📸 #تصویر_شهید
🌷 تصاویری از طلبه شهيد علي ابراهيمي
•┈┈••••✾•🍃🌹🍃•✾•••┈┈•
🆔 https://eitaa.com/nofoosmotmaene
#خاطرات_شهداء
🌕 سنم كم بود، گذاشتندم بيسيمچي؛ بيسيمچي ناصر كاظمي كه فرماندهي تيپ بود، چند روزي از عمليات گذشته بود و من درست و حسابي نخوابيده بودم، رسيديم به تپهاي كه بچههاي خودمان آنجا بودند. كاظمي داشت با آنها احوالپرسي ميكرد كه من همانجا ايستاده تكيه دادم به ديوار و خوابم برد.
🌕 وقتي بيدار شدم، ديدم پنج دقيقه بيشتر نخوابيدهام، ولي آنجا كلي تغيير كرده بود. يكي از بچهها آمد و گفت: «برو نمازهاي قضايت را بخوان.» اول منظورش را نفهميدم؛ بعد حاليام كرد كه بيست و چهار ساعت است خوابيدهام، توي تمام اين مدت خودش بيسيم را برداشته بود و حرف ميزد.
🌕 وسايل نيروهايم را چك ميكردم، ديدم يكي از بچهها با خودش كتاب برداشته؛ كتاب دبيرستان، گفتم «اين چيه؟» گفت: «اگر يه وقت اسير شديم، ميخوام از درس عقب نيفتم.» كلي خنديدم.
🌕 عادت داشتند با هم بروند منطقه؛ بچههاي يك روستا بودند، فرماندهشان كه يك سپاهي بود از اهالي همان روستا، شهيد شد. همهشان پكر بودند. ميگفتند شرمشان ميشود بدون حسن برگردند روستايشان، همان شب بچهها را براي مأموريت ديگري فرستادند خط. هيچ كدامشان برنگشتند. ديگر شرمندهي اهالي روستايشان نميشدند.
•┈┈••••✾•🍃🌹🍃•✾•••┈┈•
🆔 https://eitaa.com/nofoosmotmaene
♻️ یا رَب شب جمعہ، ڪربلا غوغاییسٺ...
♻️ شش گوشه، حرم تَجَّلـےِ زیباییسٺ...
♻️ امشب دلِ هر ڪہ هسٺ دَر ڪـربوبلا...
♻️ معلـوم شـود ڪه رزقِ او زهـراییسٺ...
•┈┈••••✾•🍃🌹🍃•✾•••┈┈•
🆔 https://eitaa.com/nofoosmotmaene
#معرفی_شهید
🌷 شهید آیت الله علی قدوسی
☀️ تولد ۱۲ مرداد ۱۳۰۶ در نهاوند،
🥀 شهادت ۱۴ شهریور ۱۳۶۰ در تهران
♻️ دادستان کل انقلاب اسلامی بود که در ۱۴ شهریور ۱۳۶۰ در دفتر دادستانی بر اثر انفجار یک بمب به درجه رفیع شهادت نائل آمد.
♻️ بنا به گفتهٔ فرزندش، «او در ابتدای انقلاب و در کوران حوادث انقلاب سعی داشت مسیر اعتدال را طی کند و همین مسئله نیز برای او دردسر ساز شد».
♻️ او در پیش از انقلاب مهمترین فعالیت خود را صرف پایهریزی یک سامانهٔ آموزشی نو و پرثمر نمود و به موازات فعالیت سیاسی مبارزاتی با شاه، با همکاری سید محمد بهشتی اقدام به تأسیس مدرسه حقانی (منتظریه) و مکتب توحید کرد و با اعمال شیوهای نو و کارساز، این دو نهاد آموزشی را الگویی برای سایر مراکز آموزشی و فرهنگی قرار داد.
