📜 #خطبه136 : (آنگاه کههمه با امام بیعت کردند و عبدالله بن عمر، سعد بن ابی وقاص، محمدبن مسلمه، حسان بن ثابت و اسامه بن زید سرباز زدند امام علیه السلام این سخنرانی را در مدینه در سال ۳۵ هجری ایراد فرمود.)
🔹بيعت بی همانند
♦️بيعت شما مردم با من بی مطالعه و ناگهانی نبود و کار من و شما يکسان نيست. من شما را برای خدا می خواهم و شما مرا برای خود می خواهيد. ای مردم! برای اصلاح خودتان مرا ياری کنيد. به خدا سوگند که داد ستمديده را از ظالم ستمگر بستانم و مهار ستمگر را بگيرم و به آبشخور حق وارد سازم گر چه تمايل نداشته باشد.
┄┄┅┅✿❀🌿🌼🌿❀✿┅┅┄┄
📜 #خطبه135 : (مشاجره ای بین امام علیه السلام و عثمان درگرفت. مغیره پسر اخنس، یکی از منافقان بود، به عثمان گفت: من او را کفایت میکنم، امام علی علیه السلام به مغیره فرمود:)
🔹 شناخت دشمنان امام (علیه السلام)
♦️ای فرزند لعنت شده دُم بريده و درخت بی شاخ و برگ و ريشه، تو مرا کفايت می کنی؟ به خدا سوگند! کسی را که تو ياور باشی، خدايش نيرومند نگرداند و آن کس را که تو دست گيری، برجای نمی ماند، از نزد ما بيرون رو، خدا خير را از تو دور سازد، پس هر چه خواهی تلاش کن، خداوند تو را باقی نگذارد اگر آنچه می توانی انجام ندهی
┄┄┅┅✿❀🌿🌼🌿❀✿┅┅┄┄
سبک زندگی شاد 18.mp3
14.09M
#سبک_زندگی_شاد ۱۸
💔 گدای عاطفه ی دیگران است؛
کسیکه ایــــمان ندارد!
ایمان به قدرتی بی نهایت؛
تو را روی پای خودت، محکم نگه میدارد!
17.1M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
✅ ایده جدید از برادران عراقی 👌
🔸 تاحالا مراسم عمامه گذاری رو دیدین اینم مراسم چادرگذاری
🔸 جشن تکلیف دختران عراقی که از طرف آستان قدس حسینی برگزار شده در شب میلاد کریم اهل بیت۰۰۰💐💚💐
#شهید_محمود_راد_مهر
🌷🌷🌷🌷🌷
اگر مردم این انتظاری را که به خاطر مال دنیا و دنیا میکشند، کمی از آن را برای #امام_زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف) میکشیدند
ایشان تا حالا ظهور کرده بودند
امام منتظر ندارد
#شهید_محمود_رادمهر
اگر یک نفررا به او وصل کردی
برای سپاهش تو سردار یاری
🌷اَلسَّلامُ عَلَى الْحُسَیْن
🌷 وَ عَلى عَلِىِّ بْنِ الْحُسَیْنِ
🌷 وَعَلى اَوْلادِ الْحُسَیْنِ
🌷وَ عَلى اَصْحابِ الْحُسَیْنِ
#اللهم_ارزقنا_الشهادة_في_سبيلك
#شبتون_شهدایی
شادی روح مطهر امام راحل وشهدا 🌷 صلوات
🕊🌷🕊🌷
🌷🕊🌷
🕊🌷
🌷
#داستان_واقعی
#نسل_سوخته
#نویسنده_شهید_سید_طاها_ایمانی
#قسمت_۳۳
*═✧❁﷽❁✧═*
خیلی جدی ولی با احترام ... بدون اینکه مستقیم بهش زل بزنم ... حرفم رو زدم ...
یکم بهم نگاه 👀کرد ... خم شد قند برداشت ...
ـ پس بالاخره اون ساک💼 رو دادن به تو ...
و سکوت عمیقی بین ما حاکم شد ... فقط صدای تلویزیون📺 بلند بود ... و چشم های منتظر من ... نمی دونستم به چی داره فکر می کنه؟ ... یا ...
- هر کار دلت می خواد بکن ...
و زیر چشمی بهم نگاه کرد ...
- تو دیگه بچه نیستی ...
باورم نمی شد ... حس پیروزی تمام وجودم رو فرا گرفته بود😇... فکرش رو هم نمی کردم ... روزی برسه که مثل یه مرد باهام برخورد کنه ... و شخصیت 😎و رفتار من رو بپذیره ... این یه پیروزی بزرگ بود ...
جدای از برنامه های عبادی اون دفتر📘 ... برنامه های سابق خودم رو هم ادامه می دادم ... قدم به قدم و ذره به ذره ...
از قول یکی از اون هادی ها شنیده بودم ... نباید یهو تخت گاز جلو بری ... یا ترمز می بری و از اون طرف بوم می افتی ... یا کلا می بری و از این طرف بوم ...
چله حدیثیم تموم شده بود ... دنبال هر حدیث اخلاقی ای که می گشتم ... که برنامه جدید این چله بشه ... یا چیزی پیدا نمی کردم ... یا ...
چند روز از تموم شدن چله قبلی می گشت ... و من همچنان ... دست از پا درازتر ...
سوار تاکسی های🚕 خطی ... داشتم از مدرسه برمی گشتم که یهو ... روی یه دیوار نوشته بود ... "خوشا به حال شخصی که تفریحش، کار باشه" ... امام علی علیه السلام ...
