♨️محبوب شدن نزد امام زمان عجل الله
💠حدیث امیرالمؤمنین علیه السلام فرمودند:
🔅هر کس چیزی را دوست بدارد،همواره نام او را بر زبان جاری می کند.(بحار الانوار ۵۳:۱۵۷)
🔸سعی کنیم در هر جایی که هستیم و در هر حالتی که هستیم چه ایستاده، نشسته، خوابیده…و با بهتر از آن بیائیم تصمیم بگیریم هر موقع که خواستیم از جا بلند شویم همیشه ذکر یا صاحب الزمان در سر زبانمان باشد.
💠حدیث امام صادق علیه السلام:
🔅در زمان غیبتش، دیدگان مومنان بر او بسیار گریان است.(بحارالانوار ۵۲:۲۸۱)
🔸اگر محبی از محبوب خویش دور بیفتد و به هجران او گرفتار شود بیقرار خواهد شد،گریه سر خواهد داد و به دنبال او خواهد گشت.سعی کنیم در مجالسی که از امام زمان یاد میکنند شرکت کنیم.
🔸از میان زیارتهای امام زمان عجل الله به چند زیارت بیشتر اهتمام بورزیم:
🔸یکی زیارت آل یاسین که خود آقا فرموده اند هر وقت میخواهید توسل کنید و با من سخن بگویید این زیارت رو بخوانید،
دوم زیارت جامعه کبیره که حداقل هفته ای یک بار بخوانیم،و سوم زیارت عاشورا به نیابتش بخوانیم .
◾️◾️◾️◾️◾️
#شهید_امام_رضایی_فارس
چنـد روز قبـل از شهــادت به یکے از دوستانـش گفت :
"خیلی #دلــم پر میزند برای #امام_رضا(علیه السلام) ، دوست دارم بروم #زیارت "
بعــد از #شهـادت، #جنـازه ابراهیــم اشتباها" توسـط #تعـاون به سمـت #مشهـد رفـت و طبـق #رسم مشهــدی ها دور حـرم طـواف داده شـد ....
بعدا" که پیکـر ابراهیـم شنـاسایے شد به شیـراز و بعـد #ڪازرون منتقـل شد و پیکر پاڪش در ڪنار شهداے دیگر آرمید👌
▪️اَلسَّلامُ عَلَى الْحُسَیْنِ
▪️ وَ عَلى عَلِىِّ بْنِ الْحُسَیْنِ
▪️ وَعَلى اَوْلادِ الْحُسَیْنِ
▪️وَ عَلى اَصْحابِ الْحُسَیْنِ
#اللهم_ارزقنا_الشهادة_في_سبيلك
#روزتون_شهدایی
هدیه محضرارواح مطهر شهدا🌷وامام شهدا🌷صلوات
🏴
🏳🏴
🏴🏳🏴
🏳🏴🏳🏴
《بسم الله الرحمن الرحیم》
#پرسمان_مهدویت
#آزمایش_مردم
👈امتحان کردن مردم یکی از سنت های خداوند است. او بندگان خود را به اسباب گوناگون می آزماید تا میزان استواریشان در مسیر حق روشن شود👌
البته نتیجه امتحان برای خداوند معلوم است . ولی در کوره آزمایش ها ;این بندگان هستند که ساخته می شوند و به جوهر وجود خود پی می برند✅
امام موسی کاظم علیه السلام فرمودند;
((هنگامی که پنجمین فرزند غایب شد,مواظب دین خود باشید تا کسی شما را از آن بیرون نکند.
برای صاحب این امر ( امام مهدی علیه السلام) غیبتی خواهد بود که گروهی از پیروان او, از اعتقاد خود دست بر می دارند.