•┈┈••••✾•🍃🌹🍃•✾•••┈┈•
🆔 https://eitaa.com/nofoosmotmaene
#معرفی_شهید
🌷طلبه شهيد سيد هادي #ولي_زاده سكه
☀️ تولد: ۱۳۴۷/۲/۱
🥀 شهادت: ۱ خرداد ۱۳۶۵
🔸 سمت: رزمي تبليغي
🌺 محل شهادت: مهران، قلاويزان
💐 گلزار مطهر: بهشت رضا
#نفوس_مطمئنه ۲۰۴
•┈┈••••✾•🍃🌹🍃•✾•••┈┈•
🆔 https://eitaa.com/nofoosmotmaene
سيد هادي ولي زاده.mp3
1.55M
🎙 #صوتی
#زندگینامه
🌷طلبه شهيد سيد هادي ولي زاده سكه
•┈┈••••✾•🍃🌹🍃•✾•••┈┈•
🆔 https://eitaa.com/nofoosmotmaene
#زندگينامه
🌷 روحانی شهید سید هادی ولی زاده سکه
🦋 شهید فرزند سید احمد در تاریخ یکم اردیبهشت ماه سال ۱۳۴۷ در روستای سکه از توابع شهرستان شیروان و در استان خراسان رضوی در خانواده ای سادات ومذهبی و متدین دیده به جهان گشود.
🦋 پدرش با کسب روزی حلال وزحمت فراوان می کوشید تا محیطی آرام و مناسبی را برای خانواده فراهم سازد تا همسر مومنه اش بتواند فرزندانشان را دراه اسلام و قرآن تربیت نماید.
🦋 خداوند این فرزند را به همراه خیلی از برکات وحسنات به این خانواده عطا کرد، سر نوشت این کودک چنان بود که در نهایت می بایست با بهترین درجه معنوی و توفیق شهادت بسوی معبودش برود و هر کس که ذره ای از کودکی این شهید بزرگوار را به یاد دارد می داند که آن عزیز بزرگوار با چهره معصوم و بزرگوارش گواه تمام پاکی های درونی اش را می داد.
🦋 پدرش از این که خداوند متعال پسری خوش سیما و سالم به او عطا کرده است خوشحال و شکرگذار و سپاس الهی را به جای می آورد.
🦋 سالهای شیرین کودکی را همراه همسالانش درحال و هوای شهرش به سر آورد و او دوران کودکی اش را در روستا همراه با بازی های کودکانه همراه با دیگر هم سن وسالانش آغاز نمود.
🦋 خانواده او از اینکه خداوند چنین گوهر ارزشمندی به آنها هدیه داده است شاکر بودند.
🦋دوران کودکی اش را با خوشی های کودکانه میگذراند در حیاط منزلشان پر بود از بچه های هم سن و سال و کوچک تر از خودش که همبازی یان او بودند.
🦋 در آن دوران، بازیهایش جالب بود، بچه ها را دور خودش جمع میکرد و چادر مادرش را میگرفت و همچون عمامه روی دوشش می انداخت و به روی صندلی میرفت و برای همه سخنرانی می کرد.
🦋 از دیگر سرگرمیهای آن دوران دوچرخه سواری بود آن هم با دوچرخه یکی از بچه های همسایه، در محله آنها تنها یک نفر دوچرخه داشت که برای سوار شدن بر آن همه باید نوبت میگرفتن تا بتونن یک دور دوچرخه سواری کنند.
🦋 تفاوت های بسیاری با دیگر بچه ها داشت، از وقت بازی هایش کم می کرد و به پدر کمک می کرد علاقه زیادی به قرآن پیدا نموده بود، به بزرگتر ها احترام می گذاشت و هر وقت سالمندی و یا ناتوانی را می دید که احتیاج به کمک دارد به سمت او می دوید و به او کمک می کرد.
🦋 هیچ وقت به دوستانش بی احترامی نمی کرد در دهانش الفاظ زشت جایی نداشت، هرکس که ظاهر او را می دید تعریف او را می کرد و او از باطنی پاک که با قران شکل گرفته بود رشد یافته است.
