eitaa logo
ندبه هاے دلتنگے
281 دنبال‌کننده
7.9هزار عکس
989 ویدیو
3 فایل
بزرگتــرین گـــناه ما... ندیدن اشــڪ های اوست! اشــــڪ هایی ڪـــه او... برای دیدن گناهــان مـــا می‌ریزد!😔💔 ❄️أللَّھُـمَ ؏َـجِّـلْ لِوَلیِڪْ ألْـفَـرَج❄ خـــادم ڪانال: اگر برای خداست .بگذارگمنام بمانم🍂
مشاهده در ایتا
دانلود
38 «منتظر‌ مغموم»💕 🌴اللَّهُمَّ اکْشِفْ هَذِهِ الْغُمَّهَ عَنْ هَذِهِ الْأُمَّهِ بِحُضُورِهِ وَ عَجِّلْ لَنَا ظُهُورَهُ...؛خدایا این اندوه را از این امت به حضور آن حضرت برطرف کن و در ظهورش براى ما شتاب فرما... 🔆پیامبر اسلام(ص) در روایتی فرمودند؛ در عصر ظهور خدا به وسیله حضرت ولی عصر(ع) از امت رفع گرفتاری می کند. 💠 امام صادق(ع) هم در این باره فرمودند: حضرت مهدی(ع) برطرف کننده رنج ها، غم و غصه و اندوه ها از شیعیان است، بعد از اندوهی سخت، بلایی طولانی و سختی جانکاه امام ظهور می کنند و غم و غصه را برطرف می کنند. خوشا به حال کسی که آن زمان را درک کند. 🔰و خود امام زمان که جانم فدایش در بحارالانوار فرمودند:من خاتم اوصیای پیامبرم و خدا به وسیله من بلاها، گرفتاری ها و غم و غصه را از خاندان شیعیانم برطرف می کند.✨ 📜لذا مولای ما در توقیعی برای امت وظیفه تعیین کردند و فرمودند: برای تعجیل فرج بسیار دعا کنید زیرا ظهور، فرج و گشایش برای شماست. ✅ در واقع در این فراز دعای عهد علاوه بر اینکه برای برطرف شدن غم و غصه امت اسلامی دعا می کنیم، برای برطرف شدن غم و غصه حضرت ولی عصر هم دعا می کنیم... ❤️حالا که با دعا برای ظهور ، غم و غصه از دل نازنین امام عصر(ع) بیرون می رود ، برای تعجیل در فرجشان خیلی دعا کنیم... «اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم»
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
شهید 🌷🌷🌷🌷🌷 روزے او را در حــال شســتن ظرفهای غـــذاے خود و همسنــگران دیدم. تعجب ڪــردم و پرســیدم : مگر بیکار هستی که ظرفهای دیگـــران را هم می شویی. در جــواب گــفت: اگــر مےفهمیـدی که خدمت به دیگــران چـقدر لذّت بخـش اســت، تو هــم این ڪار را می کردی. »👌 هدیه محضر ارواح مطهر شهدا🌷وامام شهدا🌷صلوات 🌷 🕊🌷 🌷🕊🌷 🕊🌷🕊🌷
استاد محمودیشناخت امام زمان - قسمت نوزدهم و پایانی.mp3
زمان: حجم: 4.18M
🎙 ؛ 📝 موضوع: 📌 قسمت نوزدهم و پایانی 👤 استاد 🔺 چگونه باید ایمانمان را کامل کنیم؟
📌 🔆 خالص برای او... 📝 شناخت امام زمان از استاد (قسمت نوزدهم و پایانی)
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
۱۴۱ بسم رب الحسین علیه السلام پیغمبر صلوات الله علیه می فرماید 👈 اکرموا اولادهم و احسنوا ادبهم بچه هاتونو اکرام کنید😍 و خوب اونا رو مودب بار بیارید👌 تو تربیت فرزند قاطه نشه اول ادب مهم هست✔️ محبت کردن مرحله ی دوم هستش وقتی شما محبت را جای ادب بذارید میدونید چه اتفاقی میفته؟؟
