🌷👩🏻🌷👩🏻🌷👩🏻🌷
#داستان_واقعی
#دختر_شینا
#قسمت_۵۴
*═✧❁﷽❁✧═*
این چند روزی که پیشت هستم، باید قَدرَت را بدانم. بعداً که بروم، دلم❣ می سوزد. غصه می خورم چرا زیاد نگاهت نکردم. چرا زیاد با تو حرف نزدم.»😢
این خوشی یک هفته بیشتر طول نکشید. آخر هفته صمد رفت. عصر 🌅بود که رفت. تا شب توی اتاقم ماندم و دور از چشم همه اشک ریختم😭
به گوشه گوشه خانه که نگاه 👀می کردم، یاد او می افتادم. همه چیز بوی او را گرفته بود. حوصله هیچ کس و هیچ کاری را نداشتم☹️ منتظر بودم کسی بگوید بالای چشمت ابروست تا یک دل سیر گریه 😫کنم.
حس می کردم حالا که صمد رفته، تنهای تنها شده ام. دلم هوای حاج آقایم را کرده بود. دلتنگ💔 شیرین جان بودم. لحافی را روی سرم کشیدم که بوی صمد را می داد. دلم برای خانه مان تنگ شده بود. آی... آی... حاج آقا چطور دلت ❣آمد دخترت را این طور تنها بگذاری؟!
چرا دیگر سری به من نمی زنی. آی... آی... شیرین جان چرا احوالم را نمی پرسی⁉️
آن شب آن قدر گریه😭 کردم و زیر لحاف با خودم حرف زدم تا خوابم برد.
صبح بی حوصله تر از روز قبل بودم. زودرنج شده بودم و انگار همه برایم غریبه😞 بودند.
══ ೋ💠🌀💠ೋ══
👈 ادامه دارد... 🔜👉
🌷👩🏻🌷👩🏻🌷👩🏻🌷
🍃🌺🍃🌸🍃🌼
#سوره مبارکه ی انعام آیه ۱۷
🥀بسم الله الرحمن الرحیم🥀
👈وَ اِن یَمسَسکَ اللهُ بِضُرِِ فَلا کاشفَ
لَهُ اِلّا هُوَ وَاِن یَمسَسکَ بِخَیرِِ فَهوَ علی کُلِ شَیِِ قَدیر.
👈اگر خدا وند کمترین زیانی به تو برساند بر طرف کننده آن زیان , کسی جز خدا نخواهد بود
واگر خیر و برکت و پیروزی وسعادتی نصیب تو شود از پرتو قدرت او است که برهمه چیز توانا است.
👌#خیر_و_ضرر_به_دست_خداست
🍃🌺🍃🌼🍃🌸
#تنهامسیر_آرامش ۲۱۰
#آرزو
🌷بسم الله الرحمن الرحیم
امیرالمومنین حضرت علی علیه السلام می فرماید که
👈 آرزو؛ آدم ها رو کور میکنه
نمیزاره که آدم سختی ها رو ببینه☹️
نمیزاره آدم مرگ رو ببینه
بابا خدا چکار کنه تا مرگ رو ببینیم؟؟
خب مرگ رو هولناک قرار داده
👈 همه وحشت می کنیم
برادر من مشکلی نیست وحشت بکن😊
ولی فراموشش نکن
مرگ مال تو هست
ممکنه زیر چرخ تریلی بری
یا با چیز دیگه از دنیا بری
بالاخره تو را از این دنیا می برنت و میزارن
داخل قبر👈 وحشت نکن ها
میگه ما که تا حالا همش همسایه هامون مردن
خب تو هم همسایه هستی😉
یه روزم نوبت تو میشه
بعد میدونید کجای قصه جالب هست؟؟
اینه که اکثر ما فکر می کنیم
در سن ۱۰۰ سالگی مثلا میمیریم😒
آره جون همشیره ی ابویت
این شعر را آویزه ی گوشمون کنیم
گفتم که به پیری رسم و توبه کنم
صدها جوان مرد و یکی پیر نشد
چند نفر از ما مرگ را باور کردیم؟
و یقین داریم که جایگاهم تو بهشت است؟؟
صلی الله علیک یا اباعبدالله الحسین علیه السلام
اللهم صل علی محمد و آل محمدوعجل فرجهم
التماس دعای فرج و شهادت👌🌷✋
ان شاءالله
#سلام_مولا_جانم ✋🏻
🍃ای درد سینه سوز دلم را علاج، #تـو
🌸تاریکْ خانهی نفسم را سراج، #تـو
🍃دنیای ما بدون حضورت جهنم است
🌸دردم تویی، علاج تویی، احتیاج #تـو
#یـامهــدی 💞
اللهم عجل لولیک الفرج
──┅═ঊঈ🌹ঊঈ═┅──
#نسیم_افغانی
🌷🌷🌷🌷🌷
👈شهید نسیم با پرچم افغانستان وارد ایران شد و
#سردار_باقرزاده کلاه نسیم به سر کرد و زیر تابوتش را گرفت.
