#بیا_آقا_بدون_تو_هوا_نفس_گیره...😞😭
بخوان دعای فرج که دعا اثر دارد
دعا کبوتر عشق است که بال و پر دارد
بخوان دعای فرج را که یوسف زهرا
ز پشت پرده غیبت به ما نظر دارد
{بسم الله الرحمن الرحيم}
السلام علیک یا مولانا یا صاحب الزمان (عج)✋
آقای مهربانم سلام...!❤️
مدتی میشود که بهانههای مختلف،
پنجره ی روشنی را بر من بسته است...🍂
مثل همه ی اهل زمانهام!
آخر مردمان زمانه ی ما،
به بهانه ی زندگی پر ز نور، در تاریکی سر میکنند..
به بهانه ی چیدن گلی، به بوستان نقاشی شده ی تابلوی کاغذی چشم میدوزند...🥀
به بهانه ی سیرابی، سرابها از پس هم میگذرانند...💦
و به بهانه ی انتظارت، بر پشت دیوار غیبت تکیه میزنند...
و...
بهانه پشت بهانه...
گویی کسی نیست تا برخیزد و بیبهانه، سنگی از این دیوار غیبت برچیند...🕊🌿💚
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج 🌴❤️
⭐️🌻⭐️🌻
#سوره ی مبارکه ی آل عمران آیه ۲۶
🌷بسم الله الرحمن الرحیم🌷
👈قُلِ اللَّهُمَّ مَالِكَ الْمُلْكِ تُؤْتِي الْمُلْكَ مَنْ
تَشَآءُ وَتَنْزِعُ الْمُلْكَ مِمَّنْ تَشَآءُ وَتُعِزُّ مَنْ
تَشَآءُ وَتُذِلُّ مَنْ تَشَآءُ بِيَدِكَ الْخَيْرُ إِنَّكَ
عَلَىٰ كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ .
👈بگو: خداوندا، ای مالك حقیقی هر
مملوك، و ای حاكم مطلق بر همه
حكومتها، به هر كه خواهی حكومت
میبخشی، و از هر كه خواهی حكومت
را بازمیگیری، و هر كه را خواهی عزت
میدهی، و هر كه را خواهی خوار
میگردانی، (حقیقت) خیر در دست
توست، حقّا كه تو بر هر چیزی توانایی.
👌هرکه را خواهی عزت میدهی.
⭐️🌻⭐️🌻
#تنهامسیر_آرامش ۱۸۸
#تابلو_بحث
🌷بسم الله الرحمن الرحیم
انتخاب علاقه ی بهتر نست به علاقه ی
کمتر به وسیله ی یه قدرتی انتخاب می شود✔️
بنام 👈 #عقل
به احترامش یبار دیگه صداش می زنیم
بنام ⇐ عقل
عقل چیزی بود که وقتی انسان را خدا آفرید
صداش زد 📣
گفت بیا که من دارم انسان را به تو می سپارم✔️
من به واسطه ی تو پرستش خواهم شد😉
همه ی امیدم توهستی
بعضی ها فکر می کنند که کسی عاقل هست که
👈 عالم باشه
درحالی که بودن و هستن افرادی که علم نداشتن
ولی عقل داشتن👌
و همچنین برعکسش؛ بودن و هستن افرادی که
علم دارند منتهی یه ذره عقل ندارند😖
مثلا اگه کسی بدترین انتخاب را کرد
برمیگردن و میگن که تو عقل نداری!؟
و کسی که بهترین انتخاب را هم بکنه
برمیگردن میگن که تو عاقلی هاااا😍
علم انسان را به عشق نمیرسونه❌
و گاهی علم انسان را از عشق هم دور میکنه😖
علم هر چقدر بیشتر بشه
خطراتش هم بیشتر هست✔️
یعنی علم مثل رسیدن به قله ی کوه هست
همان طور کسی که دنبال علم هست🚶♂
مثل یه کوهنورد داره به سمت قله
حرکت می کنه🌁
و هر چقدر به قله نزدیک تر میشه
سقوطش به پایین دره هم بیشتر هست
علم هم همین طوره
هر چقدر به علوم بالاتر برسی؛ احتمال سقوطت
دو چندان میشه😢
حاج اقا پس دنبال علم نریم دیگه؟
ای خِدا 😣😣
باز از اون سوالا پرسیدی ها
تو دنبال علم برو
منتهی درکنار کسب کردن علم📚
بال تقوای خودت را هم بالا ببر
صلی الله علیک یا اباعبدالله الحسین علیه السلام
اللهم صل علی محمد و آل محمدوعجل فرجهم
التماس دعای فرج و شهادت👌🌷✋
ان شاءالله
#مجتبی_ذوالفقار_نسب
🌷🌷🌷🌷🌷
👈دلیر مردی از ارتش...
