‼️‼️‼️بازگشت «هوشنگ امیراحمدی»
👈🏻با دستور رئیسجمهور احمدینژاد به تهران و مکلف شدن دانشگاهها و مراکز پژوهشی کشور به همکاری با این جاسوس سرشناس CIA ماجرای کوچکی نبود که اصولگرایان با بیتفاوتی از کنار آن بگذرند و آغاز سال 1387 آبستن حوادث تلخی بود؛ نقطه آغاز تراژدی یک رئیسجمهور محبوب.
@nofoz_shenasi
«هوشنگ امیراحمدی» پیش از آنکه به ایران بازگردد، با پاسپورت آمریکاییاش به «اسرائیل» رفت تا با یکی از مقامات ایرانیالاصل و بلندپایة رژیم صهیونیستی در کاخ نخستوزیری درباره ماموریت جدیدش دیدار و مذاکره کند.
در شهر «تلآویو» کسی جز «شائول موفاز» منتظر او نبود.
موفاز اصلیت اصفهانی داشت و در تهران به دنیا آمد، اما در سال 1336 جزء نخستین گروههای یهودیان صهیونیست بود که برای زندگی به سرزمینهای اشغالیِ فلسطین فرستاده شدند.
موفاز در جوانی به یکی از سران نظامی و امنیتی درجه یک صهیونیستها تبدیل شد
و همیشه او را یک سیاستمدار تصمیمساز در صحنه امنیتی اسرائیل میدانستند. سال 1378 به فرماندهیِ «ستاد کل ارتش اسرائیل» رسید و در سراسر سالهای 1381 تا 1385 وزارت دفاع رژیم صهیونیستی را در اختیار داشت.
@nofoz_shenasi
«ایهود اولمرت» نخست وزیر اسرائیل در سال 1386 ابتدا «شائول موفاز» را به معاونت و سپس به جانشینی خود برگزید319 و وقتی «هوشنگ امیراحمدی» برای ملاقات او به کاخ نخستوزیری در تلآویو رفت، حتی از موفاز به عنوان یکی از گزینههای اصلی تصدی پست نخستوزیری آینده رژیم صیونیستی نام میبردند؛320 هرچند او به این سمت دست نیافت و همچنان در آرزوی رهبری یک رژیم جعلی است. بخشی از مذاکرات امیراحمدی و موفاز تا امروز محرمانه مانده و قسمتهایی از آن نیز قابل نشر نیست، اما محور گفت وگوهای این دو بر سر ارسال و دریافتِ «یک سیگنال جدید» از سوی ایران بود.
@nofoz_shenasi
⛔️نکته مهم:
اینکه امیراحمدی با چه پشتوانه و اعتباری در مذاکرات سریاش به معاون نخستوزیر اسرائیل اطمینان داد که «خطر مهمی از جانب رئیسجمهور احمدینژاد موجودیت رژیم صهونیستی را تهدید نمیکند»، امروز روشنتر به نظر میرسد. او با استناد به ملاقاتها و مذاکراتش در سال 1385 و 1386 با رئیسجمهور احمدینژاد و «اسفندیار رحیممشایی» در نیویورک به «شائول موفاز» میگفت با شناختی که از آراء و ایدههای نزدیکان بانفوذ رئیسجمهور دارد، «موضع رسمی ایران نابودی اسرائیل نیست!»
@nofoz_shenasi
اختلاف احمدینژاد از سال 1385 با حجتالاسلام «غلامحسین محسنیاژهای» (وزیر اطلاعات) و «محمدحسین صفارهرندی» وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی یکی از این رویدادها بود. برای نمونه، رئیسجمهور در شهریور 1386 و چند روز پیش از دومین دیدارش با «هوشنگ امیراحمدی» در نیویورک به دفاع از «هاله اسفندیاری» (جاسوس CIA و مدیر مرکز خاورمیانه بنیاد وودرو ویلسون) برخاست324 و در واکنش به دستگیری او در یک جلسه خصوصی گفت «یک پیرزن را گرفتهاند و میگویند میخواهد انقلاب مخملی کند! این کارها خندهدار است!»
