eitaa logo
ندبه هاے دلتنگے
291 دنبال‌کننده
7.9هزار عکس
952 ویدیو
3 فایل
بزرگتــرین گـــناه ما... ندیدن اشــڪ های اوست! اشــــڪ هایی ڪـــه او... برای دیدن گناهــان مـــا می‌ریزد!😔💔 ❄️أللَّھُـمَ ؏َـجِّـلْ لِوَلیِڪْ ألْـفَـرَج❄ خـــادم ڪانال: اگر برای خداست .بگذارگمنام بمانم🍂
مشاهده در ایتا
دانلود
ندبه هاے دلتنگے
☺️🌷☺️🌷☺️🌷☺️ #داستان_واقعی #من_زنده_ام #قسمت_۴۷۴ *═✧❁﷽❁✧═* به محض رسیدن به قفس دیدیم👀 تمام آبی
☺️🌷☺️🌷☺️🌷☺️ ۴۷۵ *═✧❁﷽❁✧═* آن ‌شب را در آن اتاق گذراندیم . همه صداها و عبارت‌هایی را که شنیده 👂بودیم کنار هم گذاشتیم . به این نتیجه رسیدیم که شاید بچه‌ها می‌خواهند فردا جشن دهه‌ فجر را برگزار کنند . چون فردای آن روز سالروز ورود امام به ایران 🇮🇷بود . شاید هم برنامه انتقال ما به اردوگاه دیگری مطرح بود چون اسرا مرتب در حال جابجایی بودند . اما اگر این طور بود چرا اجازه ندادند کیسه‌های انفرادی ‌مان را برداریم❓ فردا صبح اول وقت در انتظار وقایعی بودیم که برادرها از پشت پنجره بریده ‌بریده به گوش 👂ما رسانده بودند . اما قبل از اینکه در آسایشگاه برادران باز شود ، خالد ما را به اتاق فرمانده برد . آن ‌جا توسط یک خانم که به نظر نمی‌ رسید نظامی👮‍♀ باشد ، تفتیش شدیم . در آن زمان شایع شده بود که عراق قصد دارد تعدادی از اسرا را به آمریکا و اسرائیل تحویل دهد . این تنها نتیجه‌ای بود که ما از برخورد عراقی‌ها گرفته بودیم . بعدازظهر سوار بر ماشین‌های🚔ع امنیتی بعد از مسیری دوساعته به محیط دیگری منتقل شدیم . در آن‌ جا تعداد زیادی از برادران اسیر هم حضور داشتند . از آن‌ها فاصله داشتیم ، با این ‌حال متوجه شدیم که اکثر آن‌ها سالمند ، مجروح یا بیمارند 🤒. همه ما با چشم‌های نگران همد یگر را دنبال می‌کردیم . آن قدر گیج و مبهوت بودیم که هیچ کلامی بین ما رد و بدل نشد🤐 فقط قرار گذاشتیم که مثل همیشه تسلیم خواست و تقدیر الهی باشیم . وارد هرمکانی که می‌شدیم به گروه امنیتی جدیدی تحویل‌ مان می‌دادند👌 از میان گروه امنیتی آخر، یک لباس شخصی هم همراه ما آمد . فاطمه می‌گفت : - چهره او آشناست. به گمانم🤔 او را در زندان الرشید دیده‌ایم . حدسش درست بود . مطمئن بودیم که او را در زندان الرشید دیده‌ایم و این مسئله ، ترس و اضطراب ‌مان 😰را بیشتر می‌کرد . با هدایت همان لباس شخصی و دو نگهبان دیگر از اتاق بیرون رفته و بعد از یک مسیر دو ساعته با ماشین‌های امنیتی وارد باند فرودگاه و هواپیما ✈️شدیم . به این نتیجه رسیدیم که حدس‌ مان درست بوده و قرار است ما را به آمریکا یا اسرائیل تحویل بدهند😱 ما چهارنفر را در قسمت جلوی هواپیما و در ردیف اول کنار مرد لباس شخصی نشاندند و دو نگهبان دیگر در صندلی‌های پشتی ما نشستند . طاقت ‌مان از بی‌ خبری طاق شده بود . از لباس شخصی پرسیدیم : - کجا می‌رویم؟ با عصبانیت 😡گفت : - نمی‌دانم . ـ چقدر دیگر می‌رسیم؟ ـ نمی‌دانم . سوال ممنوع🚫 هواپیما✈️ که به حرکت درآمد تا دو ساعت اول سکوتی مرگبار بر فضای کابین حاکم بود . فقط گاهی به هم خیره👀 می‌شدیم و آن لباس شخصی هم با نگاهی خیره که نمی‌شد از آن چیزی دریافت ، شریک نگاه ما می‌شد . انتظار کشنده‌ای بود . از فاطمه پرسیدم : - به نظرت اسرایی رو که تو فرودگاه دیدیم کجا بردند؟ ولی از او جوابی نشنیدم . تکانش دادم تا دوباره سوالم را بپرسم . متوجه شدم سر و تنش لَخت و سنگین شده است . دست‌هایش را گرفتم . دست‌هایش سرد و بی‌جان کنار تنش افتاده بود . وحشت😰 سراسر وجودم را فراگرفته بود . وحشتی عمیق ‌تر از زندان الرشید به جانم افتاد . با صدایی وسیع تر از حجم حنجره ام فریاد🗣 زدم : - فاطمه ! فاطمه ! حالت خوبه ؟ صدای منو می شنوی ؟ بچه ها ! فاطمه حالش به هم خورده . با سر و صدای من دو تا خانم آمدند و فاطمه را تکان دادند . او هیچ واکنشی به صداها و تکان ها نشان نداد ❌ زیر بغلش را گرفتند و کشان کشان به عقب هواپیما بردند . همگی بی اختیار دنبال فاطمه راه افتادیم اما نگهبان ها و آن مرد لباس شخصی به ما اجازه ندادند و گفتند : - بنشینید ، ممنوع🚫 هرچه سر و صدا کردیم ، فایده ای نداشت . از رفتن فاطمه بیش از یک ساعت می گذشت اما هر بار از او خبر می گرفتیم می گفتند : - حالش خوب است . نمی دانستیم مقصد این سفر و راه طولانی کجاست و سرانجام به کجا می رویم و چه چیزی در انتظارمان است اما هرچه بود و هرجا بود می خواستیم هر چهار نفرمان با هم باشیم👌 ══ ೋ💠🌀💠ೋ══ 👈 ادامه دارد... 🔜👉 ☺️🌷☺️🌷☺️🌷☺️
🏝به شما سلام می‌کنم و جان می‌گیرم... تازه می‌شوم... به شما سلام می‌کنم و امید در تک‌تک رگ‌هایم جاری می‌شود... به شما سلام می‌کنم و غم‌ها و اضطراب‌ها و دلواپسی‌ها رنگ می‌بازند... به شما سلام می‌کنم و یادم می‌آید که تنها نیستم... شکر خدا که شما را دارم...🏝
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
>•🌸‌•< روزےکہ‌بہ‌جمال‌توچشمم‌بشودباز.. اےجان‌دلم،روزمن‌آن‌روز‌بخیراست♥️'! • . . السلام‌علیڪ‌یاخلیفة‌الله‌فےارضھ..✋🏻- 🥀⃟🖇¦↫💚✨ - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - اللهم عجل لولیک الفرج ──┅═ঊঈ🌹ঊঈ═┅──
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
5.77M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎬 «فتنه‌های آخرالزمان» 👤 استاد 🔸 چرا کسی که مودت اهل بیت رو داره فتنه میکنه?
🌷🇮🇷🌷🇮🇷🌷🇮🇷🌷🇮🇷🌷 برای انقلاب باید خون داد و شهید شد و خوشبختانه مکتب ما مکتب هجرت است و مکتب ما مکتب مبارزه با هر شخص ، طایفه یا گروه منحرف چه در لوای اسلام و چه در لوای کفر می باشد 👌 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ هدیه محضر ارواح مطهر شهدا🌷وامام شهدا🌷صلوات 🌷 🕊🌷 🌷🕊🌷 🕊🌷🕊🌷
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
واجبِ شرعیِ عشقست سلامِ سرِ صبح☀️ السلام ای همه ی عشق و مسلمانی من💞 السَلامُ علیك یٰاصٰاحبَ الزّمٰان اللهم عجل لولیک الفرج ──┅═ঊঈ🌹ঊঈ═┅──