‹💙🧢›
-
-
#السلام_ایها_غریب
#سلام_امام_زمان
#مهدی_جانم
امامزمان"عج"جایینرفتهکهالآن
بخوادبرگردهاینماییمکهبایدبهمحضر
ایشونبرسیمما؛ازاودورشدیموباید
برگردیمکعبهنمیرهسمتحاجیان
حجاجبایدبرنبسویکعبه :)🖐🏻
-
-
🦋⃟ 📘¦⇢ #گرفتیچیشدرفیق
🦋⃟ 📘¦⇢ #برودنبالامام
-
#اللهم_عجل_لولیک_فرج
ندبه هاے دلتنگے
🌹سهم #روز هشتاد_ونهم : از نامه ۲۶ تا نامه ۲۵ #نهج_البلاغه ┄┄┅┅✿❀🌿🌹🌿❀✿┅┅┄┄ 📜 #نامه ۲۶ : نامه به بر
سهم #روز نودم مطالعه نهج البلاغه نامه ۲۴ تا نامه ۲۰
┄┄┅┅✿❀🌿🌹🌿❀✿┅┅┄┄
📜 #نامه ۲۴ : پس از بازگشت از جنگ صفین این وصيت نامه اقتصادی را در ٢٠ جمادی الاول سال ٣٧ هجری نوشت.
1⃣ وصيت اقتصادی نسبت به اموال شخصی
🔻 اين دستوری است كه بنده خدا علی بن ابيطالب، اميرمؤمنان نسبت به اموال شخصی خود برای خشنودی خدا داده است، تا خداوند با آن به بهشتش درآورد و آسوده اش گرداند.(قسمتی از اين نامه است)
همانا سرپرستی اين اموال بر عهده فرزندم حسن بن علی است، آنگونه كه رواست از آن مصرف نمايد و از آن انفاق كند، اگر برای حسن حادثه ای رخ داد و حسين زنده بود، سرپرستی آن را پس از برادرش به عهده گيرد و كار او را تداوم بخشد. پسران فاطمه از اين اموال به همان مقدار سهم دارند كه ديگر پسران علی خواهند داشت، من سرپرستی اموالم را به پسران فاطمه واگذاردم تا خشنودی خدا و نزديك شدن به رسول الله (صلی الله علیه و آله وسلم) و بزرگ داشت حرمت او و احترام پيوند خويشاوندی پيامبر (صلی الله علیه و آله وسلم) را فراهم آورم.
2⃣ ضرورت حفظ اموال
🔻و با كسی كه اين اموال در دست اوست شرط می كنم كه اصل مال را حفظ نموده تنها از ميوه و درآمدش بخورند و انفاق كنند و هرگز نهالهای درخت خرما را نفروشند تا همه اين سرزمين يكپارچه زير درختان خرما بگونه ای قرار گيرد كه راه يافتن در آن دشوار باشد. و زنان غير عقدی من كه با آنها بودم و صاحب فرزند يا حامله می باشند پس از تولد فرزند، فرزند خود را گيرد كه بهره او باشد و اگر فرزندانش بميرد مادر آزاد است، كنيز بودن از او برداشته و آزادی خويش را باز يابد.
┄┄┅┅✿❀🌿🌹🌿❀✿┅┅┄┄
📜 #نامه ۲۳ : وصیت امام علیه السلام در لحظه های شهادت در رمضان ٤٠ هجری
🔹پندهای جاودانه
🔻سفارش من برای شما آنكه به خدا شرك نورزيد و سنّت محمد(صلی الله علیه و آله وسلم) را تباه نكنيد، اين دو ستون دين را برپا داريد و اين دو چراغ را روشن نگهداريد، آنگاه سزاوار هيچ سرزنشی نخواهید بود. من ديروز همراهتان بودم و امروز مايه عبرت شما می باشم و فردا از شما جدا می گردم، اگر ماندم خود اختيار خون خويش را دارم و اگر بميرم، مرگ وعده گاه من است، اگر عفو كنم برای من نزديك شدن به خدا و برای شما نيكی و حسنه است، پس عفو كنيد. (آيا دوست نداريد خدا شما را بيامرزد؟) به خدا سوگند، مرگ ناگهان به من روی نياورده كه از آن خشنود نباشم و نشانه های آن را زشت بدانم، بلكه من چونان جوينده آب در شب كه ناگهان آن را بيابد، يا كسی كه گمشده خود را پيدا كند، از مرگ خرسندم كه: (و آنچه نزد خداست برای نيكان بهتر است.) (شبيه اين كلمات در خطبه ها گذشت كه جهت برخی مطالب تازه آن را آورديم.)
┄┄┅┅✿❀🌿🌹🌿❀✿┅┅┄┄
📜 #نامه ۲۲ : به ابن عباس فرماندار بصره در سال ٣٦ هجری که گفت پس از سخنان پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم ) هیچ سخنی را همانند این نامه نیافتم.
🔹سفارش به آخرت گرایی
🔻پس از ياد خدا و درود، همانا انسان گاهی خشنود می شود به چيزی كه هرگز از دستش نمی رود و ناراحت می شود برای از دست دادن چيزی كه هرگز به آن نخواهد رسید. ابن عباس! خوشحالی تو از چيزی باشد كه در آخرت برای تو مفيد است و اندوه تو برای از دست دادن چيزی از آخرت باشد، آنچه از دنيا به دست می آوری تو را خشنود نسازد و آنچه در دنيا از دست می دهی زاری كنان تأسف مخور، همت خويش را به دنيای پس از مرگ واگذار.