احمدینژاد حتی در آستانه سفرش به آمریکا در یک مصاحبه اختصاصی با تلویزیون CBS تاکید کرد:
«هاله اسفندیاری» باید آزاد شود و پیش از این هم باید میتوانست نزد خانوادهاش برگردد.
@nofoz_shenasi
این سخنان از یک شکاف فکری میان رئیسجمهور با حجتالاسلام «غلامحسین محسنیاژهای» (وزیر وقت اطلاعات) درباره رویارویی با پروژه «جنگ نرم» غرب علیه جمهوری اسلامی خبر میداد. وزیر اطلاعات براساس یک ارزیابی امنیتی دقیق به دنبال خشکاندن ریشههای جاسوسی آکادمیک بود و بازداشت «رامین جهانبگلو» و «کیان تاجبخش» خسرو شاکری و... تشخیص به موقع و اشرافِ کامل «وزارت اطلاعات» برای مبارزه با پروژههای «جنگ نرم» را در صحنه عمل نشان داد.
@nofoz_shenasi
بازداشت «هاله اسفندیاری» که از جاسوسان کارکشته موساد و سیا و همسرشائول بخاش صهیونیست به شمار میرفت، نقشه راه «کودتای مخملی» را در سال 1386 روشنتر ساخت، اما «حلقه انحرافی» در همین سال از یک سو برای روشنفکران فراماسون مانند «باقر پرهام» در «سازمان میراث فرهنگی» بزرگداشت میگرفت و از سوی دیگر آنالیزها و تحلیلهای اطلاعاتیِ متعارض با نظرات کارشناسی نهادهای امنیتی را در اختیار رئیسجمهور میگذاشت. این آنالیزها با سیاستهای رسمی نظام سراپا تناقض داشت. دفاع احمدینژاد از آزادی جاسوسان CIA در مقابل پروژه ضدجاسوسیِ «وزارت اطلاعات» صرفاً یک «نشانه معتبر» بود که تحلیلگران سیاسی و امنیتی را به سوی رصد بیشتر و دقیقتر حلقه امنیتیِ مردان رئیسجمهور سوق داد. اعضاء برجسته این حلقه انحرافی مانند «اسفندیار رحیممشایی» و «حمید بقایی» هر دو سابقه فعالیت در «وزارت اطلاعات» را داشتند و همین پیشینه سبب میشد تا اقدامات ضدامنیتی آنان بیشتر در کانون توجه نهادهای نظارتیِ نظام قرار بگیرد.
@nofoz_shenasi
❌❌بهار 1387 ردپای مشایی به محل اقامت «هوشنگ امیراحمدی» در تهران رسید.
@nofoz_shenasi
در همین هنگام بود که کیهان مطلبی را در این موضوع رپرتاژ کرد و #مشایی در واکنش به انتشار این مطلب از سوی کیهان چنین میگوید:
@nofoz_shenasi
اگر اين روزنامه محكوم نشود من مسلمان نيستم، چون دروغ بسيار بزرگي را نوشته است. اين روزنامه گفته است كه «هوشنگ اميراحمدي» را مشايي به ايران آورده و در ايران مشايي با هوشنگ اميراحمدي ملاقات كردهاند در حالي زماني كه اين فرد ايران آمد من اصلا نميدانستم كه آمده و اصلا با من تماس نگرفته و اجازه ملاقات از من نيز نخواسته است!
@nofoz_shenasi
والبته مدیر مسئول کیهان دادگاهی شد ولی از اتهامات تبرئه گردید. (در حالیکه مشائی قسم خورده بود اگر شریعتمداری نتواند ثابت کند، اعلام خواهد کرد که من (یعنی خودش) مسلمان نیست!!!)
