9.24M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
◐
همه مسخره اش میڪردند !
ولی رفاقتش با امام زمان عجل الله
به حدی بود ڪه به او مژدهی شهادت داد💔:)
#راهیان_نور ¦ #شهیدعبدالمطلباکبری
🌸پیامبر رحمت (صلی الله علیه و آله) :
ماه رمضان، ماه خداست و آن ماهی است که خداوند در آن حسنات را می افزاید و گناهان را پاک میکند و آن ماه برکت است.
بحار الانوار؛ جلد ۹۶
🌟کلام شهید ابراهیم هادی:
مشکل کارهای ما این است که برای رضای همه کار میکنیم جز خدا.
🌷اَلسَّلامُ عَلَى الْحُسَیْنِ
🌷 وَ عَلى عَلِىِّ بْنِ الْحُسَیْنِ
🌷 وَعَلى اَوْلادِ الْحُسَیْنِ
🌷وَ عَلى اَصْحابِ الْحُسَیْنِ
#اللهم_ارزقنا_الشهادة_في_سبيلك
#شبتون_شهدایی
شادی روح مطهر امام راحل وشهدا🌷 صلوات
🕊🌷🕊🌷
🌷🕊🌷
🕊🌷
🌷
🌷 #دختر_شینا – قسمت 84
✅ فصل هفدهم
💥 مادرشوهرم روبهروی صمد نشسته بود. سرش را روی پاهای او گذاشته بود. گریه میکرد و میپرسید: « صمد جان! مگر من داداشت را به تو نسپردم؟! »
صمد همچنان سرش را پایین انداخته بود و گریه میکرد. مردها آمدند. زیر بازوی صمد را گرفتند و او را بردند توی اتاق مردانه.
💥 جلو رفتم و کمک کردم تا خواهرشوهر و مادرشوهرم و صدیقه را ببریم توی اتاق.
از بین حرفهایی که این و آن میزدند، متوجه شدم جنازهی ستار مانده توی خاک دشمن. صمد با اینکه میتوانسته جسد را بیاورد، اما نیاورده بود. به همین خاطر مادرشوهرم ناراحت بود و یکریز گریه میکرد و میگفت: « صمد! چرا بچهام را نیاوردی؟! »
💥 آخر شب وقتی خانه خلوت شد؛ صمد آمد پیش ما توی اتاق زنانه. کنار مادرش نشست. دست او را گرفت و بوسید و گفت: « مادر جان! مرا ببخش. من میتوانستم ستارت را بیاورم؛ اما نیاوردم. چون به جز ستار، جسد برادرهای دیگرم روی زمین افتاده بود. آنها هم پسر مادرشان هستند. آنها هم خواهر و برادر دارند. اگر ستار را میآوردم، فردای قیامت جواب مادرهای شهدا را چی میدادم. اگر ستار را میآوردم، فردای قیامت جواب برادرها و خواهرهای شهدا را چی میدادم. »
میگفت و گریه میکرد.
💥 تازه آن وقت بود متوجه شدم پشت لباسش خونی است. به خواهرشوهرم با ایما و اشاره گفتم: « انگار صمد مجروح شده. »
ادامه دارد...
🌷 #دختر_شینا – قسمت 85
✅ فصل هفدهم
💥 صمد مجروح شده بود. اما نمیگذاشت کسی بفهمد. رفت و لباسش را عوض کرد.
خواهرش میگفت: « کتفش پانسمان شده. انگار جراحتش عمیق است و خونریزی دارد. »
با ابن حال یک جا بند نمیشد. هر چه توان داشت، گذاشت تا مراسم ستار آبرومندانه برگزار شود.
💥 روز سوم بود. در این چند روز حتی یک بار هم نشده بود با صمد حرف بزنم. با هم روبهرو شده بودیم، اما من از صدیقه خجالت میکشیدم و سعی میکردم دور و بر صمد آفتابی نشوم تا یک بار دل صدیقه و بچههایش نشکند.
بچهها را هم داده بودم خواهرهایم برده بودند. میترسیدم یک بار صمد بچهها را بغل بگیرد و به آنها محبت کند. آن وقت بچههای صدیقه ببینند و غصه بخورند.
