eitaa logo
ندبه هاے دلتنگے
290 دنبال‌کننده
7.9هزار عکس
955 ویدیو
3 فایل
بزرگتــرین گـــناه ما... ندیدن اشــڪ های اوست! اشــــڪ هایی ڪـــه او... برای دیدن گناهــان مـــا می‌ریزد!😔💔 ❄️أللَّھُـمَ ؏َـجِّـلْ لِوَلیِڪْ ألْـفَـرَج❄ خـــادم ڪانال: اگر برای خداست .بگذارگمنام بمانم🍂
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
💛🍀 این دلِ خستھ من وحشت آنرا دارد کھ بمیرد و نبیند پسر فاطمه را 💔 🌿
@Ebrahimhadi-ارتباط با نامحرم.mp3
7.88M
اگه نمیتونـے‌ به نامحرم نگاھ نڪنے...!👀 و باهاش‌ ارتباط نداشته باشے... حتما" ین‌صوت رو گوش ڪن...💔
💎 امام رضا (ع) فرمودند : 🌸به خدا سوگند چشمان شما به مهدی نمی افتد ، مگر اینکه آزمایش شده و خالص سازی شوید، و از یکدیگر متمایز شوید، تاجایی که از شما نمی مانند مگر بسیار کمیاب و کمیاب ترین و نادرترین. 📚غیبت نعمانی ص ۲۰۸ ❤️ ❤️
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌷🌷🌷🌷🌷 👈خدایا اکنون که من در این سن به سر می برم تازه دریافتم که چقدر این دنیای فانی بی ارزش وپوچ است و حال می فهمم که چگونه شهید عاشقانه به دیدارتو می شتابد . خدایا مرا نیز به آرزوی خود برسان و را نیز به من برسان👌 هدیه محضر ارواح مطهر شهدا🌷وامام شهدا🌷صلوات . 🌷 🕊🌷 🌷🕊🌷 🕊🌷🕊🌷
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
ندبه هاے دلتنگے
🌷👩🏻🌷👩🏻🌷👩🏻🌷 #داستان_واقعی #دختر_شینا #قسمت_۴۱ *═✧❁﷽❁✧═* به فکرم 😇رسید بهتر است سماور به این بزر
🌷👩🏻🌷👩🏻🌷👩🏻🌷 ۴۲ *═✧❁﷽❁✧═* شب ها خسته و بی حال قبل از اینکه بتوانم به چیزی فکر 😇کنم، به خواب😴 عمیقی فرو می رفتم. بعد از چند هفته صمد به خانه آمد🚶‍♂ با دیدن من تعجب😳 کرد. می گفت: «قدم😍 به جان خودم خیلی لاغر شده ای، نکند مریضی🤒» می خندیدم😊 و می گفتم: «زحمت خواهر و برادر جدیدت است.»☺️ اما این را برای شوخی می گفتم. حاضر بودم از این بیشتر کار 💪کنم؛ اما شوهرم پیشم باشد😢 گاهی که صمد برای کاری بیرون می رفت، مثل مرغ 🐔پرکنده از این طرف به آن طرف می رفتم تا برگردد. چشمم 👀به در بود. می گفتم: «نمی شود این دو روز را خانه بمانی و جایی نروی.»😔 می گفت کار دارم. باید به کارهایم برسم☹️ دلم برایش تنگ 💔می شد. می پرسید: «قدم! بگو چرا می خواهی پیشت بمانم.» دوست داشت از زبانم بشنود که دوستش💞 دارم و دلم برایش تنگ می شود. سرم را پایین می انداختم و طفره می رفتم. سعی می کرد بیشتر پیشم بماند. نمی توانست توی کارها کمکم💪 کند. می گفت: «عیب است. خوبیت ندارد 🙈پیش پدر و مادرم به زنم کمک کنم. قول می دهم خانه🏠 خودمان که رفتیم، همه کاری برایت انجام دهم.》✅ ══ ೋ💠🌀💠ೋ══ 👈 ادامه دارد... 🔜👉 🌷👩🏻🌷👩🏻🌷👩🏻🌷