این فیلم اصلا نیاز به هیچ توضیحی ندارد. #دیپلمات_لمپن #ظریف #سرطان_اصلاحات

دوباره لبخند... دوباره سردار... دوباره ایران #دولت_کارآمدی #قالیباف #انتخابات1403

🇮🇷 اعلام حمایت رئیس دفتر مقام معظم رهبری در قم از قالیباف آیت الله محمدی عراقی _ رئیس دفتر مقام معظم رهبری در قم و نماینده مجلس خبرگان رهبری _ با حضور در ستاد انتخاباتی دکتر قالیباف، از ایشان اعلام حمایت کرد. #قالیباف #انتخابات طلاب حامی محمدباقر قالیباف | قم 🇮🇷 🆔 @ghalibaf_tollab

معرفی صالح مقبول یا اصلح؟! وظیفه ی مردم فقط و فقط رأی به #اصلح است و بس. 👈عزیزم گول نخور فتوای رهبر معظم انقلاب را بخوانید👆 #بشناس_و_بشناسان #شناخت_اصلح #قالیباف | يجاهدون في سبيل الله ولايخافون لومة لائم | سرباز انقلاب | سیدفخرالدین موسوی 🆔@nofoz_shenasi👈عضو شوید

🔻اینجا دو قاسم داریم و یک باقر.. 🔹یکی حاج آقا قاسمیان کارشناس محترم برنامه ی محفل... و یکی هم حاج قاسم عزیز که دیگر بعید می‌دانم در دنیا کسی مانده باشد که او را نشناسد.. 🔹هر دو عزیز از دوستان حاج باقر #قالیباف هستند.. اما جنس رفاقت یکی از این دو عزیز فرق می‌کند، آری، رفاقت حاج قاسم و حاج باقر دوستی و رفاقت معمولی نبود،رفاقت و برادری آن ها وجه دیگری دارد و حاج باقر همیشه از خدا طلب کرده او را به یار و برادر شهیدش حاج قاسم ملحق کند..و ان شاالله خدای عزیز مزد زحمات او را نیز بعد از سال ها خدمت مجاهدانه با شهادت خواهد داد.. 🔻حال سخن بنده اینجاست.. استاد ارجمند حاج آقای قاسمیان، شما گفتید در عین احترام به برادر مجاهدتان حاج باقر، رای و نظر شما با دکتر جلیلی ست.. ایرادی ندارد.. ما به نظر شما احترام می‌گذاریم.. اما در عین احترام به نظر شما باید بگویم ما اینجا بین نظر دو قاسم، نظر شهید حاج قاسم سلیمانی را به نظر شما ارجح می‌دانیم که بارها در طول حیات خود و سال های متمادی آرزو می‌کرد که ای کاش حاج باقر قالیباف رئیس جمهور شود، چون شهید سلیمانی توانایی های حاج باقر را هم در دفاع مقدس و هم در سنگر های بعد از دفاع مقدس به چشم خود دیده بود و به همین دلیل این آرزو را بارها در مکان ها و موقعیت های مختلف تکرار می‌کرد.. اینبار ان شاالله به حول و قوه الهی آرزوی حاج قاسم سلیمانی عزیز را برآورده کرده و همگی با افتخار به سرباز مخلص و فداکار رهبرمون یعنی حاج باقر قالیباف رای خواهیم داد.. راه شهیدان ادامه دارد.. 🇮🇷✌️ #سرباز_ولایت #کارآمد #به_عمل_کار_برآید #دولت_خدمت_پیشرفت @sarbazseyedali31313

شهید رئیسی: برنامه دادن بدون کارنامه، می شود شعار. 👈اره و اینا...

علما و فضلای قمی پای کار انتخاب #اصلح دکتر #قالیباف

#هوایی بچه ها می‌دونین که اکانت #نهان_خانه ی وابسته به #مصاف، چند وقت پیش نسب آقای #قاسمیان رو زیر سؤال برد؟ اما الان پروژه‌بگیران مصاف دارن از آقای قاسمیان حمایت می‌کنن! چرا؟ چون قاسمیان قبلا با آقای #قالیباف بود و باید زده می‌شد، اما الان حامی #جلیلی شده و باید ازش حمایت کرد.

می‌دانستید در #دولت_چهاردهم فوریت ارتقاء سطح خرید کالاهای اساسی و پنج قلم اصلی لوازم خانگی برای اقشار کم برخوردار فراهم خواهد شد؟! #وعده_صادق #دولت_کارآمدجهادی #قالیباف

به نام عدالت خواهی،ارکان نظام جمهوری اسلامی(قوه قضاییه و شورای نگهبان)را زیر سوال نبریم... اتهامات آقای دکتر ‎#قالیباف هیچگاه در دستگاه قضایی اثبات نشده... https://eitaa.com/hosseinasadi128_ir

شهید جمهور آیت الله رئیسی: من چند مسوولیت به ایشان پیشنهاد کردم، خود ایشان نپذیرفتند... قاضی زاده هاشمی: کسانی که اختلال میکردند در کار آیت الله رئیسی، الان نمی‌توانند بگویند ما امتداد راه شهید هستیم.