💥 عصر روز سوم، دختر خواهرشوهرم آمد و گفت: « دایی صمد باهات کار دارد. »
انگار برای اولین بار بود میخواستم او را ببینم. نفسم بالا نمیآمد. قلبم تاپتاپ میکرد؛ طوری که فکر میکردم الان است که از قفسهی سینهام بیرون بزند.
ایستاده بود توی حیاط. سلام که داد، سرم را پایین انداختم. حالم را پرسید و گفت: « خوبی؟! بچهها کجا هستند؟! »
گفتم: « خوبم. بچهها خانهی خواهرم هستند. تو حالت خوب است؟! »
سرش را بالا گرفت و گفت: « الهی شکر. »
دیگر چیزی نگفتم. نمیدانستم چرا خجالت میکشم. احساس گناه میکردم. با خودم میگفتم: « حالا که ستار شهید شده و صدیقه عزادار است، من چهطور دلم بیاید کنار شوهرم بایستم و جلوی این همه چشم با او حرف بزنم. »
💥 صمد هم دیگر چیزی نگفت. داشت میرفت اتاق مردانه، برگشت و گفت: « بعد از شام با هم برویم بچهها را ببینیم. دلم برایشان تنگ شده. »
ادامه دارد...
🌙🕊🌙🕊🌙
🕊🌙🕊🌙
🌙🕊🌙
🕊🌙
🌙
#دعای_ابوحمزه_ثمالی
✍ إِلٰهِى لَاتُؤَدِّبْنِى بِعُقُوبَتِكَ ، وَلَا تَمْكُرْ بِى فِى حِيلَتِكَ ، مِنْ أَيْنَ لِىَ الْخَيْرُ يَا رَبِّ وَلَا يُوجَدُ إِلّا مِنْ عِنْدِكَ ؟
خدایا مرا به کیفرت ادب منما و با نقشهای با من نیرنگ مکن، پروردگارا از کجا برایم خیری هست، درحالیکه جز نزد تو یافت نمیشود؟
💎وَمِنْ أَيْنَ لِىَ النَّجاةُ وَلا تُسْتَطاعُ إِلّا بِكَ ؟ لَا الَّذِى أَحْسَنَ اسْتَغْنىٰ عَنْ عَوْنِكَ وَرَحْمَتِكَ ، وَلَا الَّذِى أَساءَ وَاجْتَرَأَ عَلَيْكَ وَلَمْ يُرْضِكَ خَرَجَ عَنْ قُدْرَتِكَ ، يَا رَبِّ يَا رَبِّ يَا رَبِّ
و از کجا برایم نجاتی است درحالیکه جز به تو فراهم نمیگردد، نه آنکه نیکی کرد از کمک و رحمتت بینیاز شد و نه آنکه بدی کرد و بر تو گستاخی روا داشت و تو را خشنود نساخت از عرصه قدرتت بیرون رفت؛ پروردگارا، پروردگارا، پروردگارا
🌟شبتون مهدوی🌟
🌙
🕊🌙
🌙🕊🌙
🕊🌙🕊🌙
🌙🕊🌙🕊🌙
#آیات_انقلابی ۱
#تفسیر آیه ای از قرآن کریم
#رمضان ۱۴۰۲
❤️بسم الله الرحمن الرحیم❤️
از ویژگی های یک انسان انقلابی ؛ خستگی ناپدیری در مسیر حق است
[سوره هود آيه 112]
👈فَاسْتَقِمْ كَما أُمِرْتَ وَ مَنْ تابَ مَعَكَ وَ لا تَطْغَوْا إِنَّهُ بِما تَعْمَلُونَ بَصِيرٌ (112)
پس (اى پيامبر!) همان گونه كه مأمور شدهاى، استوار باش و (نيز) هر كس كه با تو، به سوى خدا آمده است، و سركشى نكنيد كه او به آنچه مىكنيد بيناست.