┄┄┅┅✿❀🌿🌹🌿❀✿┅┅┄┄
📜 #نامه ۲۱ : دیگری به زياد بن ابيه در سال ٣٦ هجری
🔹سفارش به ميانه روی
🔻ای زياد! از اسراف بپرهيز و ميانه روی را برگزين، از امروز به فكر فردا باش و از اموال دنيا به اندازه كفاف خويش نگهدار و زيادی را برای روز نيازمنديت در آخرت پيش فرست. آيا اميد داری خداوند پاداش فروتنان را به تو بدهد در حالی كه از متكبران باشی؟ و آيا طمع داری ثواب انفاق كنندگان را دريابی در حالی كه در ناز و نعمت قرار داری؟ و تهيدستان و بيوه زنان را از آن نعمتها محروم می كنی؟ همانا انسان به آنچه پيش فرستاده و نزد خدا ذخيره ساخته، پاداش داده خواهد شد با درود.
┄┄┅┅✿❀🌿🌹🌿❀✿┅┅┄┄
📜 #نامه ۲۰ : نامه به زياد بن ابيه
🔹هشدار از خيانت به بيت المال
🔻همانا من براستی به خدا سوگند می خورم، اگر به من گزارش كنند كه در بيت المال خيانت كردی، كم يا زياد چنان بر تو سخت گيرم كه كم بهره شده و در هزينه عيال درمانی و خوار و سرگردان شوی! با درود.
┄┄┅┅✿❀🌿🌹🌿❀✿┅┅┄┄
🏝ما در پیچ و تاپ دلواپسیها
اسیر تنهایی و بیکسی شدهایم
و دستان اضطرارمان
در طوفان هراسناک آخرالزمان
به سوی هر تخته پارهای
دراز است
تا از هلاکت برهیم...
ای کاش یادمان بیاید که
کشتی نجات و ساحل امن
و پناهگاه آرامی
جز ساحت بهشتی شما
در جهان نیست...
ای کاش یادمان بیاید
که برای آمدنتان کاری کنیم،
دعایی...قدمی...
ای کاش...🏝
فرا رسیدن #سیزده_آبان روز بزرگ #استکبارستیزی گرامیباد👌
#شهید_محمد_حسین_فهمیده
🌷🌷🌷🌷🌷
فرزند: محمدتقی
#طلوع :
🗓 1346/02/16 🗓
وضعیت تاهل : مجرد
شغل : دانش آموز
#عروج :
🗓 1359/08/08 🗓
محل #شهادت : خرمشهر
مزار #شهید :
#بهشت_زهرای_تهران
#اللهم_ارزقنا_الشهادة_في_سبيلك
#روزتون_شهدایی
هدیه محضر ارواح مطهر شهدا🌷وامام شهدا🌷صلوات
🌷
🕊🌷
🌷🕊🌷
🕊🌷🕊🌷
ندبه هاے دلتنگے
☺️🌷☺️🌷☺️🌷☺️ #داستان_واقعی #من_زنده_ام #قسمت_۲۸۲ *═✧❁﷽❁✧═* تنها شانسی که ما داریم این است که ممک
☺️🌷☺️🌷☺️🌷☺️
#داستان_واقعی
#من_زنده_ام
#قسمت_۲۸۳
*═✧❁﷽❁✧═*
دستهای من و مریم چنان در هم گره خورده بود🤝 که بقین داشتم اخرین عضو من که جان را تقدیم کند دستهایی است که به دست مریم گره خورده است.
من آماده ی رفتن بودم اما دلتنگ💔 مریم می شدم، مرگ انتخاب من نبود این میل ہه آزادگی و زندگی ہود کہ راہ مرگ را پیش پای من می گذاشت .
برای رها شدن از این رنج نبود ❌که میخواستم بمیرم، اگر این چنین بود کار ما خودکشی نام داشت و اصلاً ارزشمند نبود❌
در تمام راهرو بوی غذا پیچیده بود اما بوی غذا به جای آنکه اشتهایم را باز کند برایم حالتی تهوع🤮 اور داشت. برای فرار از این حال، دلم❤️ می خواست بدوم۔ مریم هم حالی بہتر از من نداشت، اوهم گاھی می نشست و پایش👣 را دراز می کرد و سرش را به دیوار تکیه می داد. سرم رابر شانه ی رنجور او پناه می دادم و تنها لگدهای بی رحم نکبت بود که مارا تکان می داد و به راه می انداخت🚶♀
اما این بار ما را کجا می بردند. دلم هوای فاطمه و حلیمه را کرده بود. گاهی چشم👀 می چرخاندم تا شاید آنها را در گوشه ای از زندان ببینم. آیا آنها تحمل کرده و زنده مانده اند؟ آیا تن ظریف و جان نحیف حلیمه این همه گرسنگی و تشنگی را تاب آورده❓
کاش می توانستم مثل همیشه بلند حرف بزنم و جمله ای را تکرار کنم، شاید پشت این سلول ها فاطمه یا حلیمه یا آشنای دیگری جوابم دهد😒بالاخره به هر جان کندنی بود این راهروها و طبقات پر پیح و خم را گذراندیم تا دوباره مقابل یک صندوقچه قرار گرفتیم و در🚪 باز شد.
وقتی وارد سلول شدیم، کوهی از تاریکی و ظلمت بر چشمانم تلنبار شد. چشمم جایی را نمی دید😐 تازه فهمیدم چرا هر روز ما را زیر نور شمارش می کردند و آمار می گرفتند و می پرسیدند آن یکی کجاست❓
══ ೋ💠🌀💠ೋ══
👈 ادامه دارد... 🔜👉
☺️🌷☺️🌷☺️🌷☺️