هرچه قلبهای دو ملت بیشتر بههم نزدیک میشود بعضیها احساس خطر بیشتری میکنند، آنهایی که نانشان در اختلافاندازی است امروز از میدانداری نسیم_افغانی وحشت کردند👌
#اللهم_ارزقنا_الشهادة_في_سبيلك
#روزتون_شهدایی
هدیه محضر ارواح مطهر شهدا🌷وامام شهدا🌷صلوات
🌷
🕊🌷
🌷🕊🌷
🕊🌷🕊🌷
آمادهای پا به پای امام زمانت بدوی؟.mp3
1.56M
⁉️آمادهای پا به پای امام زمانت بدوی؟
#امام_زمان(عج)
#ولایت_فقیه
🎤استاد ماندگاری
🌷👩🏻🌷👩🏻🌷👩🏻🌷
#داستان_واقعی
#دختر_شینا
#قسمت_۵۵
*═✧❁﷽❁✧═*
دلم❤️ می خواست بروم خانه پدرم؛ اما سراغ دوقلوها رفتم. جایشان را عوض کردم و لباس های تمیز تنشان کردم. مادرشوهرم که به بیرون رفت، شیر🍼 دوقلوها را دادم، خواباندمشان و ناهار را بار گذاشتم. ظرف های🍽 دیشب را شستم و خانه را جارو کردم. دوقلوها را برداشتم و بردم اتاق خودم. بعد از ناهار دوباره کارهایم شروع شد؛ ظرف شستن، پختن شام🍲 جارو کردن حیاط و رسیدگی به دوقلوها. آن قدر خسته شده بودم که سر شب خوابم برد😴
انگار صبح شده بود. به هول از خواب پریدم. طبق عادت، گوشه پرده را کنار زدم. هوا روشن شده بود. حالا چه کار باید می کردم.
نان پخته شده و درِ تنور گذاشته شده بود. چرا خواب مانده بودم. چرا نتوانسته بودم به موقع از خواب بیدار شوم😰
حالا جواب مادرشوهرم را چه بدهم. هر طور فکر😇 کردم، دیدم حوصله و تحمل دعوا و مرافعه را ندارم😖به همین خاطر چادرم را سر کردم و بدون سر و صدا دویدم طرف خانه پدرم.
با دیدن شیرین جان که توی حیاط بود، بغضم ترکید😩 پدرم خانه بود. مرا که دید پرسید: «چی شده. کی اذیتت کرده. کسی حرفی زده. طوری شده. چرا گریه می کنی⁉️»
نمی توانستم حرفی بزنم. فقط یک ریز گریه😭 می کردم. انگار این خانه مرا به یاد گذشته انداخته بود. دلم💔 برای روزهای رفته تنگ شده بود. هیچ کس نمی دانست دردم چیست😔
══ ೋ💠🌀💠ೋ══
👈 ادامه دارد... 🔜👉
🌷👩🏻🌷👩🏻🌷👩🏻🌷
#السلام_علیک_یا_آیا_عبدالله
#سلام_مولا_جانم ❤️
🍃 بہ هر طرف نظر ڪنم
اثر ز روے ماه #توست 🍃
🌟 گر این جهان بپا شده
بہ خاطر صفاے توست 🌟
🍃 ببین که پر شده جهان
ز #ظلم و جور اے عزیز 🍃
🌟 بگو ڪدام لحظہ ها
#ظهور روے ماه توست 🌟
اللهم عجل لولیک الفرج
──┅═ঊঈ🌹ঊঈ═┅──
یا صاحب الزمان:
#نهضت_انتظار ۶۵
#مثل_ناموس
🌷به نام خدای مهربان مهربان
وقتی دانش مدیریت انسان بره بالا
👈 هر کسی ادعای مدیر بودن نمیکنه
و اگه یکی هم بخواد بیاد مدیر بشه
با هزار ترس و لرز میاد اسم مینویسه
چرا؟؟
چون میدونه که اگه کوچک ترین ذره ای
در مدیریتش؛ خلاف شرع عمل کنه
مردم میفتن و پدرش رو در میارن👌
و اون موقع هم دیگه لازم نیست ما
به شورای نگهبان شکایت کنیم که
چرا فلانی را تاییدش کردید ؟؟؟؟ 😖
نمی خواییم بحث صرفا سیاسی بشه
هر چند که ما جز سیاست هم چیزی نمیگیم😊
شورای نگهبان بعضی موقع ها یه جورایی
کاندیداها رو بررسی می کنن که خیـــــلی
افراد تازه جرات پیدا می کنن کاندید بشن☹️
که شاید اگه یه خواستگار بیاد؛ برای دخترشون
اینجوری برخورد نمی کنن❌
چرا؟؟
چون میگن صبر کن؛ بالاخره دخترمون ناموس ما هست
قرار نیست ناموس خودمونو بدیم دست هر کسی📛
ولی اگه یکم دقت کنیم و نگاه خودمونو
نسبت به مملکت و ملت خودمون تغییر بدیم
و ملت خودمونو یه ناموس در نظر بگیریم
مطمئنا هر ننه قمری👈 تایید نمیشه
بالاخره این (ملت) مهم تر از ناموس شما هست
چرا؟
چون اگه کسی به دختر شما خیانت کنه خدای نکرده
اولا یه نفر آسیب میبینه
و درثانی👈 یه چندتا سکه حالا رد و بدل میشه یا نمیشه
ولی اگه کسی به یه ملت خیانت کنه
و مثلا ۷ سال ملت را سرگرم و الاف کنه
این ۸۰ میلیون نفر خیانت کرده😏
و بماند که چه چیزهایی رو هم غارت بردن
و کسی دنبالش نبوده❌
لذا رفقا
مدیریت باید شناخت👌
این یکی از اولویت های ما هست
براش وقت بزاریم
تو دوره های مدیریتی شرکت کنیم✔️
البته دقت کنید اونم نه هر دوره ای
چرا که الان همه دارن دوره های مختلف و کلاس های مختلف برگزار می کنن
فقط دنبال پول و پول و پول هستند😏
بهترین کار اینه که بریم چندتا
کتاب مدیریت اسلامی بخریم و خودمون
بخونیم ✅
صلی الله علیک یا اباعبدالله الحسین علیه السلام
اللهم صل علی محمد و آل محمدوعجل فرجهم
التماس دعای فرج و شهادت👌🌷✋
ان شاءالله