💫🌸💫🌸
#سوره مبارکه ی عصر آیه ۳
🌺بسم الله الرحمن الرحیم🌺
👈إِلَّا الَّذِينَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ
وَتَوَاصَوْا بِالْحَقِّ وَتَوَاصَوْا بِالصَّبْرِ.
👌مگر كسانی كه ایمان آورده و اعمال
صالح انجام دادهاند، و یكدیگر را به حق
سفارش كرده و یكدیگر را به شكیبایی و
استقامت توصیه نمودهاند!
#السلام_ایها_غریب
#سلام_امام_زمانم 💚
گل نرگس نظری کن که
جهان بی تاب است!!!
روز و شب چشم همه
منتظر ارباب است.....
مهدی فاطمه پس کی به
جهان می تابی؟
نور زیبای تو یک جلوه ای
از محراب است
اللهم عجل لولیک الفرج
──┅═ঊঈ🌹ঊঈ═┅──
#نهضت_انتظار ۱۶۶
بسم الله الرحمن الرحیم
وقتی میبینیم که ابی عبدالله علیه السلام
برای عقلانیت قیام کرده👌
لذا نتیجه می گیریم که اگه ما هم می خواییم
کارفرهنگی اثرگذار داشته باشیم✔️
باید برای این امر باشه
به عنوان نمونه مساجدمون باید
عقلانیت مردم رو رشد بدن✅
صرف کارکردن مهم نیست
بلکه هدفمند و جهت گیری شده باشن
مثلا در کارآفرینی باید حرف اول رو بزنن
در این که بچه مسجدی ها هنر پول درآوردن رو بلد باشن
باید حرف اول رو بزنن💪
یا این که اگه مسجدی نتونست مبارزان
صهیونیست تربیت کنه و خروجی اش این نباشه😖
باید یه فکری به حال خودش بکنه
چرا که این مسجد از اصل غافل شده
شده یکی از مسجدهای زمان صدر اول اسلام☹️
بی کاری مساوی با ذلیل شدنه
سرکار نرفتن مساوی با ذلیل شدنه❌
اسلام این رو از ما نمی خواد
استقلال اقتصادی؛ مساوی با عزت نفسِ
و بعد این عزت نفس آغاز رشد و
شکوفایی یک فرد و یک ملتِ💪
دین این ها رو از ما می خواد
لذا کارفرهنگی و تربیتی تو مساجد
باید بر این اساس شکل بگیره👌
صلی الله علیک یا فاطمه الزهراء
اللهم صل علی محمد و آل محمد وعجل فرجهم
التماس دعای فرج و شهادت✅🌷✋
🌷🌷🌷🌷🌷
وی یکی از شاگردان خاص #ایت_الله_حق_شناس بودند.
تاریخ تولد : ۲۹ تیر ۱۳۴۵
تاریخ شهادت : ۲۷ بهمن ۱۳۶۴. اروند رود، عملیات والفجر۸
👈 قرآن , قرآن را فراموش نکنید, بدانید که بهترین وسیله برای نظارت بر اعمالمان قرآن است.
اسلام را در تمام شئوناتش حفظ کنید.
رهبری ولایت فقهی که در این زمان از اهم واجبات است یاری کنید👌
ان شاءالله خداوند عزوجل جزای خیر به شما عنایت فرماید والسلام علیکم علی عبادالله الصالحین
#اللهم_ارزقنا_الشهادة_في_سبيلك
#شبتون_شهدایی
هدیه محضر ارواح مطهر شهدا🌷وامام شهدا🌷صلوات
🌷
🕊🌷
🌷🕊🌷
🕊🌷🕊🌷
ندبه هاے دلتنگے
☺️🌷☺️🌷☺️🌷☺️ #داستان_واقعی #من_زنده_ام #قسمت_۳۵ *═✧❁﷽❁✧═* آن سال کریم و رحیم و آبجی فاطمه خیلی س
☺️🌷☺️🌷☺️🌷☺️
#داستان_واقعی
#من_زنده_ام
#قسمت_۳۶
*═✧❁﷽❁✧═*
رحمان هم شب ها خسته و درمانده از نانوایی می آمد و می خوابید 😢و صبح زود دوباره سر کار می رفت و تقویم زمان را گم کرده بود.
در غیاب پدر، رحمان مانده بود با مسئولیت خانه. از نظر عاطفی💖 رحمان به پدر خیلی وابسته بود و ندیدن پدر برایش سخت😢
کریم هم می گفت: به روش نیارین تا ببینم کی از رو می ره و سراغ درس و کتاب 📚رو می گیره.
ما می خواهیم آقا ناراحت نشه❌ همه چیز خوب پیش می رفت تا آخر که امتحان جغرافیا بود.
کریم می گفت: در جلسه روی صندلی نشسته بودم و منتظر توزیع برگه های📄 امتحان بودم که یه هو دیدم 👀رحمان از دور می آد. دم در ورودی اسم و فامیلش رو پرسیدن و اونو به سمت صندلی خودش هدایت کردن.
آقای 👱♂رحمتی که مدیر بود و من روز گرفتن کارنامه، یه چک و اردنگی ازش خورده بودم، مثل اینکه با قیافه ی من آشناتر بود. با رحمان اومد بالای سرم، دید 👀من روی صندلی نشستم . از رحمان پرسید پسر اسمت چیه❓ جواب نداد🤐 دوباره پرسید .
مات و مبهوت به من نگاه کرد 😳و بازم جواب نداد. از من پرسید اسمت چیه❓ گفتم : عبدالرحمان آباد. یک باره گوش رحمان رو گرفت و به بیرون پرت کرد.
══ ೋ💠🌀💠ೋ══
👈 ادامه دارد... 🔜👉
☺️🌷☺️🌷☺️🌷☺️