✳️ *اعتراض، انتظار را به همراه دارد*
✨اعتراض به غیبت، انتظار ظهور را در پی خواهد داشت؛ و هر چه این عدم رضایت عمیق تر باشد، آن انتظاردقیق تر خواهد بود
و دل منتظر را رقیق تر خواهد کرد.
👈 دعای ندبه سرشار از اعتراض به اوضاع نامطلوبی است که ما گرفتار آن هستیم.
☘️اللــــــــــهم عجّــل لولـــیک الفــرج🤲🏻
📚 کتاب انتظار عامیانه،عارفانه،عالمانه استاد پناهیان ص ۹۵
ندبه هاے دلتنگے
🌷👩🏻🌷👩🏻🌷👩🏻🌷 #داستان_واقعی #دختر_شینا #قسمت_۱۹۹ *═✧❁﷽❁✧═* صمد مجروح🤕 شده بود. اما نمی گذاشت کسی بف
🌷👩🏻🌷👩🏻🌷👩🏻🌷
#داستان_واقعی
#دختر_شینا
#قسمت_۲۰۰
*═✧❁﷽❁✧═*
دیگر چیزی نگفتم. نمی دانستم چرا خجالت می کشم🙊 احساس گناه می کردم.
با خودم می گفتم: «حالا که ستار شهید🌷 شده و صدیقه عزادار است، من چطور دلم❤️ بیاید کنار شوهرم بایستم و جلوی این همه چشم با او حرف بزنم.» صمد هم دیگر چیزی نگفت🤐 داشت می رفت اتاق مردانه، برگشت و گفت: «بعد از شام با هم برویم بچه ها را ببینیم. دلم 💔برایشان تنگ شده.»
بعد از شام صدایم🗣 کرد. طوری که صدیقه متوجه نشود، آماده شدم و آمدم توی حیاط و دور از چشم همه دویدم بیرون.
دنبالم آمد توی کوچه و گفت: «چرا می دوی⁉️»
گفتم: «نمی خواهم صدیقه مرا با تو ببیند. غصه می خورد.»
آهی کشید و زیر لب گفت: «آی ستار، ستار. کمرمان را شکستی به خدا👌»
با آنکه بغض گلویم را گرفته بود😢 گفتم: «مگر خودت نمی گویی شهادت🌷 لیاقت می خواهد. خوب ستار هم مزد اعمالش را گرفت. خوش به حالش✅»
صمد سری تکان داد و گفت: «راست می گویی. به ظاهر گریه می کنم؛ اما ته دلم❤️ آرام است. فکر می کنم ستار جایش خوب و راحت است. من باید غصه خودم را بخورم😢»
داشتم از درون می سوختم. برای بچه های صدیقه پرپر می زدم. اما دلم می خواست غصه صمد را کم کنم. گفتم: «خوش به حالش. کاشکی ما را هم شفاعت کند🤲»
همین که به خانه خواهرم رسیدیم، بچه ها که صمد را دیدند، مثل همیشه دوره اش کردند. مهدی نشسته بود بغل🤗 صمد و پایین نمی آمد. سمیه هم خودش را برای صمد لوس می کرد. خدیجه و معصومه هم سر و دستش را می بوسیدند😘به بچه ها و صمد نگاه می کردم و اشک می ریختم.
══ ೋ💠🌀💠ೋ══
👈 ادامه دارد... 🔜👉
🌷👩🏻🌷👩🏻🌷👩🏻🌷
هدایت شده از امام زمانی ام ³¹³
🌹بخوان دعای فرج را که دست غیب خدا
🌹حجاب غیبت از آن روی ماه بردارد...
🌼شبی دیگر از شبهای عشق وانتظار...با مولا هستیم ان شاءالله تا ظهور حضرتش...🌟
به رسم هرشب:الهی عظم البلا⚡️
@Emamzamaniam313
🌱🌷🌱🌷
#سوره مبارکه ی صافات آیه ۵۷
🌺بسم الله الرحمن الرحیم🌺
👈وَلَوْلَا نِعْمَةُ رَبِّي لَكُنْتُ مِنَ الْمُحْضَرِينَ .
