#مهدویتدرقرآن
🔅آیهای از سوره مائده
📖الْيَوْمَ يَئِسَ الَّذِينَ كَفَرُوا مِنْ دِينِكُمْ فَلا تَخْشَوْهُمْ...[مائده/۳]
🔸{امروز، کافران از (زوال) آئین شما، مأیوس شدند بنابراین از آنها نترسید...}
جابر میگوید امام باقر علیه السلام درباره این آیه فرمودند: «روز ظهور قائم آل محمد است که بنی امیه نا امید می شوند؛ آنها هستند که کافر گشته و از آل محمد(علیهم السلام) نا امید می باشند.»
📚البرهان فی تفسیر القرآن، ج۲، ص۲۲۳
الزام الناصب، ج۱، ص۵۸
ندبه هاے دلتنگے
☺️🌷☺️🌷☺️🌷☺️ #داستان_واقعی #من_زنده_ام #قسمت_۱۳۷ *═✧❁﷽❁✧═* بعد از کلی چک و چانه قرار شد چند کیلوم
☺️🌷☺️🌷☺️🌷☺️
#داستان_واقعی
#من_زنده_ام
#قسمت_۱۳۸
*═✧❁﷽❁✧═*
چند کیلومتری از سر بندر دور شده بودیم.سرنشینی که به نظر می آمد از وضعیت جبهه خبر دارد با آب و تاب😍 تعریف می کرد:عراقیا توی خواب هم نمی دیدن سه هفته با ایران بجنگن📛،امروز چهارشنبه بیست و سوم مهر قول می دم جشن پیروزی✌️ بگیریم.فقط باید از این سه هفته درس بگیرن که دیگه اسم کارون و خوزستان یادشون بره✅
در حالی که به حرف های او گوش👂 می دادم حواسم به صدای رادیوی 📻کوچکی بود که آن را از زیر مقنعه روی گوشم گذاشته بودم تا بتوانم اخبار لحظه به لحظه جنگ را از روی موج رادیوی📻 نفت دنبال کنم.فضای بیرون حکایت غم انگیزی داشت.مردم ناباورانه و بهت زده با دمپایی های👡 لنگه به لنگه در حالی که بچه ها را قلم دوش گرفته یا کشان کشان به دنبال خود می کشیدند،راهی شهرهای دیگر بودند.
با قیافه های خسته😥،گرسنه و پژمرده،با سرخوردگی از بیابان و شوره زارها عبور می کردند بی آنکه خبر از مقصد و میزبان داشته باشند.بی آنکه کسی در انتظار آنان باشد گاه ملتمسانه 🙏جلوی ماشین ها را می گرفتند یا با ظرفی تقاضای بنزین می کردند یا با همان پاهای👣 تاول زده و کمرهای خمیده به راه خود ادامه می دادند.
اغلب آنها پیرمرد و پیرزن یا کودکان👧👶 خردسال بودند.دیدن این مردم آواره و خانه به دوش مرا به یاد دعوای حرم شاهچراغ🕌 می انداخت.به خواهرم بهرامی گفتم:ما در یک آزمون بزرگ الهی قرار گرفته ایم،جنگ برای همه ملت ایران حتی آنهایی که در مرزها نیستند،یک امتحان بزرگ است👌
══ ೋ💠🌀💠ೋ══
👈 ادامه دارد... 🔜👉
☺️🌷☺️🌷☺️🌷☺️
#سوره مبارکه اعراف آیه ۵۱
🌸بسم الله الرحمن الرحیم🌸
👈الَّذِينَ اتَّخَذُواْ دِينَهُمْ لَهْواً وَلَعِباً وَغَرَّتْهُمُ
الْحَيَاةُ الدُّنْيَا فَالْيَوْمَ نَنسَاهُمْ كَمَا نَسُواْ
لِقَاء يَوْمِهِمْ هَـذَا وَمَا كَانُواْ بِآيَاتِنَا
يَجْحَدُونَ .
👈كسانى كه (در دنيا) دين خويش را به
بازى و سرگرمى گرفتند و زندگى دنيوى
مغرورشان ساخت، پس همان گونه كه
آنان ديدار اين روزشان را فراموش كرده
و آيات ما را انكار مى كردند، (ما نيز)
امروز آنان را به فراموشى مى سپاريم.
