عزیز
خصوصاً سرورانی که اخیراً به جمع ما پیوستند 🌺
ضمن عرض خوش آمد محضر یکایک بزرگواران 🌹
لازم هست به عرض برسانم
گروه تبادل(درخواست مطلب، ارسال نظرات،انتقادات و پیشنهادات) با لینک زیر 👇👇
https://eitaa.com/joinchat/1411383588C803b9d928e
را لمس کرده وارد شوید.
حضور شما موجب خرسندی ست ✅
#خواب_مادر
#کانال_نوحوا_علی_الحسین
◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️
🔹طراز المذاهب از بحر المصائب نقل مى كند:
روزى حضرت عليا مخدره زينب نزد حضرت سجاد آمد. حضرت چون چشمش به آن مخدره افتاد، فرمود: اى عمه ، ديشب در عالم رؤ يا چه ديدى و از مادرت فاطمه چه شنيدى ؟
آن مخدره عرض كرد: تو از تمامى علوم آگاهى . آن حضرت فرمود: چنين است ، و مقام ولايت همين است ؛ اما من مى خواهم از زبان تو بشنوم و بر مصيبت پدرم بنالم .
🔸عرض كرد: اى فروغ ديده بازماندگان ، چون چشمم قدرى آشنا به خواب شد، مادرم زهرا را با جامه سياه و موى پريشان ديدم كه روى و موى خود را با خون برادرم رنگين ساخته است . چون اين حال را بديدم ، خويشتن را بر پاى مباركش بيفكندم و صدا به گريه و زارى بلند كردم و سر آن حال پر ملال را از وى پرسيدم .
▪️فرمود: دخترم ، زينب ! من اگر چه در ظاهر با شما نبودم ليكن در باطن با شما بودم و از شما جدا نبودم . مگر به خاطر ندارى عصر روز تاسوعا، كه برادرت را از خواب برانگيختى ، برادرت بعد از مكالمات بسيار گفت : جد و پدر و مادر و برادرم آمده بودند چون بر مى گشتند مادرم وعده وصول از من بگرفت ؟! اى زينب ، مگر فراموش كردى شب عاشورا را كه ناله واحسيناه ! واحسيناه ! از من بلند شد و تو با ام كلثوم مى گفتى كه صداى مادرم را مى شنوم ؟ آرى ، من در آن شب ، با هزار رنج و تعب ، در اطراف خيمه ها مى گرديدم و ناله و فرياد مى زدم و از اين روى بود كه برادرت حسين به تو گفت : اى خواهر، مگر صداى مادرم را نمى شنوى ؟ اى زينب !
▪️مگر در وداع بازپسين فرزندم حسين ، و روان شدن او سوى ميدان ، من همى خاك مصيبت بر سر نمى كردم ؟
▪️ اى زينب ، چه گويم از آن هنگام كه شمر خنجر بر حنجر فرزندم حسين را بر نوك سنان بر آوردند...😭
اى زينب ، اى دخترجان من ! چه گويم از آن وقت كه لشكر از قتلگاه به سوى خيمه گاه روى نهادند و شعله نار به گنبد دوار بر آوردند. اى دختر محنت رسيده ، من همانا در نظاره بودم كه مردم كوفه با آن آشوب و همهمه و و لوله خيمه ها را غارت كردند و آتش در آنها زدند...😭
و جامه هاى شما را به يغما بردند و عابد بيمار را از بستر به زمين افكندند و آهنگ قتلش نمودند و تو، نالان و گريان ، ايشان را از اين كار باز مى داشتى ، و نيز هنگامى كه شما را از قتلگاه عبور مى دادند تمامى آن احوال را مى ديدم و آن چهار خطاب تو به جد و پدر و مادر و برادرت را استماع مى نمودم و اشك حسرت از ديده مى باريدم و آه جانسوز از دل پردردم بر مى كشيدم .