👌و اگر رحمت پروردگارم نبود، بیتردید
من نیز از احضار شدگان [در آتش]
بودم.
🌱🌷🌱🌷
•|💚🍃|•
#السلام_ایها_الغریب
#سلام_امام_زمانم 🌱|•
ای برده امان از دل عشاق کجایی؟!
تا سجده گذارم!💫
گر بوی تو را باد به منزل برساند،
جانم برهاند🌿…
اللهم عجل لولیک الفرج
──┅═ঊঈ🌹ঊঈ═┅──
#شهید_محسن_فخری_زاده
✍ #نکات_دعای_عهد 9
تجدید بیعت هر روز صبح ها...💕
🔹در ادامه سلام ها و درودها می گوییم: اَللّهُمَّ اِنّی اُجَدِّدُ لَهُ فِی صَبیحَةِ یَومی هَذا و ما عشت منایامی...
☀️← ما "هر روز" در ساعات اولیه روز با مولامون تجدید بیعت میکنیم!
📖 به خاطر اینکه وقتی"صبح" این دعا رو می خونیم باعث میشه فراموش نکنیم که؛↓
🌱 هر روز پیش از هر کس با امام زمان خود عهد بستهایم و اولویت عهد با امام را بر همه پیمان ها حفظ کنیم.
#حدیث_مهدوی
💟 امام صادق(علیه السلام) فرمودند :
ای زُراره اگر زمان غیبت را درک کردی بر این دعا مداومت کن:
👈اللّهمَ عَرِّفنی حُجَّتَک فَإِنَّکَ إِن لَم تُعَرِّفنی حُجَّتَک ضَلَلتُ عَن دینی.
خدایا حجتت را به من بشناسان که اگر به من نشناسانی از دینم گمراه خواهم شد
📚 کمال الدین و تمام النعمه، باب ۳۳
#کرونا
شهید#میرزا_کوچک_خان_جنگلی
🌷🌷🌷🌷🌷
#مقام_معظم_رهبری :
میرزا کوچک، مرد تنهایی بود که به دو قدرت بزرگ آن روز دنیا - یعنی روسها و انگلیسیها - یک «نه»ی بزرگ گفت ، .... 👌
👈پس از زخمی شدن میرزا در درگیری با قوای محمد علی شاه, حاجب الدوله از سوی شاه برایش امان نامه یی آورد. پاسخ میرزا زیباست:
《این مرگ را با حفظ عقیده خود ترجیح می دهم. بدانید که قدمی خلاف آمال ملّیه ام بر نخواهم داشت.
زیرا این مرگ به آن نوع زندگانی که شما به من در "گمش تبه" تکلیف می کنید رجحان و مزیت دارد...》👌
#اللهم_ارزقنا_الشهادة_في_سبيلك
#روزتون_شهدایی
هدیه محضر ارواح مطهر شهدا🌷وامام شهدا🌷صلوات
#مصباح_یزدی
#انتقام_سخت
🌷
🕊🌷
🌷🕊🌷
🕊🌷🕊🌷
#نهضت_انتظار ۱۱۶
#مهم_ترین پیشنهادنظام سلطه
بسم رب الحسین علیه السلام
سوال شد که نظام سلطه می خواد کجا خراب تر بشه؟
الحمدلله جواب هم داده نشد😄
پیشنهاد نظام طاغوت برای خراب کردن مدیریت
👈 #خانواده است
صریحا میگن برای این که مدیریت در
جامعه فشل بشه😖
و جامعه رو بتونید به کلی به بردگی بکشید
مدیریت در خانواده را خراب کنید😏
یا در خانواده مدیریت نباشه
یا بدجور مدیریت بشه❌
که اگر خانواده ها دچار مشکل بشن
جامعه دچار مشکل میشه😒
لذا باید مدیریت در خانواده را جدی بگیریم
خونه را بیخیال نشیم😖
والدین بزرگوار نفرمایید هنوز بچه هستن
بعدا بزرگ بشن کنترل میشن
شما بااید از قبل بدنیا اومدن فرزند