👌«لَهو»، به معناى غفلت انسان از
كارهاى اساسى است و «لَعِب» آن است
كه انسان هدفى خيالى و غير واقعى
داشته باشد.
امام رضا عليه السلام فرمود: «ننساهم»
يعنى آنان را ترك مى كنيم، چون آنان
قيامت و آمادگى براى آن روز را رها
كرده بودند، ما نيز در آن روز آنان را به
حال خود رها مى كنيم.
•°🌱
#السلام_ایها_غریب
سلام مولای ما،مهدی جان !
خبر آمدنش را همه جا پخش کنید
می رسد لحظه میعاد ، به امید خدا
منتقم می رسد و روز ظهورش حتما
می شود فاطمه دلشاد به امید خدا
اللهم عجل لولیک الفرج
──┅═ঊঈ🌹ঊঈ═┅──
#حدیث_مهدوی
☑️قالَ رَسُولُ اللّهِ صلي الله عليه و آله: مَنْ اَنْكَرَ الْقآئِمَ مِنْ وُلْدى فى غَيْبَتِهِ ماتَ ميتَةَ الجاهِلَّيةِ.❌
📚[بحارالأنوار، ج51، ص73]
💥💥رسول خدا صلی الله عليه و آله فرمود: كسى كه در زمان غيبت،
حضرت قائم را كه از فرزندان من است، انكار كند همانند مردگان جاهليت مرده است👌
#مهدویتدرقرآن
🔅آیهای از سوره النّبأ
📖يَوْمَ يُنْفَخُ فِي الصُّورِ فَتَأْتُونَ أَفْواجاً ...[آیه ۱۸ سوره نباء]
🔸روزی كه در «صور» دميده میشود و شما فوج فوج (به محشر) میآييد.
💠از امام صادق علیه السلام سوال شد:
آيا رجعت (یعنی بازگشت به دنیا) حق است؟
حضرت فرمودند: آری،
عرض شد: اول كسی كه بر میگردد كيست؟
💢حضرت فرمودند: حسين بن علی(علیه السلام) است، كه پس از قيام "قائم" خارج ميشود،
آن شخص پرسید: مردم هم همراه ايشان هستند؟
💢 امام فرمودند: نه، چنانكه خداوند (در قرآن) میفرمايد: دسته دسته بيايند، به ترتيب خواهند آمد، قومی پس از قوم ديگر.
📚کتاب الوافی، ج۲ ص۲۶۷
🌷🌷🌷🌷🌷
《ببین برادر من اصلا کاری ندارم به کی رای می دی؛ولی حضور باید حداکثری باشد.》
این حرف را بعد کلی جر و بحث به همه اون هایی می گفت که نظرشان مخالف نظرش بود.کافی بود بفهمه کسی نمی خواهد رای بدهد،می رفت سراغش.
یک وقت می دیدی طرف را برده پای صندوق.رای که داده بودهیچ،اسم کاندیدایی را هم نوشته بود که مهدی گفته بود👌
#اللهم_ارزقنا_الشهادة_في_سبيلك
#روزتون_شهدایی
هدیه محضر ارواح مطهر شهدا🌷وامام شهدا🌷صلوات
🌷
🕊🌷
🌷🕊🌷
🕊🌷🕊🌷
ندبه هاے دلتنگے
☺️🌷☺️🌷☺️🌷☺️ #داستان_واقعی #من_زنده_ام #قسمت_۱۳۸ *═✧❁﷽❁✧═* چند کیلومتری از سر بندر دور شده بودیم
☺️🌷☺️🌷☺️🌷☺️
#داستان_واقعی
#من_زنده_ام
#قسمت_۱۳۹
*═✧❁﷽❁✧═*
دوباره یاد نامه ی 💌سید افتادم و در دلم گفتم بعد از پشت سر گذاشتن این امتحان حتما"به آینده و زندگی و سید فکر😇 خواهم کرد.
سرعت ماشین آنقدر زیاد بود که گویی ما را باید سر ساعت به مقصد می رساند که به پروازمان✈️ برسیم و جا نمانیم.
کم کم به تابلوی راهنمای 12 کیلومتری آبادان نزدیک می شدیم.تعدادی سرباز👮♂ در کنار جاده زیر لوله های نفت به حالتربه حالت سینه خیز دراز کشیده بودند و چند خودروی خودی متوقف🚫 شده توجهم را جلب کرد.