▪️دخترجان من ، اين خون حسين است كه بر گيسوان من است...😭
و من در همه جا با شما همراه بودم ، خصوصا هنگام ورود به شام و مجلس يزيد خون آشام و رفتار و گفتار آن نابكار بدفرجام .
▪️عليا مخدره مى فرمايد، عرض كردم : اى مادر، از چه روى اين خون را از موى و روى خويش پاك نمى فرمايى ؟ فرمود: اى روشنى ديده ، بايد با اين موى پر خون در حضرت قادر بي چون به شكايت برم و داد خود را از ستمكاران و كشندگان فرزندم بازجويم ، و عزاداران و گنهكاران امت پدرم را شفاعت بنمايم .
🔹و تو را وصيت مى كنم كه سلام مرا به فرزند بيمارم ، سيد سجاد، برسانى و بگويى به شيعيان ما اعلام كند كه در عزادارى و زيارت فرزندم حسين كوتاهى نكنند و آن را سهل نشمارند كه موجب ندامت آنها در قيامت خواهد بود.
هشتک کانال حذف نشود ❌
https://eitaa.com/noaheh_khajehpoor_09173426998
#دروازه_ساعات
#کانال_نوحوا_علی_الحسین
◾️◾️◾️◾️◾️◾️
یا امیرالمؤمنین
ای ارض و سما خاکِ رهِ قنبرِ تو
ای گردش کائنات بر محور تو
بنما قدمی رنجه به دروازه شام
افتاده به شمر حاجت دختر تو... 😭
🔹در گزارش سیدبن طاووس آمده است: قوم ستمگر سر امام حسین و نیز زنان و مردان اسیر خاندان را حرکت دادند؛ چون نزدیک دمشق رسیدند.
▪️ امکلثوم به شمر که از افراد آن قوم ستمگر بود، نزدیک شد و به او گفت: درخواستی از تو دارم! شمر گفت: درخواستت چیست؟ امکلثوم فرمود: «اینک شهر شام است، چون خواستی ما را وارد شهر کنی، ما را از دروازهای ببر که تماشاگر کمتری دارد...😭
تا مردمان نظارهگر کمتری باشند و به ما کمتر نگاه کنند و امر کن و
▪️به آنان بگو سرهای شهدا را از میان ما بیرون ببرند و دور کنند و پیش دارند تا مردم به تماشای آنها مشغول شوند و به ما کمتر بنگرند...😭
زیرا از کثرت نگاههایشان... 😭😭
شمر بن ذی الجوشن خبیث و ملعون بر عکس رفتار کرد و فرمان داد که سرها را بر سر نیزه و در وسط کاروان حرکت دهند.
منابع:
(اللهوف، ص 173 وص 174- مثیرالاحزان، ص97- منتهی الآمال، ج1، ص307- شهادتنامه امام حسین(ع) بر پایه منابع معتبر، محمدی ریشهری، ص777 و ص 778)
هشتک کانال حذف نشود ❌
https://eitaa.com/noaheh_khajehpoor_09173426998
#دکلمه_روضه_حضرت_رقیه
#کانال_نوحوا_علی_الحسین
◾️◾️◾️◾️◾️◾️
از همون بچگیام تا به حالا
شب و روز لعن امیه میکنم
همه ی دارو ندارم و فقط
نذر حضرت رقیه میکنم
نذر اون خانومی که سه سالشه
ولی کار صد تا دریا میکنه
با همون دست کوچولوش به خدا
تموم گره ها رو وا میکنه
معذرت میخوام من از سادات جمع
معذرت میخوام من از امام رضا(ع)
با اجازه از امام عصرمون
میخونم روضه از عمه ی شما
چه جوری بگم من از مصائبش
کاش دروغ باشه تمومه روضه ها
آخه کی دیده که یک سه ساله و