اگه به کسی محبت نداشته باشه سریع فوش و حرف زشت رو میاره وسط❌ اما اگه برعکس باشه یعنی ادب جای محبت باشه براش مهم نیست که طرف مقابل چه کسی هست حداقل بهش حرف زشت نمیزنه📛 بعدش هم تو خونه اصلا محبت حرف اول رو نمیزنه💢 بلکه 👈 حرف اول رو میزنه قرآن می فرماید ⇦ "و من آیاته ....... از نشانه های خدا این هست که
از نفس شما زن و مرد برای هم زوجی آفرید که 👈 لتسکنوا الیها ...... تا کنار او آرامش پیدا کنی😍 نه این که کنار او عشق پیدا کنی یا عاطفه پیدا کنی❌ قاطی نکنیم اصول تربیت رو آرامش 👈 با احترام آرامش با این بدست میاد که ایشون هیـــــــچ وقت بهم توهین نمیکنه😊 هیــــــچ وقت عیب منو خراب نمی کنه لذا اول هدف تشکیل خانواده 👈 آرامش هست صلی الله علیک یا اباعبدالله اللهم صل علی محمد و آل محمد وعجل فرجهم التماس دعای فرج و شهادت✅🌷✋
ندبه هاے دلتنگے
🌷👩🏻🌷👩🏻🌷👩🏻🌷 #داستان_واقعی #دختر_شینا #قسمت_۲۲۷ *═✧❁﷽❁✧═* حالت مویه و عزاداری🏴 می گفت: «جگرم را س
🌷👩🏻🌷👩🏻🌷👩🏻🌷 ۲۲۸ *═✧❁﷽❁✧═* آقا تیمور از ماشین بالا رفت. چند تا تابوت⚰ را با کمک چند نفر دیگر پایین آورد. صمد بین آن ها نبود❌ آقا تیمور تابوتی را گذاشت جلوی پایم و گفت: «داداش است.» برادرها، خواهرها، پدر، مادرش و حاج آقایم دورتادور تابوت حلقه زدند. دلم ❤️می خواست شینا پیشم بود و توی بغلش گریه می کردم. این اواخر حالش خوب نبود🤕 نمی توانست از خانه بیرون بیاید. جایی کنار صمد برای من و بچه ها نبود❌ نشستم پایین پایش و آرام گریه😭 کردم و گفتم: «سهم من همیشه از تو همین قدر بود؛ آخرین نفر، آخرین نگاه👀» پدرشوهر و مادرشوهرم بی تابی 💔می کردند. از شهادت ستار فقط دو ماه🌙 گذشته بود. این دومین شهیدشان بود. برادرهای صمد تابوت ⚰را برداشتند و گذاشتند توی آمبولانس🚑 خواستم سوار آمبولانس بشوم، نگذاشتند🚫 اصرار کردم اجازه بدهند تا باغ بهشت پیشش بنشینم. می خواستم تنهایی با او حرف بزنم، نگذاشتند. به زور هلم دادند توی ماشین🚕 دیگری آمبولانس🚑 حرکت می کرد و ما دنبالش. صمد جلوجلو می رفت، تندتند. ما پشت سرش بودیم، آرام و آهسته. گاهی از او دور می شدیم. گمش می کردیم. یادم نمی آید راننده چه کسی بود🤔 گفتم: «تو را به خدا تندتر بروید. بگذارید این دم آخر سیر ببینمش👀» راننده آمبولانس🚑 را گم کرد. لحظه آخر هم از هم دور بودیم. دلم💔 تنگ بود. یک عالمه حرف نگفته داشتم. می خواستم بعد از نه سال، حرف های دلم❤️ را بزنم. می خواستم دلتنگی هایم را برایش بگویم. بگویم چه شب ها و روزها از دوری اش اشک😭 ریختم. می خواستم بگویم آخرش بدجوری عاشقش 💞شدم. ══ ೋ💠🌀💠ೋ══ 👈 ادامه دارد... 🔜👉 🌷👩🏻🌷👩🏻🌷👩🏻🌷