گفتم:خواهر بهرامی سرباز ها را بببن👀خدا خیرشان دهد،زیر این آفتاب 🌞داغ،زیر این لوله های نفت،با چه زحمتی پاسداری می دهند...
هنوز جمله ام را تمام نکرده بودم که ناگهان خودروی ما با صدای انفجار مهیبی متوقف شد و همان سربازهای وظیفه شناس😳با سرعت به سمت خودروی ما خیز برداشتند.با بهت و حیرت به آنهاخیره شده بودم.
نه راننده می خواست فرمان ماشین را ول کند و پیاده شود،نه سرنشین جلو و نه ما که عقب نشسته بودیم.نمی توانستم هیچ حرفی بزنیم🤐فقط دور و برمان را نگاه می کردیم.چقدر تانک!
چقدر خودروی نظامی🚔خوب که دقت کردم آرم سپاه پاسداران را روی لباس شان دیدم اما انگار یادشان رفته بود کج کلاه قرمز نیروهای بعثی را از سرشان بردارند.از راننده پرسیدم:چی شد❓
گفت:اسیر شدیم.
_اسیر کی شدیم؟
_اسیر عراقی ها
_اینجا مگه آبادان نیست؟تو ما را دادی دست عراقی ها⁉️
_الله اکبر خواهر😱همه مون اسیر شدیم.
سربازهای عراقی سریع خودشان را به ماشین 🚕ما رساندند.من که کنار پنجره بی حرکت نشسته بودم،شیشه ماشین را بالا کشیده،سریع قفل 🔒در ماشین را زدم اما آنها شیشه ی ماشین را با قنداق تفنگ شکستند.
از ترس خودم را روی خواهر بهرامی انداختم.تعدادی از سربازهای👮♂ عراقی شیشه ی پنجره ی سمت خواهر بهرامی را هم شکستند.
══ ೋ💠🌀💠ೋ══
👈 ادامه دارد... 🔜👉
☺️🌷☺️🌷☺️🌷☺️
🌙☀️🌙☀️
#سوره ی مبارکه ی اعراف آیه ۵۶
بسم الله الرحمن الرحیم
👈وَلاَ تُفْسِدُواْ فِي الأَرْضِ بَعْدَ إِصْلاَحِهَا
وَادْعُوهُ خَوْفاً وَطَمَعاً إِنَّ رَحْمَتَ اللّهِ
قَرِيبٌ مِّنَ الْمُحْسِنِينَ .
👈پس از اصلاح زمين، در آن دست به
فساد نزنيد و خداوند را با بيم و اميد
بخوانيد، قطعاً رحمت خداوند به
نيكوكاران نزديك است.
👌 جامعه ى اصلاح شده نيز در معرض
خطر است. «ولاتفسدوا... بعد اصلاحها»
- انقلابيون اصلاحگر، بى نياز از دعا و
مناجات نيستند. «وادعوه خوفاً...»
- آبادى هاى زمين را تخريب نكنيد.
«ولاتفسدوا فى الارض بعد اصلاحها»
- انسان بايد ميان خوف و رجا باشد. اين
اعتدال را خداوند، «احسان» ناميده
است. «قريب من المحسنين»
- سيره و روش نيكوكاران، دورى از فساد
است. «لاتفسدوا... قريب من المحسنين»
- احسان، زمينه ى دريافت رحمت الهى
است و بدون آن، انتظار رحمت بى
جاست. «قريب من المحسنين» آرى،
دعاى مستجاب همراه بانيكوكارى است.
☀️🌙☀️🌙
🦋⃟📸
#السلام_ایها_غریب
#سلام_امام_زمان
#مهدی_جانم ❤️
إنّی اُحبُّ هرچه که دارد هوای تو
شرمنده ام قدم نزدم جای پای تو
إنی برئتُ هرکه بخواند به جز تو را
إنی عجبتُ هرکه ندیده عطای تو
اللهم عجل لولیک الفرج
──┅═ঊঈ🌹ঊঈ═┅──
از بعثت تا ظهور - قسمت اول.mp3
6.05M
🔊 #صوت_مهدوی ؛ #پادکست
📌 #از_بعثت_تا_ظهور (قسمت اول)
👤 استاد #پناهیان
⭕️ تا این معما رو حل نکنیم به ظهور نخواهیم رسید.