تا چشمم بهش افتاد ... همون حس همیشگی بلند گفت...
- آره دقیقا خودشه ...
و این حدیث برنامه چله بعدی من شد ... تمام فکر و مغزم داشت روی این مقوله کار می کرد ... کار ...
قرار بود بعد از ظهر با بچه ها بریم گیم نت ... توی راه چشمم به نوشته📝 پشت شیشه یه مغازه قاب سازی افتاد ... چند دقیقه بهش خیره شدم ... و رفتم تو ...
ـ سلام ✋آقا ... نوشتید شاگرد می خواید ... هنوز کسی رو استخدام نکردید؟ ...
خنده اش گرفت😁 ... چنان گفتم کسی رو استخدام نکردید ... که انگار واسه مصاحبه شغلی یا یه مرکز دولتی بزرگ اومده بودم ...
- چند سالته؟ ...
ـ 15 ...
جا خورد ...
ـ ولی هنوز بچه ای ...
ـ در عوض شاگرد بی حقوقم ... پولش 💶مهم نیست ... می خوام کار یاد بگیرم ... بچه اهل کاری هم هستم ... صبح ها میرم مدرسه ... بعد از ظهر میام ...
چند لحظه بهم خیره شد ...
- کار کردن که بچه بازی نیست😏 ...
ـ خیلی ها هم سن و سال من هستن و کار می کنن ... قبولم می کنید یا نه؟ ... زبر و زرنگم ... کار رو هم زود یاد می گیرم ...
ـ از ساعت 4 تا 8 شب ... زبر و زرنگ باشی ... کار رو یادت میدم ... نباشی باید بری ... چون من یه آدم دائم می خوام... ولی از جسارتت خوشم اومده که قبولت می کنم ... فقط قبل از اومدن باید از پدر یا مادرت رضایت بیاری👌 ...
کلا از قرار توی گیم نت یادم رفت ... برگشتم سمت خونه ... موقعیت خیلی خوبی بود ... و شروع خوبی ... اما چطور بگم و رضایت بگیرم؟ ... پدرم که محاله قبول کنه ... مادرمم ..
اون شب، تمام مدت مغزم داشت روی نقشه های مختلف کار می کرد ... حتی به این فکر کردم که خودم رضایت نامه تقلبی بنویسم 📝 ... اما بعدش گفتم ...
- خوب ... اون وقت هر روز به چه بهانه ای می خوای بری بیرون؟ ... هر بار هم باید واسش دروغ سر هم کنی ... تازه دیر هم اگه برگردی باز یه جور دیگه ...
غرق فکر بودم که ایده فوق العاده ای به ذهنم رسید ... بعد از نماز صبح رفتم توی آشپزخونه ... چای☕️ رو دم کردم ... و رفتم نون تازه گرفتم ... وقتی برگشتم ... مادرم با خوشحالی ازم تشکر کرد ... منم لبخند زدم ...
ـ دیگه مرد شدم ... کار و تلاش هم توی خون مرده.. خندید..
ـ قربون مرد کوچیک خونه😍
به خودم گفتم ...
- آفرین مهران ... نزدیک شدی ... همین طوری برو جلو ...
و با یه لبخند بزرگ به پیش رفتم ...
دنبال مامانم رفتم توی آشپزخونه ... داشت نون ها رو تکه تکه می کرد ...
ـ مامان ...
- جانم؟ ...
ـ قدیم می گفتن ... یکی از نشانه های مرد خوب اینه که ... یکی محکم بزنی روی شونه اش ... ببینی از روش خاک بلند میشه یا نه ...
خندید😊 ...
ـ این حرف ها رو از بی بی شنیدی؟ ...
ـ الان همه بچه های هم سن و سال من ... یا توی گیم نتن... یا توی خیابون به چرخ زدن و گشتن ... یا پای کامیپوتر 🖥مشغول بازی ... نمیگم بازی بده ولی ...
مکث کردم و حرفم رو خوردم ... چرخید سمت من ...
ـ میشه من وقتم رو یه طور دیگه استفاده کنم؟ ...
ـ مثلا چطوری؟ ...
- یه طوری که حضرت علی گفته ...
لبخندش جدی شد ... اما نگاهش هنوز پر از محبت بود ...
- حضرت علی چی گفته؟ ...
- خوش به حال کسی که تفریحش ... کارشه ... با همون حالت ... چند لحظه بهم نگاه👀 کرد ...
ـ ولی قبل از حضرت علی ... زمان پیامبر بوده ... که گفتن ... علم را بجوئید حتی اگر در چین باشد...
♻️ادامه دارد...
══ ೋ💠🌀💠ೋ══
بسم الله الرحمن الرحیم
#سوره_مبارکه_هود_آیه_۴۱
《وقالَ ارکَبُوا فیها بسم الله مَجراها و مُرساها اِنَّ ربّی لغفورُُ رَّحیم》
#بسم الله_رمز_سلامت_کشتی_
نوح
و نوح علیه السلام پس از آنکه از هر نوع حیوان یک نر وماده در کشتی سوار کرد به مومنین گفت:
در کشتی سوار شوید وهنگام حرکت و ایستادن کشتی بسم الله بگوئید
البته پرودگار من آمرزنده و مهربان است
❣#سلام_امام_زمانم ❣
معنـای سحـر سلام بـر تو✋
غـایب ز نظـر سلام بـر تو
غم میرود از سینهی شیعه
با گفتن هر ســــــلام بر تو✋
اللهمعجللولیکالفرج❤️