ندبه هاے دلتنگے
🌹سهم #روز هشتاد_وششم : نامه ۲۸ #نهج_البلاغه، بند ۱ تا بند ۳ ┄┄┅┅✿❀🍃🌼🍃❀✿┅┅┄┄ 📜 #نامه ۲۸ : جواب نامه
🌹سهم #روز هشتاد_وهفتم : نامه ۲۸ #نهج_البلاغه،
بند ۴ تا بند ۵
┄┄┅┅✿❀🌿🌹🌿❀✿┅┅┄┄
📜 #نامه ۲۸ : جواب نامه معاویه
4⃣ مظلوميّت امام (عليه السّلام)
🔻و گفته ای كه مرا چونان شتر مهار كرده به سوی بيعت می كشاندند. سوگند به خدا؛ خواستی نكوهش كنی اما ستودی، خواستی رسوا سازی كه خود را رسوا كرده ای، مسلمان را چه باك كه مظلوم واقع شود مادام كه در دين خود ترديد نداشته و در يقين خود شك نكند، اين دليل را آورده ام حتی برای غير تو كه پند گيرند و آن را كوتاه آوردم به مقداری كه از خاطرم گذشت. سپس كار مرا با عثمان بياد آوردی، تو بايد پاسخ دهی كه از خويشاوندان او می باشی، راستی كدام يك از ما دشمنی اش با عثمان بيشتر بود؟ و راه را برای كشندگانش فراهم آورد؟ آن كس كه به او ياری رساند و از او خواست بجايش بنشيند و به كار مردم رسد؟ يا آنكه از او ياری خواست و دريغ كرد؟ و به انتظار نشست تا مرگش فرارسد؟ نه هرگز، به خدا سوگند(خداوند بازدارندگان از جنگ را در ميان شما می شناسد و آنان را كه برادران خود را به سوی خويش می خوانند و جز لحظه های كوتاهی در نبرد حاضر نمی شوند.) من ادعا ندارم كه در مورد بدعتهای عثمان، بر او عيب نمی گرفتم، نكوهش می كردم و از آن عذرخواه نيستم، اگر گناه من ارشاد و هدايت اوست، بسيارند كسانی كه ملامت شوند و بی گناهند و بسيارند ناصحانی كه در پند و اندرز دادن مورد تهمت قرار گيرند. (من قصدی جز اصلاح تا نهايت توانایی خود ندارم و موفقيت من تنها به لطف خداست و توفيقات را جز از خدا نمی خواهم بر او توكل می كنم و به سوی او باز می گردم.)
5⃣ پاسخ به تهديد نظامی
🔻در نامه ات نوشته ای كه نزد تو برای من و ياران من چيزی جز شمشير نيست. در اوج گريه انسان را به خنده وامی داری، فرزندان عبدالمطلب را در كجا ديدی كه پشت به دشمن كنند؟ و از شمشير بهراسند؟ پس (كمی صبر كن كه هماورد تو به ميدان آيد) آن را كه می جویی به زودی تو را پيدا خواهد كرد و آنچه را كه از آن می گريزی در نزديكی خود خواهی يافت و من در ميان سپاهی بزرگ، از مهاجران و انصار و تابعان، به سرعت به سوی تو خواهم آمد، لشكريانی كه جمعشان به هم فشرده و به هنگام حركت، غبار آسمان را تيره و تار می كنند، كسانی كه لباس شهادت بر تن و ملاقات دوست داشتنی آنان ملاقات با پروردگار است، همراه آنان فرزندانی از دلاوران بدر و شمشيرهای هاشميان كه خوب می دانی لبه تيز آن بر پيكر برادر و دایی و جد و خاندانت چه كرد، می آيند (و آن عذاب از ستمگران چندان دور نيست).
┄┄┅┅✿❀🌿🌹🌿❀✿┅┅┄┄
❤️
❣ #سلام_امام_زمانم ❣
🖇#السلامعلیڪیامولاۍ
، الإمام الشَّرِید الطَّرِید الْفَرِید الْوَحِید
سلام بر عزیزے ڪه در میانِ دوستدارانش نیز فرید وغریب مانده است همه...:(
سلام بر آن سرورِ بزرگوارے ڪه از ڪرسیِ قضاوت و جایگاهِ وصایتش رانده شده است.
🌹 #اللَّهُمَّ_عَرِّفْنِےحُجَّتَڪ 🌹
❣ #اللّٰھـُــم_عجِّل_لِوَلیڪَ_الفَرَجْ ❣
🏝دوباره صبح و دوباره سلام
دوباره دل سپردن
به خورشید گرم حضورتان...
دوباره پرکشیدن در آبیِ مهرتان...
دوباره آرام شدن در سایهی یادتان...
دوباره سیراب شدن از زلال نامتان...