🦋 پس از گذراندن دوران کودکی اش راهی مدرسه شد و در سن هفت سالگی دوران ابتدایی تحصیلات خود را در مدرسه ابتدایی آغاز نمود و تا پایان دوره ابتدایی با موفقیت و با کسب نمرات عالی درس خواند.
🦋 او در درس هایش بسیار کوشا و توانا بود، علاقه بسیار زیادی به مطالعه و تحقیق داشت و هیچ گاه در مورد مطلبی که نمیدانست بدون تحقیق و علم سخن نمی گفت.
🦋 او همچنین به کتاب های مذهبی هم علاقه پیدا کرده بود واین علاقه ذاتی اش راه او را مشخص کرد.
🦋 هوش و استعداد بالای او باعث شده بود تا مورد توجه معلمین و مسئولین مدرسه قرار گیرد و اخلاق خوب او و رفتار مهربانش جای او را در دل هم کلاسی هایش باز کرده بود.
🦋 دوستانش در مدرسه همیشه از او راضی بودند، چه در زنگ های ورزش و چه در ساعات امتحان و درس، به دوستان خود کمک می کرد.
🦋 معلمین ومسئولین مدرسه او چنین می گویند که هوش و استعدادش مثال زدنی بود او هر گاه به مشکلی بر می خورد با تلاوت قرآن بر زیر لب هایش مشکلاتش رفع و حل میشد.
🦋 او همیشه در زندگی اش در تمامی صحنه های حساس زندگی به خدا و قرآن پنا می برد و در انتخاب دوست بسیار کوشا و با دقت بود.
🦋 او با رشد فکری و جسمی که پیدا کرده بود و هر روزی که از عمر با برکتش میگذشت علاقه اش به قرآن و علوم حوزوی بیشتر می شد و همین علاقه ذاتی او باعث شده بود در مراسمات عذاداری و دعاها در مسجد شرکت نماید.
🦋 حضورش در مراسم های دعا و عزاداری سالار شهیدان به دوران کودکی اش برمی گردد که او از همان دوران به دلیل تربیت درست خانواده عاشق مکتب حسین ابن علی (ع)شد.
🦋 همیشه در مراسمات دعا نفر اول بود و دوستان و هم سن وسالان خود را به نماز و دعا دعوت می کرد.
🦋 دوران تحصیلات او مصادف بود با اوج تظاهرات وقیام مردم بر علیه رژیم ظالم شاهنشاهی، تا حد توانش برای انقلاب فعالیت کرد او عاشق مکتب حضرت امام خمینی(ره)شده بود و در همان زمان بود که تمامی سخنرانی ها و شعارها را با دیگر دوستان خود در خانه ها پخش می نمودند و شعارها را بر در و دیوار می نوشتن و همراه با پدرش و بزرگترها به تظاهرات می پرداخت و در جلسات و مراسمات در مسجد حضور می یافت.
ادامه
⬇️⬇️⬇️⬇️⬇️⬇️⬇️
نفوس مطمئنه
#زندگينامه 🌷 روحانی شهید سید هادی ولی زاده سکه 🦋 شهید فرزند سید احمد در تاریخ یکم اردیبهشت ماه س
🦋 پس از مدتی او تحصیلات خود را در دوره تحصیلات کلاسیک رها نموده و تصمیم گرفت که ادامه راه تحصیلات را به خاطر شور وعلاقه اش در حوزه علمیه آغاز نماید و در حوزه ثبت نام نمود.
🦋 او پس از پیروزی انقلاب به غیر از حوزه علمیه فعالیت های خود را در بسیج آغاز نمود و با تبلیغات و پاسداری از اهداف امام و آرمانهای انقلاب انجام وظیفه می نمود.
🦋 شب ها در سنگرهای مردمی نگهبانی میداد تا ضد انقلابیون نتوانند ضربه ای به نظام انقلاب اسلامی بزنند.