@nofoz_shenasi
روز 23 تیرماه 1387 «محمود احمدینژاد» پس از پایان جلسه هیات دولت به میان خبرنگاران آمد و در دفاع از سفر «هوشنگ امیراحمدی» به تهران گفت:
هر كسي آزاد است به ايران سفر كند... ايرانيان مخالف دولت در خارج از كشور، مورد حمايت دولت جمهوري اسلامي ايران هستند! گفتوگو با آمريكا نيز اگر لازم و به نفع ملت ايران باشد، صورت خواهد گرفت و در اين صورت دلايل آن را به طور مستقيم با مردم در ميان خواهم گذاشت.
@nofoz_shenasi
در میان بُهت و شوکِ ناشی از موضع تعجب برانگیز احمدینژاد، در حلقه اول رئیسجمهور اتفاقات مهمتری جریان داشت که ریشه آن به مذاکرات جاسوس CIA با معاون نخستوزیر رژیم صهیونیستی میرسید. هدف اولین ماموریت امیراحمدی، همچنان کوشش برای صدور یک «سیگنال جدید» از درون دولت ایران به نفع اسرائیل بود.
@nofoz_shenasi
لو رفتن این پروژه میتوانست پای احمدینژاد را به بحران سیاسی ناخواسته بکشاند و حتی اعتبار و قدرت او را در صحنه بینالمللی تضعیف کند. از این رو، اصولگرایان خیلی سریع تلاش خود را برای مرزبندی رئیسجمهور با «حلقه انحرافی» آغاز کردند، ولی «اسفندیار رحیممشایی» در فکر طراحی یک بازی خطرناک بود و همیشه خیلی راحت از «اعتبار رئیسجمهور» برای اهداف خود هزینه میکرد. مشایی یک هفته پس از دفاع رئیسجمهور از سفر امیراحمدی به ایران خود را آماده ارسال یک «سیگنال رسمی جدید به اسرائیل» ساخت. او بدون اعتناء به همه ملاحظات امنیتی و سیاستهای بنیادین میخواست این بازی را آشکار پیش ببرد و خیلی سادهاندیشانه خیال میکرد که میتواند پشتوانه مردمی رئیسجمهور را در خدمت این پروژه بگیرد. در اولین گام، مشایی صبح روز 27 تیر 1387 برای سخنرانی در «همایش نوآوری و شکوفایی در صنعت گردشگری» به مرکز همایشهای صداوسیما رفت و به جای اینکه مانند رئیسجمهور احمدینژاد از «حذف اسرائیل از نقشه جهان» و گفتمان «اسلام ناب» دفاع کند، گفت:
دوره آنکه کسی بخواهد دینی را بر دنیا حاکم کند، گذشته است... ایران امروز با مردم «آمریکا» و «اسرائیل» دوست است. ما مردم آمریکا را از برترین ملتهای دنیا میدانیم.
@nofoz_shenasi
⛔️مقام معظم رهبری:
ﻣﺎ از اول اﻋﻼن ﻛﺮدﻳﻢ و اﻻن ﻫﻢ اﻋﻼن ﻣﻰ ﻛﻨﻴﻢ، در ﻫﻴﭻ ﻳﻚ از ﻣﺴﺎﺋﻞ ﻣﻮرد اﺧﺘﻼف ﺧﻮدﻣﺎن ﺑﺎ اﻣﺮﻳﻜﺎ، ﻣـﺎ ﺑـﺎ اﻣﺮﻳﻜﺎ ﻣﺬاﻛﺮه ﻧﻤﻰ ﻛﻨﻴﻢ.دﻟﻴﻞ آن ﻫﻢ ﻳﻚ اﻣﺮ واﺿﺤﻰ اﺳﺖ؛ دﻟﻴﻞ اﻳﻦ اﺳﺖ ﻛﻪ ﻣﺬاﻛﺮه ﺑﺮاى اﻣﺮﻳﻜـﺎﻳ ﻲ ﻫـﺎ ﻳـﻚ اﺑﺰارى اﺳﺖ ﺑﺮاى ﺗﺤﻤﻴﻞ ﺧﻮاﺳﺘﻪ ﻫﺎى ﺧﻮدﺷﺎن ﺑﻪ ﻃﺮف ﻣﺬاﻛﺮه.ﻣﺬاﻛﺮه ﻣﻔﻬـﻮم واﻗﻌـﻰ ﺧـﻮدش را در ﻣـﺬاﻛﺮات اﻣﺮﻳﻜﺎ ﺑﺎ ﻃﺮ فﻫﺎى ﺧﻮدش ﻧﺪارد و از دﺳﺖ داده اﺳﺖ.