برداشتها:
۱. حال كه خداوند كيفر و پاداش همه را بدون كم و كاست مىدهد، پس استقامت كن. «كُلًّا لَمَّا لَيُوَفِّيَنَّهُمْ» ... «فَاسْتَقِمْ»
۲. در استقامت و پايدارى، رهبر بايد پيشگام همه باشد. «فَاسْتَقِمْ»
۳. پايدارى زمانى ارزش دارد كه در همهى امور باشد. «فَاسْتَقِمْ»
۴. عمل بايد بر طبق نص و فرمان الهى باشد، نه بر اساس قياس و استحسان و خيال و امثال آن. «كَما أُمِرْتَ»✅
۵. پايدارى رهبر بدون همراهى و پايدارى امّت بىنتيجه است. «وَ مَنْ تابَ مَعَكَ»
۶. رجوع و بازگشت به خدا، بهاى سنگينى را مىطلبد و آن، استقامت و پايدارى در راه مستقيم و عدم بازگشت به مسير قبل از توبه است. «وَ مَنْ تابَ مَعَكَ»💪
۷. همه چيز بايد طبق فرمان باشد، نه زيادهروى و طغيان. «كَما أُمِرْتَ» ... «وَ لا تَطْغَوْا»
۸. رهبر و امّت بايد در راه مستقيم حركت كنند و از افراط و تفريط بپرهيزند.
«فَاسْتَقِمْ»، «وَ لا تَطْغَوْا»
۹. خستگی ناپذیری در راه انقلاب یک دستور دینی و یک تکلیف است
سلاممولایمن
🏝سلام رمز بهار،مهدی جان
اولین جمعه رمضان
درآسمان بغضآلود انتظار
طلوع کرد وقلب من
همچنان، شعله ور از آتش فراق تو درحسرت زلال بارش ظهورت
بی تابانه بال و پر میزند
تنها نگاهی از تو
تماماست تا نجات یابم
بی "تـــو"
خورشید میتابد؛
امّا زمین سبز نمیشود!
باران میبارد؛
امّا آسمان آبی نمیشود!
سالهاست حیاتمان بی "تـــو"
رنگ ندارد!
یا صاحب الزمان!🏝
⚘السَّلامُ عَلَيْكَ فِي اللَّيْلِ إِذَا يَغْشَى وَ النَّهَارِ إِذَا تَجَلَّى⚘
#الّلهُـمَّعَجِّــلْلِوَلِیِّکَـــالْفَـــرَج
#امام_زمان
🌹ختم نهج البلاغه در ۲۷۰ روز. سهم روز صد و پانزدهم
┄═❁🍃❈🌹🍃❈🍃❁═┄
📜 #خطبه211: در قدرت خداوند
🔹شگفتی آفرينش پديده ها
🔻از نشانه های توانایی و عظمت خدا و شگفتی ظرافتهای صنعت او آن است كه از آب دريای موج زننده و امواج فراوان شكننده، خشكی آفريد و به طبقاتی تقسيم كرد، سپس طبقه ها را از هم گشود و هفت آسمان را آفريد، كه به فرمان او برقرار ماندند و در اندازه های معين استوار شدند و زمين را آفريد كه دريایی سبز رنگ و روان آن را بر دوش می كشد، زمين در برابر فرمان خدا فروتن و در برابر شكوه پروردگاری تسليم است و آب روان از ترس او ايستاد و سپس صخره ها، تپه ها و كوههای بزرگ را آفريد. آنها را در جايگاه خود ثابت نگاه داشت و در قرارگاهشان استقرار بخشيد. پس كوهها در هوا و ريشه های آن در آب رسوخ كرد، كوهها از جاهای پست و هموار سر بيرون كشيده و كم كم ارتفاع يافتند و ريشه آن در دل زمين ريشه دوانيد، قلّه ها سر به سوی آسمان برافراشت و نوك آنها را طولانی ساخت، تا تكيه گاه زمين و ميخهای نگهدارنده آن باشد. سپس زمين با حركات شديدی كه داشت آرام گرفت، تا ساكنان خود را نلرزاند و آنچه بر پشت زمين است سقوط نكند يا از جای خويش منتقل نگردد. پس پاك و منزّه است خدایی كه زمين را در ميان آنهمه از امواج ناآرام، نگهداشت و پس از رطوبت آن را خشك ساخت و آن را جايگاه زندگی مخلوقات خود گردانيد و چون بستری برايشان بگستراند، بر روی دريایی عظيم و ايستاده ای كه روان نيست و تنها بادهای تند آن را بر هم می زند و ابرهای پرباران آن را می جنباند. (و توجه به اين شگفتی ها درس عبرتی است برای كسی كه بترسد.)
┄═❁🍃❈🌹🍃❈🍃❁═