شهید مدافع حرم
نماز اول وقت کلید اسرار است👌
#اللهم_ارزقنا_الشهادة_في_سبيلك
#روزتون_شهدایی
هدیه محضر ارواح مطهر شهدا🌷وامام شهدا🌷صلوات
🌷
🕊🌷
🌷🕊🌷
🕊🌷🕊🌷
📌 #طرح_مهدوی
📝 "برگزاری و شرکت در مجالس مهدوی"
🔹 حضور و شرکت در مجالسی که در آنها از فضائل و مناقب حضرت مهدی و اهل بیت سخن گفته میشود، از تکالیف مردم در عصر غیبت است. باید به این مجالس بها داد و آنها را پُر رونق کرد که این از علائم محبت به حضرت است.
امام صادق به فُضِیل فرمودند: آیا می نشینید و روایت و حدیث می گویید؟ گفت: آری فدایت شوم. امام فرمود: همانا آن مجالس را دوست دارم؛ پس ای فضیل، امر ما را احیا (زنده) کنید و خدا رحمت کند کسی را که امر ما را احیا کند.
📚 بحارالانوار جلد۴۴ باب۳۴
💢 بی شک برپایی چنین مجالسی، سبب ترویج و نشر و توسعه دین میشود...
#وظایف_منتظران ۲
🌷👩🏻🌷👩🏻🌷👩🏻🌷
#داستان_واقعی
#دختر_شینا
#قسمت_۴
*═✧❁﷽❁✧═*
تا پدرم برود و برگردد، روزها برایم یک سال طول می کشید😢
مادرم از صبح تا شب کار داشت. از بی کاری حوصله ام سر می رفت😖
بهانه می گرفتم و می گفتم: «به من کار بده، خسته شدم.» مادرم همان طور که به کارهایش می رسید، می گفت: «تو بخور 😋و بخواب😴به وقتش آن قدر کار کنی که خسته شوی.
حاج آقا سپرده، نگذارم دست به سیاه و سفید بزنی.»😌
دلم ❤️نمی خواست بخورم و بخوابم؛ اما انگار کار دیگری نداشتم. خواهرهایم به صدا🗣 درآمده بودند.
می گفتند: «مامان! چقدر قدم را عزیز و گرامی کرده ای😏 چقدر پیِ دل او بالا می روی. چرا ما که بچه بودیم، با ما این طور رفتار نمی کردید⁉️»
با تمام توجه ای که پدر و مادرم به من داشتند، نتوانستم آن ها را راضی کنم تا به مدرسه🏦 بروم. پدرم می گفت: «مدرسه به درد دخترها نمی خورد❌»
معلم مدرسه مرد جوانی بود👨 کلاس ها هم مختلط بودند
مادرم می گفت: «همین مانده که بروی مدرسه، کنار پسرها بنشینی و مرد نامحرم به تو درس بدهد😏»
اما من عاشق 😍مدرسه بودم. می دانستم پدرم طاقت گریه مرا ندارد. به همین خاطر، صبح تا شب گریه 😭می کردم و به التماس می گفتم:
«حاج آقا! تو را به خدا بگذار بروم مدرسه.»🙏
پدرم طاقت دیدن گریه ی مرا نداشت، می گفت: «باشد.
تو گریه نکن، من فردا می فرستم با مادرت به مدرسه بروی😍» من هم همیشه فکر🤔 می کردم پدرم راست می گوید.
آن شب را با شوق و ذوق😌 به رختخواب می رفتم. تا صبح خوابم نمی برد؛ اما همین که صبح🌅 می شد و از مادرم می خواستم مرا به مدرسه ببرد، پدرم می آمد 🚶و با هزار دوز و کلک سرم را شیره می مالید و باز وعده و وعید می داد ☹️که امروز کار داریم.
══ ೋ💠🌀💠ೋ══
👈 ادامه دارد... 🔜👉
🌷👩🏻🌷👩🏻🌷👩🏻🌷