🔰خانه سرود و نماهنگ بسیج استان قم تقدیم میکند: 🎬نماهنگ "صدای غدیر" 🔹️با صدای محمد مهدی خشک دامن 🔸️و هم آوایی گروه سرود فرزندان حاج قاسم #غدیر #اصلح #عدل #انصاف @abnaolQasem

درپناه خامنه ای،پشت سپر قانون!! ‎‏مبارکه عدالتخواهی و مصاف باشه این کلیپ اینترنشنال ‎‏با استناد به حرفهای رائفی پور وجعلهای اشتری وبا نشان دادن حمایت رهبری از مجلس انقلابی حتی بعد از جریان دروغین سیسمونی، کل نظام رو فاسد نشون دادن ‎‏تخریبهاتون نتیجه داد!! ‎و اصلاحات دوباره میدان یافت ‎‏(قسمتهایی که مجدد دروغها مطرح شده روحذف کردم) ‎ ↙️مخرج مشترک با دشمن یعنی این و دیگر هیچ!!

تحویل بگیرید... اگر اصلاحات مجدد می‌تونه با پررویی حرف بزنه، مقصرش تویی... اری خود تو.... 🎙#سیدفخرالدین_موسوی

🇮🇷 #عشقم_سعید_رایم_باقر خطر عجیب اتحاد جریان اصلاحات و ضدانقلاب 🇮🇷 #عشقم_سعید_رایم_باقر کسی که دو دوره حاج قاسم‌بهش رای داده من حجت شرعی دارم بهش رای بدهم... 💥نظر سردار حاجی زاده هم در مورد ایشون معلومه اینجا.

نون حلال به روایت تصویر 😂😂 #ظریف #سرطان_اصلاحات

شرمنده‌ام که اینو میپرسما! آقای جلیلی! شما چه قرابت ذهنی و اندیشه ای با #محمدصادق_شهبازی دارید که ایشون رو بعنوان مشاور فرهنگی خودتون انتخاب کردید؟ ارتباط شما با #محفل_ابوذر که اتفاقا شهبازی یکی از اعضای اون بود چیه؟! حتما به یاد دارید که در این محفل سخنران یکی از جلساتش با صدای رسا به اینها میگه: «نوک پیکان حملاتتون رو سمت رهبری تنظیم کنید!!» مستندات صوتی این محفل وجود دارد و جای انکار ندارد، اما سوال جدی ما بحث ارتباط شما با این جریان است؟! واقعا عجیبه

روح الله حسینیان خطاب به دانشجویان حاضر در اولین دورهٔ طرح دانشجویی ابوذر سال ۱۳۹۷: به آقا نامه بنویسید و بگویید ما چیزی که منجر به امید باشه نمی‌بینیم در این کشور! برای تغییر در کشور تغییر باید از حضرتعالی شروع بشود. بگویید شما یکسره می‌گویید جوان‌ها اما خودتان پیرمردها را منصوب می‌کنید. بنویسید شما می‌گویید ما با برجام مخالف بودیم اما در برجام جوری موضع گرفتید که ما آخر نفهمیدیم شما مخالف بودید یا موافق بودید. پ.ن: عدالتخوارانی که روی موج عدالتخواهی سوار شده و به اسم عدالتخواهی تیشه به ریشه انقلاب میزنند، محصول تربیت چنین دیدگاهی هستند. #پدر_معنوی_عدالتخواران #روح_الله_حسینیان @nofoz_shenasi

روح الله حسینیان در محفل ابوذر: "به ‎احمدی‌نژاد گفتم رهبری از ارکان نظام است؛ قبول داشته باشی یا نداشته باشی. نمی‌توانی هم بارهبری درگیر شوی، هم با ‎هاشمی و لاریجانی‌ها. باید مانند پیامبر عمل کنی. اول مدینه را تسلیم کرد، بعد سراغ مکه رفت. پله‌پله جلو برو" 🔴‏روح الله حسینیان در مصاحبه با برنامه رودررو: «در جناح چپ دو طیف وجود دارد، یک طیف واقعا با انقلاب و برخی از دوستان اختلاف مبنائی ندارند، اختلاف سلیقه دارنداینها را هر کاری بکنید از امام نمی‌بُرند... مثلا آقای موسوی خوئینی‌ها،ایشان را شخصیت با اصالتی می‌دانم.»😳 پ.ن: بدون شرح!!! #پدر_معنوی_عدالتخواران #روح_الله_حسینیان @nofoz_shenasi