بفکر مدیریتش باشید👌
چرا که
زندگی با خوب مدیریت کردن زندگی خواهد شد✔️
با خوب برنامه ریزی کردن ما می تونیم
به یک زندگی عالی برسیم😍
چرا که می فرمایند
👈 سوءالتدبیر سبب التدمیر
بدمدیریت کردن؛ باعث نابودی است😢
کسی که تدبیرش خراب باشه
هلاک خواهد شد💢
در یه روایت دیگه می فرمایند
حسن التدبیر 👈 ینمی قلیل المال
و سوءالتدبیر یفنی کثیر المال
یعنی اگه مدیریت و تدبیر خوبی داشته باشی
پول و دارایی کمت رو میتونی زیادش کنی👌👌
و اگه بد مدیریت کنی همه ی اموالت را برباد میدی
یعنی چی؟
یعنی مدیریت دانشی است که از کمترین
امکانات بیشترین بهره برادری رو می کنی✅
و حرف دین هم همینه
میگه چرا تو از کمترین امکانات بیشترین استفاده رو نمیبری؟؟؟
اخرین روایت رو عرض کنم
حضرت علی علیه السلام فرمودند
بهترین هوشمندی برای یک انسان
👈 خوب مدیریت کردن است
صلی الله علیک یا اباعبدالله
اللهم صل علی محمد و آل محمد وعجل فرجهم
التماس دعای فرج و شهادت✅🌷✋
ندبه هاے دلتنگے
🌷👩🏻🌷👩🏻🌷👩🏻🌷 #داستان_واقعی #دختر_شینا #قسمت_۲۰۰ *═✧❁﷽❁✧═* دیگر چیزی نگفتم. نمی دانستم چرا خجالت می
🌷👩🏻🌷👩🏻🌷👩🏻🌷
#داستان_واقعی
#دختر_شینا
#قسمت_۲۰۱
*═✧❁﷽❁✧═*
صمدمرا که دید👀، انگار فکرم را خواند، گفت: «کاش سمیه ستار را هم می آوردیم. طفل معصوم خیلی غصه می خورد😢»
گفتم: «آره، ماشاءالله خوب همه چیز را می فهمد. دلم❤️ بیشتر برای او می سوزد تا لیلا. لیلا هنوز خیلی کوچک است. فکر نکنم درست و حسابی بابایش را بشناسد.»
صمد بچه ها را یک دفعه رها کرد. بلند شد و ایستاد 🕴و گفت: «سمیه را یک چند وقتی با خودت ببر همدان. شاید این طوری کمتر غصه بخورد✅»
فردای آن روز رفتیم همدان. صمد می گفت چند روزی سپاه کار دارم. من هم برای اینکه تنها نماند، بچه ها 👶👧را آماده کردم. سمیه ستار را هم با خودمان بردیم.
توی راه بچه ها ماشین 🚙را روی سرشان گذاشته بودند. بازی می کردند و می خندیدند😂سمیه ستار هم با بچه ها بازی می کرد و سرگرم بود.
گفتم: «چه خوب شد این بچه را آوردیم.»
با دلسوزی💔 به سمیه نگاه کرد👀 و چیزی نگفت.
گفتم: «تو دیدی چطور شهید🌷 شد؟!»
چشم هایش 👁سرخ شد. همان طور که فرمان را گرفته بود و به جاده نگاه می کرد، گفت: «پیش خودم شهید🌷 شد. جلوی چشم های خودم. می توانستم بیاورمش عقب...»
══ ೋ💠🌀💠ೋ══
👈 ادامه دارد... 👉
🌷👩🏻🌷👩🏻🌷👩🏻🌷
هدایت شده از امام زمانی ام ³¹³
🌹بخوان دعای فرج را که دست غیب خدا
🌹حجاب غیبت از آن روی ماه بردارد...
🌼شبی دیگر از شبهای عشق وانتظار...با مولا هستیم ان شاءالله تا ظهور حضرتش...🌟
به رسم هرشب:الهی عظم البلا⚡️
@Emamzamaniam313