ندبه هاے دلتنگے
☺️🌷☺️🌷☺️🌷☺️ #داستان_واقعی #من_زنده_ام #قسمت_۴۷۴ *═✧❁﷽❁✧═* به محض رسیدن به قفس دیدیم👀 تمام آبی
☺️🌷☺️🌷☺️🌷☺️
#داستان_واقعی
#من_زنده_ام
#قسمت_۴۷۵
*═✧❁﷽❁✧═*
آن شب را در آن اتاق گذراندیم . همه صداها و عبارتهایی را که شنیده 👂بودیم کنار هم گذاشتیم . به این نتیجه رسیدیم که شاید بچهها میخواهند فردا جشن دهه فجر را برگزار کنند . چون فردای آن روز سالروز ورود امام به ایران 🇮🇷بود . شاید هم برنامه انتقال ما به اردوگاه دیگری مطرح بود چون اسرا مرتب در حال جابجایی بودند . اما اگر این طور بود چرا اجازه ندادند کیسههای انفرادی مان را برداریم❓
فردا صبح اول وقت در انتظار وقایعی بودیم که برادرها از پشت پنجره بریده بریده به گوش 👂ما رسانده بودند . اما قبل از اینکه در آسایشگاه برادران باز شود ، خالد ما را به اتاق فرمانده برد . آن جا توسط یک خانم که به نظر نمی رسید نظامی👮♀ باشد ، تفتیش شدیم . در آن زمان شایع شده بود که عراق قصد دارد تعدادی از اسرا را به آمریکا و اسرائیل تحویل دهد . این تنها نتیجهای بود که ما از برخورد عراقیها گرفته بودیم . بعدازظهر سوار بر ماشینهای🚔ع امنیتی بعد از مسیری دوساعته به محیط دیگری منتقل شدیم . در آن جا تعداد زیادی از برادران اسیر هم حضور داشتند . از آنها فاصله داشتیم ، با این حال متوجه شدیم که اکثر آنها سالمند ، مجروح یا بیمارند 🤒. همه ما با چشمهای نگران همد یگر را دنبال میکردیم . آن قدر گیج و مبهوت بودیم که هیچ کلامی بین ما رد و بدل نشد🤐
فقط قرار گذاشتیم که مثل همیشه تسلیم خواست و تقدیر الهی باشیم . وارد هرمکانی که میشدیم به گروه امنیتی جدیدی تحویل مان میدادند👌 از میان گروه امنیتی آخر، یک لباس شخصی هم همراه ما آمد . فاطمه میگفت :
- چهره او آشناست. به گمانم🤔 او را در زندان الرشید دیدهایم .
حدسش درست بود . مطمئن بودیم که او را در زندان الرشید دیدهایم و این مسئله ، ترس و اضطراب مان 😰را بیشتر میکرد . با هدایت همان لباس شخصی و دو نگهبان دیگر از اتاق بیرون رفته و بعد از یک مسیر دو ساعته با ماشینهای امنیتی وارد باند فرودگاه و هواپیما ✈️شدیم .
به این نتیجه رسیدیم که حدس مان درست بوده و قرار است ما را به آمریکا یا اسرائیل تحویل بدهند😱 ما چهارنفر را در قسمت جلوی هواپیما و در ردیف اول کنار مرد لباس شخصی نشاندند و دو نگهبان دیگر در صندلیهای پشتی ما نشستند . طاقت مان از بی خبری طاق شده بود . از لباس شخصی پرسیدیم :
- کجا میرویم؟
با عصبانیت 😡گفت :
- نمیدانم .
ـ چقدر دیگر میرسیم؟
ـ نمیدانم . سوال ممنوع🚫
هواپیما✈️ که به حرکت درآمد تا دو ساعت اول سکوتی مرگبار بر فضای کابین حاکم بود . فقط گاهی به هم خیره👀 میشدیم و آن لباس شخصی هم با نگاهی خیره که نمیشد از آن چیزی دریافت ، شریک نگاه ما میشد .
انتظار کشندهای بود . از فاطمه پرسیدم :
- به نظرت اسرایی رو که تو فرودگاه دیدیم کجا بردند؟
ولی از او جوابی نشنیدم . تکانش دادم تا دوباره سوالم را بپرسم . متوجه شدم سر و تنش لَخت و سنگین شده است . دستهایش را گرفتم . دستهایش سرد و بیجان کنار تنش افتاده بود . وحشت😰 سراسر وجودم را فراگرفته بود . وحشتی عمیق تر از زندان الرشید به جانم افتاد . با صدایی وسیع تر از حجم حنجره ام فریاد🗣 زدم :
- فاطمه ! فاطمه ! حالت خوبه ؟ صدای منو می شنوی ؟ بچه ها ! فاطمه حالش به هم خورده .
با سر و صدای من دو تا خانم آمدند و فاطمه را تکان دادند . او هیچ واکنشی به صداها و تکان ها نشان نداد ❌ زیر بغلش را گرفتند و کشان کشان به عقب هواپیما بردند . همگی بی اختیار دنبال فاطمه راه افتادیم اما نگهبان ها و آن مرد لباس شخصی به ما اجازه ندادند و گفتند :
- بنشینید ، ممنوع🚫
هرچه سر و صدا کردیم ،
فایده ای نداشت . از رفتن فاطمه بیش از یک ساعت می گذشت اما هر بار از او خبر می گرفتیم می گفتند :
- حالش خوب است .
نمی دانستیم مقصد این سفر و راه طولانی کجاست و سرانجام به کجا می رویم و چه چیزی در انتظارمان است اما هرچه بود و هرجا بود می خواستیم هر چهار نفرمان با هم باشیم👌
══ ೋ💠🌀💠ೋ══
👈 ادامه دارد... 🔜👉
☺️🌷☺️🌷☺️🌷☺️
🏝به شما سلام میکنم
و جان میگیرم...
تازه میشوم...
به شما سلام میکنم
و امید در تکتک رگهایم
جاری میشود...
به شما سلام میکنم
و غمها و اضطرابها و دلواپسیها
رنگ میبازند...
به شما سلام میکنم
و یادم میآید که
تنها نیستم...
شکر خدا که شما را دارم...🏝
#الّلهُـمَّعَجِّــلْلِوَلِیِّکَـــالْفَـــرَج
>•🌸•<
روزےکہبہجمالتوچشممبشودباز..
اےجاندلم،روزمنآنروزبخیراست♥️'!
•
.
.
السلامعلیڪیاخلیفةاللهفےارضھ..✋🏻-
🥀⃟🖇¦↫#سلامباباجان💚✨
- - - - - - - - - - - - - - - - - - - -
اللهم عجل لولیک الفرج
──┅═ঊঈ🌹ঊঈ═┅──
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
👤 استاد #رائفی_پور
🇮🇷 انقلاب یعنی چی؟
#شهید_احمد_صالحی
🌷🇮🇷🌷🇮🇷🌷🇮🇷🌷🇮🇷🌷
برای انقلاب باید خون داد و شهید شد و خوشبختانه مکتب ما مکتب هجرت است
و مکتب ما مکتب مبارزه با هر شخص ، طایفه یا گروه منحرف چه در لوای اسلام و چه در لوای کفر می باشد 👌
#اللهم_ارزقنا_الشهادة_في_سبيلك
#شبتون_شهدایی
هدیه محضر ارواح مطهر شهدا🌷وامام شهدا🌷صلوات
🌷
🕊🌷
🌷🕊🌷
🕊🌷🕊🌷