❌افشا کنیم یا نکنیم؟!/1 ↙️بنده در نماز جمعه هیچوقت رسمم نبوده است از افراد #اسم بیاورم! 🔹 اما اینجا چون اسم آورده شده است، #مجبورم اسم بیاورم. به طور خاص از آقای هاشمی رفسنجانی، از آقای ناطق نوری من لازم است اسم بیاورم و باید بگویم. البته این آقایان را کسی متهم به فساد مالی نکرده؛ 🔹 حالا در مورد بستگان و کسان، هر کس هر ادعائی دارد، بایستی در مجاری قانونی خودش اثبات بشود و قبل از #اثبات نمیشود اینها را رسانه‌ای کرد. ❗️ اگر چیزی #اثبات بشود، فرقی بین آحاد جامعه نیست؛ اما اثبات نشده، نمیشود اینها را #مطرح کرد و قاطعاً ادعا کرد. 🔹 وقتی اینجور حرفها مطرح میشود، تلقیهای نادرست در جامعه به وجود می‌آید، جوانها چیز دیگری خیال میکنند، چیز دیگری میفهمند. 📆 خطبه های معروف رهبری در سال۸۸ #نماز_جمعه #عدالتخواران #مشی_امامین_انقلاب @nofoz_shenasi

❌افشا کنیم یا نکنیم؟!/۲ ...بعضی اوقات انسان میبیند روی قوه‌ی قضائیه فشار می‌آورند که آقا افشاء کنید. نه آقا، هیچ لزومی ندارد افشاء کردن. در موارد خاصی، بله، شارع مقدس مشخصاً و معیناً خواسته است که مردم مجازات را ببینند، یا مجازات شونده را بشناسند؛ اینها موارد خاصی است، مال همه جا نیست..... 👈....حتّی اگر چنانچه فرض کنیم یک نفری جرمی هم کرده است، این جرم در دادگاه صالح اثبات هم شده است، این شخص به مجازات محکوم هم شده است - فرض کنید رفته زندان - چه لزومی دارد ما #اسم او را در #روزنامه‌ها منتشر کنیم تا بچه‌ی این آدم که دارد مدرسه میرود، دیگر رویش نشود مدرسه برود؟ چه اشکال دارد که این مدتِ زندانش را بگذراند، بیاید بیرون، خودش و خانواده‌اش زندگی عادیشان را ادامه دهند؟ خب، جرمی کرد، مجازات شد، تمام شد دیگر. باید حتماً آبروریزی بشود؟ این از نکات بسیار مهمی است.  البته مخاطب این حرف فقط قوه‌ی قضائیه نیست؛ مسئولان قوه، خارج قوه، رسانه‌ها مخاطبند.... رهبر معظم انقلاب / 6تیرماه 90 #نماز_جمعه #عدالتخواران #مشی_امامین_انقلاب @nofoz_shenasi