این غیبت آزمونی است که خداوند با آن بندگانش را می آزماید))
📚الغیبت طوسی, فصل۵,ح۲۴۸,ص۲۳۷
#علامه_حسن_زاده_آملی
#اربعین
📌 نقطهٔ کانون دنیا
◽️ خورشید هم حتی گمانم در مدار توست / ما زائران نقطهٔ کانون دنیاییم
◾️ تنها نیاز کربلا بال و پَر عشق است / اینگونه میآییم اگر بیدست و بیپاییم
◽️ در وصف این جاده سروده بلکه مولانا / ما رو به بالا میرویم و ما ز بالاییم
◾️ از آسمان دیدند ماه و اختر و خورشید / ما قطرهایم و مِثل رودی رو به دریاییم
◽️ چشم همه عالَم شده مبهوت این هیبت / ما اقتدار لشکر مهدی زهراییم
👤 شاعر: حانیه #بخشی
📜 #اشعار_مهدوی ؛ ویژهٔ #اربعین
ندبه هاے دلتنگے
☺️🌷☺️🌷☺️🌷☺️ #داستان_واقعی #من_زنده_ام #قسمت_۲۴۳ *═✧❁﷽❁✧═* دیواری که دائما درحال وعظ وخطابه وتوص
☺️🌷☺️🌷☺️🌷☺️
#داستان_واقعی
#من_زنده_ام
#قسمت_۲۴۴
*═✧❁﷽❁✧═*
بعداز روزها انتظار یک روز صبح 🌄همگی دور کاسه ی شوربا نشسته بودیم وسخت ومشغول تماشای بازی موش ها🐭 وجست وخیز آن ها بودیم که یکباره یکی از سربازان عراقی به نام خلف که البته مابه او ناخلف می گفتیم,در🚪 سلولمان راباز کرد ومثل همیشه باحنجره ی بلندگو قورت داده ,دادکشید 🗣وبا لگدبه در زد وباکابل به دیوار کوبید وبا فریادهایی که بیشتربه پارس سگ🐶 شباهت داشت گفت:
لبسن النظارات وبسرعه طلعن.(عینک ها🕶را روی چشم بگذارید وسریع بیاید بیرون)کفش هایمان👟 را به سرعت پوشیدیم وعینک هارا روی چشم گذاشتیم.هنوز از افتادن وسقوط ازبلندی ترس😰 داشتم,دوباره کورمال کورمال وتلوتلو خوران به پشت یک دربزرگ رسیدیم.
درتمام طول مسیربه سنجاقم 📎فکر می کردم که برایم حکم یک چرخ خیاطی پیشرفته را داشت وآن را کنار دریچه ودور چراغ مخفی کرده بودم.فرصتی برای برداشتن آن نداشتم.درباز شد ویک عالمه نور وگرما برتنمان تابید.هفده سال خورشید 🌞را دیده بودم اما انگار آن را حتی درگرمای پنجاه درجه ی آبادان حس نکرده بودم.
اگرچه آفتاب سال هابر جسمم تابیده بود وصورتم را سوزانده بود,اما هرگز به ارزش آن پی نبرده بودم❌
آن روز اولین بار با تک تک سلول های بدنم نور خورشید را حس کردم واز آن لذت 😍بردم.خورشید دامن طلایی اش را چنان فرش کرده بود که به همه چیز رنگ داده بود.تابش نور طلایی آفتاب🌞 بر پوستی که ماه ها در دخمه های بی نور,سرد وبی رمق شده بود,لذتی وصف ناشدنی داشت.چقدر این گرمارا دوست💞 داشتم.
نور آفتاب همراه با نسیم ملایم بهاری در تمام تنم می چرخید و چشم هایم رابیدار می کرد.گوش هایم👂 زنگ می زد,دست وپای به خواب رفته ام تکان می خوردند.آن روز آفتاب تعارف می کردیم و نور تقسیم می کردیم.
به چشم های فاطمه نگاه👀 کردم؛رنگ عسلی چشم هایش چقدر زیباتر از قبل بود.مویرگ های نازک زیر پوست صورتش,گونه هایش را گلگون کرده بود.
══ ೋ💠🌀💠ೋ══
👈 ادامه دارد... 🔜👉
☺️🌷☺️🌷☺️🌷☺️
بسم الله الرحمن الرحیم
#سوره_مبارکه_شعرا_آیه_۲۱۵
وبال و پر خود را برای مومنانی که از تو پیروی می کنند بگستر و با آنان که با محبت و تواضع رفتار کن.