دوباره صبح و
دوباره دوست داشتنتان...🏝
⚘وَ ثَبِّتْنِي عَلَى طَاعَةِ وَلِيِّ أَمْرِكَ الَّذِي سَتَرْتَهُ عَنْ خَلْقِكَ وَ بِإِذْنِكَ غَابَ عَنْ بَرِيَّتِكَ وَ أَمْرَكَ يَنْتَظِرُ
و به طاعت ولى امرت ثابت قدم بدار آن ولى امرى كه از چشم خلق پنهان داشته اى و به اذن تو غايب از مردم گرديده و در ظهور و قيامش منتظر فرمان توست⚘
📚مفاتیح الجنان، دعای عصر غیبت
#الّلهُـمَّعَجِّــلْلِوَلِیِّکَـــالْفَـــرَج
#امام_زمان
# شهید_حمید_رضا_مدنی_قمصری
🌷🌷🌷🌷🌷
شـــیمیایی بود برای درمـــــان به
انگلیس اعــزام شد خـــــون لازم
داشت گفت خون #غـیرمســلمان
نزنید تـــوجه نکردند!!
هرچه زدند بدنش نپذیرفت خون
یک #مسلمان جواب داد پزشکش
مسلمان شد گفت: #معـجزه است!👌
👈#شهادت🌷
همین است دیگر
بہ ناگہ پنجره ای باز مےشود
بہ سمت ِبهشت...
مهم تویے!!!ڪہ چقدر
از #دلبستگےهای ِاین طرف ِپنجره
دل ڪَنـدهای..
#اللهم_ارزقنا_الشهادة_في_سبيلك
#روزتون_شهدایی
هدیه محضر ارواح مطهر شهدا🌷وامام شهدا🌷صلوات
🌷
🕊🌷
🌷🕊🌷
🕊🌷🕊🌷
ندبه هاے دلتنگے
☺️🌷☺️🌷☺️🌷☺️ #داستان_واقعی #من_زنده_ام #قسمت_۲۷۹ *═✧❁﷽❁✧═* وقتی نگهبان سینی های غذا🍲 را داخل فرست
☺️🌷☺️🌷☺️🌷☺️
#داستان_واقعی
#من_زنده_ام
#قسمت_۲۸۰
*═✧❁﷽❁✧═*
مریم گفت از دایره ی قول خارج نشو،قول دادیم فقط به هدف اعتصاب فکر 😇کنیم و زیاد حرف نزنیمم تا از این دخمه بیرون بریم. - اما باید بدونیم اینهاکی هستند.
بازم داری عجله می کنی و دخترشجاع شدی😏 اصلاً شاید این یک دام باشه. اصلا چرا ما را آوردن اینجا مگه تو سلیمه رو می شناسی❓ تازه من خواهر بزرگ توام و صلاح نمی دونم بری🚫دیگه بیشتر از این نه انرژی صرف کن و نه چک و چونه بزن، اما کنجکاوی تک تک سلول هایم را به سؤال واداشته بود. همیشه بعد از نماز📿 ساعت زیادی را می خوابیدم اما امروز کنجکاوی خواب را از چشمم دزدیده بود، منتظر شدم و خوب به صدای خروپف آنها گوش👂 دادم.
چند تایی در خواب حرف می زدند. خوب گوش می دادم تا شاید کلمه ای فارسی بشنوم، شاید سلیمه دروغ🤥 گفته است. یعنی اینها کرد و عرب ایرانی هستند؟ ای کاش کردی می دانستم بعد از ساعتی یکی یکی سرحال بیدار شدند و شروع به گپ و گفت وگو کردند خیلی بلند حرف میزدند، اماهمگی عربی صحبت می کردند🙁
حتی کردی هم حرف نمی زدند❌ می خواستم مریم را با خودم همراه و راضی کنم. مریم اگر اینہا ایرانی ہاشند مامی تونیم آنھارا تشویق 👏به اعتصاب غذا کنیم و هر چه تعداد ماہیشتر ہاشہ زود تر نتیجه می گیریم۔
میتونیم به آنها بگیم که ما ایرانی🇮🇷 هستیم و ما را درچه شرایطی نگه می دارند و با موش ها 🐭هم نشین هستیم و به جای پلو خورشت کتک میخوریم. بالاخره اینها هم زن 🧕و هم جنس و هموطن ما هستند.
میشہ شما از خیر اعتصاب غذای اینہا بگذر یم اینها اگر امشب شام بهشان ندهند ما را میخورند
- اما اینها مسلمانند ظهر نماز خواندند👌
گفت: این کله ملق بود، نماز نبود. این رفع تکلیف بود😒
در هر صورت فعلاً دندان روی جگر بگذار. زمان را با افکار😇 خودم به سختی و کندی گذراندم تا به شام رسیدیم. روزشان با شام مختصر و نماز مختصرتری به اتمام رسید.
روز اول ما هم با آنها به اخر رسید و چیزی دستگیرم نشد❌ولی بی اراده چشم هایم روی هم رفت و از این فضا و افکار به رؤیاهای همیشگی خودم رفتم. برای اینکه به سلیمه بفهمانم من بیدارم هر از چند دقیقه ⌚️یک بار ناله می کردم و آه می کشیدم. توانستم او را متوجه خودم کنم👌
══ ೋ💠🌀💠ೋ══
👈 ادامه دارد... 🔜👉
☺️🌷☺️🌷☺️🌷☺️
#السلام_ایها_غریب
#سلام.امام.زمانم
بزرگترینداشتہهاراهمڪہداشتہباشم،
همیشہیڪڪنجخالےدردلمپیدامیشود
انگارقطعہاےازوجودمگمشده
بیااےگمشدهوجودم...🌱
#السلامعلیڪیااباصالح المهدی
اللهم عجل لولیک الفرج
──┅═ঊঈ🌹ঊঈ═┅──