📌ماجرای مرده ای که زنده شد... 1⃣ *قبر شيخ آماده بود و كنار آن تلي از خاك ديده مي شد. مردم اطراف قبر حلقه زدند.* ‌ صداي گريه آنها هر لحظه زيادتر مي شد. جسد *شيخ طبرسي* را از تابوت بيرون آوردند و داخل قبر گذاشتند. قطب الدين راوندي وارد قبر شد و جنازه را رو به قبله خواباند و در گوشش تلقين خواند. سپس بيرون آمد و كارگران مشغول قرار دادن سنگهاي لحد در جاي خود شدند. پيش از آنكه آخرين سنگ در جاي خود قرار داده شود، *پلك چشم چپ شيخ طبرسي تكان مختصري خورد* اما هيچكس متوجه حركت آن نشد! كارگران با بيل‌هايشان خاكها را داخل قبر ريختند و آن را پر كردند. روي قبر را با پارچه اي سياه رنگ پوشاندند. *آفتاب به آرامي در حال غروب كردن بود.* مردم به نوبت فاتحه مي‌خواندند و بعد از آنجا مي‌رفتند. شب هنگام هيچ كس در قبرستان نبود. *شيخ طبرسي به آرامي چشم گشود.* اطرافش در سياهي مطلق فرو رفته بود. *بوي تند كافور و خاك مرطوب مشامش را آزار مي‌داد.* *ناله‌اي كرد.* *دست راستش زيربدنش مانده بود.* *دست چپش را بالا برد.* *نوك انگشتانش با تخته سنگ سردي تماس پيداكرد.* *با زحمت برگشت و به پشت روي زمين دراز كشيد.* *كم‌كم چشمش به تاريكي عادت كرد.* *بدنش در پارچه‌اي سفيد رنگ پوشيده بود.* آرام آرام موقعيتي را كه در آن قرار گرفته بود درك مي‌كرد. آخرين بار هنگام تدريس حالش بهم خورده بود و ديگر هيچ چيز نفهميده بود. *اينجا قبر بود!* او را به خاك سپرده بودند. ولي او كه هنوز زنده بود. زنده به گور شده بود. هواي داخل قبر به آرامي تمام مي‌شد و شيخ طبرسي صداي خس خس سينه‌اش را مي‌شنيد. *چه مرگ دردناكي انتظار او را مي‌كشيد.* *ولي اين سرنوشت شوم حق او نبود.* *آيا خدا مي‌خواست امتحانش كند؟* چشمانش را بست و به مرور زندگيش پرداخت. سالهاي كودكي‌اش را به ياد آورد واقامتش در مشهد الرضا را. پدرش *«حسن بن فضل »* خيلي زود او را به مكتب خانه فرستاد. از كودكي به آموختن علم و خواندن قرآن علاقه داشته و سالها پشت سر هم گذشتند. *به سرعت برق و باد!* شش سال پيش زماني كه 54 ساله بود، سادات آل‌زباره او را به سبزوار دعوت كرده و شیخ دعوتشان را پذيرفت و به سبزوار رفت. مديريت مدرسه دروازه عراق را پذيرفت و مشغول آموزش طلاب گرديد و *سرانجام هم زنده به گور شد!* چشمانش را باز كرد. چه سرنوشتی در انتظار او بود *ديگر اميدي به زنده ماندن نداشت.* *نفس كشيدن برايش مشكل شده بود.* *هر بار که هواي داخل گور را به درون ريه‌هايش مي‌كشيد سوزش كشنده‌اي تمام قفسه سينه‌اش را فرا ميگرفت.* *آن فضاي محدود دم كرده بود و دانه‌هاي درشت عرق روي صورت و پيشاني شيخ را پوشانده بود.* *در اين موقع به ياد كار نيمه تمامش افتاده و چون از اوايل جواني آرزو داشت تفسيري بر قرآن كريم بنويسد.* *چندي پيش محمد بن يحيي بزرگ آل‌زباره نيز انجام چنين كاري را از او خواستار شده بود.* اما هر بار كه خواسته بود دست به قلم ببرد و نگارش كتاب را شروع كند، كاري برايش پيش آمده بود. *شيخ طبرسي وجود خدا را در نزديكي خودش احساس ميكرد.* *مگر نه اينكه خدا از رگ گردن به بندگانش نزديكتر است؟* به آرامي با خودش زمزمه كرد: *خدايا اگر نجات پيدا كنم، تفسيري بر قرآن تو خواهم نوشت.خدایا مرا از اين تنگنا نجات بده تا عمرم را صرف انجام اين كار كنم.* *ولی شيخ طبرسي در حال خفگی و زنده بگور شدن بود.* *اما به یکباره كفن‌دزدی با ترس و لرز وارد قبرستان بزرگ می‌شود.* *بيلي در دست به سمت قبرشيخ طبرسي رفت.* *بالاي قبر ايستاد و نگاهي به اطراف انداخت.* *قبرستان خاموش بود و هيچ صدايي به گوش نمي‌رسيد.* *پارچه سياه رنگ را از روي قبر كنار زد و با بيل شروع به بيرون ريختن خاكها كرد.* *وقتي به سنگهاي لحد رسيد، يكي از آنها را برداشت.* *نسيم خنكي گونه‌هاي شيخ را نوازش داد.* *چشمانش را باز كرد و با صداي بلند شروع به نفس كشيدن كرد. كفن دزد جوان، وحشت زده مي‌خواست از آنجا فرار كند اما شيخ طبرسي مچ دست او را گرفت.* *صبر كن جوان!* *نترس من روح نيستم.* *سكته كرده بودم. مردم فكر كردند مرده‌ام مرا به خاك سپردند.* *داخل قبر به هوش آمدم. تو مامور الهي هستي....* *آیا مرا می‌شناسی؟* بله مي شناسم! شما شيخ طبرسي هستيد که امروز تشييع جنازه تان بود. دلم مي‌خواست، دلم مي‌خواست زودتر شب شود و بيايم كفن شما را بدزدم! *به من كمك كن از اينجا بيرون بيايم.* *چشمانم سياهي مي‌رود.* *بدنم قدرت حركت ندارد.* كفن دزد شيخ طبرسي را بيرون آورده در گوشه‌اي خواباند و بندهاي كفن را باز كرد و به گوشه‌ای انداخت. *مرا به خانه‌ام برسان. همه چيز به تو مي‌دهم. از اين كار هم دست بردار.* *كفن دزد جوان لبخند زد و بدون آنكه چيزي بگويد شيخ را كول گرفت و به راه افتاد.* ⏪ادامه در پست بعد @nofoz_shenasi