#شهید_علی_رحیمی
🌷🌷🌷🌷🌷
ما همه مدعی هستیم که انقلاب اسلامیمان باید به جهان صادر شود و همه زیر پوشش اسلام قرار گیرند ولی آیا وظیفه خود را احساس می کنیم و آنرا انجام می دهیم ؟ آیا خود را با فرهنگ اسلام ساخته ایم؟
آیا اخلاقهای بد را از خود دور کرده ایم؟ آیا از غیبت کردنها و تهمت زدنها و بدگوئیها به برادرانمان دوری کرده ایم ؟
چند لحظه فکر کرده ایم که کجا هستیم و چه می کنیم؟ پس بیائید آنگونه باشیم که اسلام می خواهد👌
#اللهم_ارزقنا_الشهادة_في_سبيلك
#روزتون_شهدایی
هدیه محضر ارواح مطهر شهدا🌷وامام شهدا🌷صلوات
🌷
🕊🌷
🌷🕊🌷
🕊🌷🕊🌷
ندبه هاے دلتنگے
☺️🌷☺️🌷☺️🌷☺️ #داستان_واقعی #من_زنده_ام #قسمت_۱۳۹ *═✧❁﷽❁✧═* دوباره یاد نامه ی 💌سید افتادم و در دلم
☺️🌷☺️🌷☺️🌷☺️
#داستان_واقعی
#من_زنده_ام
#قسمت_۱۴۰
*═✧❁﷽❁✧═*
راننده فرمان ماشین🚕 را رها کرد و پیاده شد.سرنشین هم نفر بعدی بود که پیاده شد،اما من و خواهر بهرامی مقاومت💪 می کردیم و نمی خواستیم پیاده شویم.
رادیوی📻 کوچکی که در دستم بود،از دستم پرتاب شد.هنوز نمی دانستم چه اتفاقی افتاده،با ضربه تفنگ🔫 سرباز عراقی که در ماشین را باز کرد،به خودم آمدم که می گفت:
گومی،گومی یالا بسرعه!(بلند شو،زود باش بلند شو)😡
وقتی پیاده شدیم مثل مور و ملخ🦗 از کمین گاه های خود در آمدند و دور ماشین جمع شدند و آن راننده و سرنشین را مثل کیسه ی شن به پایین جاده پرتاب کردند😱
دو دختر هفده و بیست و یک ساله؛یکی خواهر بهرامی روپوش سرمه ای ومقنعه ی طوسی روشن و کفش های 👟سفید پرستاری و من با روپوشی خاکی رنگ و مقنعه ی قهوه ای و پوتین کی کرز در مقابلشان ایستاده بودیم و آنها دور ما حلقه زده بودند.
یک نفر لباس 👔شخصی که از عرب های خوزستان بود و زبان فارسی می دانست به نام جواد به عنوان مترجم،آنها را همراهی می کرد.یکی از آنها که لباس پلنگی تکاورها را پوشیده بود جلو آمد🚶♂ که ما را تفتیش بدنی کردند.
خودم را به شدت عقب کشیدم و فریاد🗣 زدم:به من دست نزنید،خودم جیب هایم را خالی می کنم
بعثی ها که از عکس العمل ناگهانی من جاخورده بودند😨،چند متر به عقب پریدند و در حالی که لوله ی تفنگ هایشان را به سمت ما نشانه گرفته بودند جواد را صدا زدند🗣 و خواستند ترجمه کند:
-اءش ما عدچ اسلحه سلمی ها(هر اسلحه ای که دارای تحویل بده).
-اسلحه ندارم❌
-سلمو کل ما عدکم.سلمو قنابلکم الیدویه(هر چه دارید بدهید.نارنجک هایتان💣 را تحویل بدهید)
-نارنجک ندارم❌
══ ೋ💠🌀💠ೋ══
👈 ادامه دارد... 🔜👉
☺️🌷☺️🌷☺️🌷☺️
هدایت شده از امـام زمـانےام³¹³
🌷 علّامه طباطبایی (ره) :
🌸 یک صلوات تبدیل به چنان نوری در عالم برزخ برای مردگان می شود که آنها را از گرفتاری های آن عالم نجات می دهد.
🎁 تا می توانید برای اموات خود صلوات بفرستید که چشم انتظارند.