این همه کوه مصیبت و بلا
بی بی جان شما کجا و غربته
کوفه و کرببلاو شهر شام
واقعا سخته برام تصورش
چرا بردنت تو رو تو ازدحام
شنیدم بعد وقوع قتلگاه
دیگه تو رنگ خوشی رو ندیدی
شنیدم وقتی که خیمه ها میسوخت
پا برهنه رو خارا می دُویدی
شنیدم یه عده بی حیا و پست
معجر و النگو هاتو دزدیدن
شنیدم عروسکاتو و بردن و
شنیدم گوشواره ها تو کشیدن
شنیدم خیلی اذیت شدی و
شنیدم خیلی تو رو دادن عذاب
زبونم لال شنیدم بردنتون
تو و عمه زینب و بزم شراب
شنیدم تو هم شبیه مادرت
صورتت کبوده و یا نیلیه
شنیدم این یادگاریا همه
اثرات ضربه های سیلیه
شنیدم تو هم شبیه مادرت
یه روزه سفید شده کل موهات
دست به دیوار میگیری و راه میری
رمقی نمونده بود توی پاهات
شنیدم برای عشقت جون دادی
آخرش به آرزوهات رسیدی
شنیدم توی خرابه رفتی و
رو سر بابات تو هم پر کشیدی
شاعر: مجید مرادزاده
هشتک کانال حذف نشود ❌
https://eitaa.com/noaheh_khajehpoor_09173426998
دارم هوای گریه برای.mp3
3.15M
#زمزمه_حضرت_رقیه
شماره 721
#کانال_نوحوا_علی_الحسین
◾️◾️◾️◾️
دارم هوای گریه،برای اون سه ساله
که رنگ روش شده مثل رنگ روی لاله
ازتازیانه ها شد،تنش کبود و زخمی
ازسیلی ام گرفته،صورتش یه هاله
گناهه این دختر چی بوده
که جاش توی خرابه بوده
گناهه این دختر چی بوده
که اینقدر تنش کبوده
گناه این دختر چی بوده
که مضطره دلش شکسته
یه گوشه کِز کرده بمیرم
منتظره باباش نشسته
اوناکه اصلا،رحمی ندارن
سر باباشو،تو طشت میذارن
تاکه نگیره،بهونه دختر
شبونه طشت و،براش میارن
▪️آه و واویلا جانم رقیه
تاچشم دختر افتاد،نیمه ی شب به طشت
به عمه گفت که عمه،منکه غذا نخواستم
بااینکه عمه خیلی،گرسنمه ولی من
خواستم کنار بابام،باشم باباموخواستم
گناهه این دخترچی بوده
که چن روزه غذانخورده
هر جا گرسنه بوده جای
غذافقط اون سیلی خورده
گناه این دختر چی بوده
که تو سه سالگی یتیمه
گفته به دخترای شامی
بابام میادخدا کریمه
میبینه آخر،سرباباشو
سرو میذاره،روی پاهاشو
میگه به بابا،دونه به دونه
تموم حرف و،درددلاشو
▪️آه و واویلا جانم رقیه
باباچشاتو وا کن،نگاه به دخترت کن
ازموقعی که رفتی،یه روز خوش ندیدم
تاکه تو رفتی رفتم،همراهه بانامحرم
نپرس ازم ازاونا،چی شنیدم چی دیدم
گناهه من مگه چی بوده
که ازاونا کتک میخوردم
خودت که شاهد بودی بابا
عمه نبود حتمامیمردم
گناهه من مگه چی بودکه
منو به زجر پست سپردن
پای برهنه از روخارا
کشون کشون منو میبردن
باباکف پام،آبله بسته
خسته ی راهم،خسته خسته
از ایناخوردم،لگد که بابا
شبیه زهرا،پهلوم شکسته
▪️آه و واویلا جانم رقیه
شاعر: امیرحسین سلطانی
هشتک کانال حذف نشود ❌
https://eitaa.com/noaheh_khajehpoor_09173426998