🦋 با دست درازی دولت بعثی عراق و فرمان حضرت امام خمینی(ره)دست از تحصیلات بر نداشت و با کتاب ها و نوارهای درسی خود راهی جبهه ها شد و با عضویت بسیج اولین حضورش را در جبهه تجربه نمود.
🦋 قبل از اعزام به منطقه تقریبا یک دوره آموزشی در پادگان آموزشی از طریق بسیج دید و با مهارت های به دست آمده از فنون نظامی و رزم پا در عرصه خون و جهاد نهاد. حضور او در جبهه ها بسیار چشم نواز بود، و او با مسئولیت که بر دوشش بود در دو جبهه مبارزه می کرد، یکی با لباس رزم ودیگری با مسئولیت طلبگی و عهدی که با خدای خودش بسته بود.
🦋 او با بر پایی نماز جماعت وبرگزاری دعا جای خودش را در دل رزمندگان باز کرده بود و همه مجذوب سخنان پر بار ش بودند.
🦋 هروقت که مراسم دعا و یا سینه زنی و نماز جماعت برگزار بود، او در صف اول بود، در زمان کار و همکاری ها نیازی به کمک بود او همیشه نفر اول بود، به همه کمک می کرد، همه اورا دوست داشتند.
🦋 شبهای تنهایی اش در منطقه هنوز در یاد هم رزمانش که به یادگار مانده اند هست و صدای ناله های شبانه او در نماز های شب هایش گواه پاکی او را می داد.
🦋 کمتر می خوابید بیشتر به نماز شب اهمیت می داد تا خواب و استراحت، سرانجام او با عضویت بسیج و مسئولیت تخریب چی در عملیات والفجر مقدمانی به تاریخ یکم خرداد ماه سال ۱۳۶۵ در منطقه قلاویزان مهران به فیض شهادت نائل آمد و پیکر مطهرش را در مشهد و در بهشت الرضا (ع) به خاک سپردند.
•┈┈••••✾•🍃🌹🍃•✾•••┈┈•
🆔 https://eitaa.com/nofoosmotmaene
#معرفی_شهید
🌷طلبه شهيد غلام #رحماني
☀️ تولد: ۱۳۴۳/۸/۱۰
🥀 شهادت: ۱ خرداد ۱۳۶۵
🔸 سمت: خدمه توپ
🌺 محل شهادت: سومار
💐 گلزار مهر: نيشابور، خروعليا
#نفوس_مطمئنه ۲۰۵
•┈┈••••✾•🍃🌹🍃•✾•••┈┈•
🆔 https://eitaa.com/nofoosmotmaene
نفوس مطمئنه
#معرفی_شهید 🌷طلبه شهيد غلام #رحماني ☀️ تولد: ۱۳۴۳/۸/۱۰ 🥀 شهادت: ۱ خرداد ۱۳۶۵ 🔸 سمت: خدمه توپ 🌺
#زندگینامه
🌷طلبه شهید غلام رحماني
🌕 هفتمین روز از آبان ماه سال ۱۳۴۳ در خانوادهای مذهبی و مؤمن، آنگاه که فصل رنگارنگ پاییزی درختان کوچه باغ های ییلاق ها را به سبک زیبای خداوندگار تزیین بسته بود و روزهای سرد فصل کم کم از راه می رسید، در روستای خرو علیا زبرخان شهرستان نیشابور از توابع استان خراسان رضوی فرزندی چشم به جهان هستی گشود که گرمی بخش محفل ساده روستایی خانه با صفای رحمانی گردید و دنیاییاز صفا، صداقت و عطوفت را برای خانواده اش به ارمغان آورد، نامش را «غلام»نهادند تا شیرین زندگی شان گردد و دست یاری پدر زحمتکش و کشاورز خود را بگیرد.
🌕 دوران طفولیت را در سایه زحمات پدرش« عباسعلی » و در دامان مادری با ایمان و مهربان سپری کرد؛ آنان روزگار سخت خود را با تلاش و پشتکار فراوان و درآمدی از طریق دامداری، کشت و زرع و باغداری و همچنین قالی بافی زنان و دختران خانواده می گذراندند و اوضاع رو به سامانی در پیش داشتند و غلام[تنها پسر خانواده]برق امیدی بود که در چشم ۵ خواهرش افتاده بود.