ﻣﺬاﻛﺮه ﺑﺮاى ﭼﻴﺴﺖ؟ وﻗﺘﻰ دو دوﺳﺖ در ﻳﻚ ﻣﺴﺌﻠﻪ ى ﻣﻮرد اﺧﺘﻼف ﺑﺎ ﻫﻢ ﻣﺬاﻛﺮه ﻣﻰ ﻛﻨﻨﺪ، اﻳﻦ ﺑﺮاى اﻳﻦ اﺳـﺖ ﻛﻪ ﻫﺮ ﻛﺪام از ﻧﻘﻄﻪ اى ﻛﻪ ﻗﺮار دارﻧﺪ، ﺣﺮﻛﺖ ﻛﻨﻨﺪ و ﺑﻪ ﻳﻚ ﻧﻘﻄ ﻪى ﻣﻮرد ﺗﻮاﻓﻖ ﺑﺮﺳﻨﺪ.اﻣﺮﻳﻜﺎ ﻣﺬاﻛﺮه را ﺑـﻪ اﻳـﻦ ﻣﻌﻨﺎ ﻧﻤﻰ داﻧﺪ.آﻧﻬﺎ ﻣﺬاﻛﺮه را وﺳﻴﻠﻪ اى ﺑﺮاى ﺗﺤﻤﻴﻞ ﺧﻮاﺳﺘﻪ ﻫﺎى ﺧﻮدﺷﺎن ﻗﺮار ﻣﻰ دﻫﻨﺪ؛ ﺑـﺮاى وارد آوردن ﻓﺸـﺎر .
بنابرﺮاﻳﻦ ﻣﺬاﻛﺮه ﺑﺎ اﻣﺮﻳﻜﺎ در ﻫﻤ ﻪى ﻣﺴﺎﺋﻞ ﻣﻌﻨﺎ ﻧﺪارد.
اول فروردین85
👁دکتر احمدی نژاد:
سوم مهرماه86...امریکا...دانشگاه کلمبیا
«ﻣﺎ از اول ﻫﻢ اﻋﻼم ﻛﺮده اﻳﻢ ﻛﻪ آﻣﺎده ﮔﻔﺘﮕﻮ ﺑﺎ ﻫﻤﻪ ﺑﻪ ﺟﺰ رژﻳﻢ ﺻﻬﻴﻮﻧﻴﺴﺘﻲ ﻫﺴﺘﻴﻢ و اﻳﻦ ﺳﻴﺎﺳﺖ ﻣﺎ از اﺑﺘـﺪاي اﻧﻘﻼب اﺳﻼﻣﻲ اﺳﺖ.رﺋﻴﺲ ﺟﻤﻬﻮر ﮔﻔﺖ:ﻣﺎ راه ﺣ ﻞﻫﺎي اﻧﺴﺎﻧﻲ ﺑﺮاي رواﺑﻂ ﺑﻴﻦ ﻣﻠﺖ ﻫﺎ دارﻳﻢ و آﻣـﺎده اﻳـﻢ در ﺷﺮاﻳﻂ ﻋﺎدﻻﻧﻪ و اﺣﺘﺮام ﻣﺘﻘﺎﺑﻞ ﮔﻔﺘﮕﻮ ﻛﻨﻴﻢ.
@nofoz_shenasi