🌕 غلام دوران نوجوانی را نیز درکنار پدر در امور قالی بافی، کشاورزی [باغداری] گذراند و در سنین جوانی با تلاش و سخت کوشی در کار های طاقت فرسای کشاورزی توانست مهارت های این شغل ارزشمند را کسب نموده و خود به یک کشاورز پر تلاش و مؤمن تبدیل شود و از این راه به ارتزاق بپردازد.
🌕 علی رغم نوع شغل، فطرت خداجویی و حقیقت یابیاش او را با فعالیتهای مذهبی سیراب میکرد؛ از همان کودکی با مسجد و محراب و نماز و سایر آموزه های دینی آشنا شده بود و از ۵ سالگی همراه با بستگان خود در مسجد حضور می یافت.
🌕 انگیزه بالایی برای آموختن در وجودش موج می زد اما در آن زمان روستای آن ها فاقد معلم و مدرسه بود و تنها یک روز از هفته معلم روستای مجاور برای تدریس به غلام و همسالانش سر میزد می رفت.
🌕 وی از دوران کودکی و نوجوانی به فراگیری علوم و معارف اسلامی و همچنین عشق به خاندان عصمت و طهارت -علیهمالسلام- باعث شد تا به تحصیل در حوزه علمیه علاقمند گردد.
🌕 با اوجگیریجنگ تحمیلی، علم خویش را با سنگ عمل محک زد و جهت پاسداری و حمایت ازدستاوردهای ارزشمند انقلاب اسلامی، درتاریخ ۱۸ اسفند ۱۳۶۳ با عضویت سربازی، ۳ ماه دوره آموزشی را در لشگر زرهی ۸۸ زاهدان[از یگان های ارتش جمهوری اسلامی ایران] گذراند و پس از آن راهی جبهههای نبرد شد.
🌕 در تاریخ ۱۸ خرداد ۶۴ همراه با سربازان هم دوره خود به منطقه سومار درغرب کشور اعزام شدند؛ او به عنوان خدمه توپ به انجام وظیف می پرداخت و در طول خدمت خود در منطقه؛ با روحیه ای بالا با دشمن می جنگید و به سایر همسنگران خود نیز روحیه و انگیزه می داد و برخورد صمیمانه ای با آنان داشت.
🌕 در ایام مرخصی در امو رمذهبی و مسجد محل و مراسم های عزاداری و… شرکت می کرد و در اوقات فراغت بیشتر به فکر کمک به خانواده از طریق همیاری درقالی بافی، کشاورزی و باغداری و رسیدگی به وضعیت دام ها بود، و در برخی مواقع نیز با توجه به علاقه اش به مطالعه کتاب می پرداخت.
🌕 او در حالی که اولین و تنها فرزند پسر خانواده بود و دارای ۲ فرزند دختر و ۵ خواهر که برای اتمام دوران خدمت سربازی تنها برادرشان روز شماری می کردند؛ تا برادرشان در تأمین معاش و ارتقاء سطح اقتصاد خانواده به یاری آنان بشتابد؛ کمتر از یک ماه به پایان خدمت مقدس سربازی اش مانده بود که سرانجام در تاریخ ۲ خرداد ۶۳ در جریان پاتک سنگین دشمن، در سنگر کمین با تعدادی از همسنگرانش توسط دشمن اسیر شده و سپس با دستانی بسته به آرزوی خود که همان شهادت فی سبیل الله بود، رسید و پیکر پاکش پس از انتقال به زادگاهش «خرو علیا زبرخان» در گلزار شهدا به خاک سپرده شد.
•┈┈••••✾•🍃🌹🍃•✾•••┈┈•
🆔 https://eitaa.com/nofoosmotmaene