پیش از هر چیز، نظریهی «اسلام اجتماعی»؛ الگوی «اسلام ترکیهای»، «اسلام گولنی» (یا اسلام «حزب اعتدال و توسعهی ترکیه») را به ذهن متبادر میکند. نقطهی تمایز قرائت اسلام اجتماعی (قرائت گولنی) از دیگر جنبشهای اسلامی در منطقه و جهان این است که بر اخلاقیات و پرهیز از دخالت اسلام در حکومت، تمرکز بیشتری دارند.
قرائتی از اسلام که همسو با «اسلام فردی» (اسلام پروتستانی) و درست در نقطهی مقابل «اسلام همهوجهی (فردی-اجتماعی-سیاسی)» (الگوی انقلاب اسلامی) قرار دارد. اسلامی که مایلند در یک تقسیمبندی ساختگی، همهوجهی بودن آن در پس تعاریف ناقص، پنهان گردد و صرفاً «اسلام سیاسی» یا حتی «خمینیسم» خوانده شود.
@nofoz_shenasi
به عبارت روشنتر «#علی_گلزاده_غفوری» را میتوان مراد و الگوی تئوریسین یا به عبارت بهتر، هدایت کننده و سکاندار فرهنگی #دولت_بنفش دانست. کسی که در کنار «چنگیز پهلوان» و «احمد توانا» جزء مؤثرترین افراد در تغییر جهت زندگی و فعالیت حرفهای حسامالدین آشنا بودهاست.
@nofoz_shenasi
قبل از اینکه از استادش جناب گلزاده بگوئیم بد نیست تعاریف عجیب و غریب #آشنا از استادش را با هم مروری اجمالی کنیم تا بیشتر به عمق فاجعه پی ببریم.
@nofoz_shenasi
دقت بفرمائید این شخصی که آشنا از او چنین تمجید و تعریف دارد و او را در طول علامه طباطبائی و شهید مطهری و علامه جعفری میداند را باید بدانیم که بود و چه تفکری داشت.
اگر این را دانستیم به روشنی به اندیشه های حجتیه ایه آقای #آشنا راحت تر پی خواهیم برد.
@nofoz_shenasi
او جزء معدود فقیهانی بود که به مخالفت با لایحهی «قصاص» پرداخت و در روز 31 خرداد 1360، هنگام رأی گیری عدم کفایت سیاسی بنیصدر، نمایندگان طرفدار نهضت آزادی و رئیسجمهوری، از شرکت در جلسهی مجلس خودداری کردند.
@nofoz_shenasi
وی از بانیان مدرسهی علوی(به عنوان اصلیترین مرکز تحصیلی انجمن حجتیه)، از نزدیکان و همفکران جبههی ملی و بعدها نهضت آزادی، و یکی از سخنرانهای حسینیهی ارشاد بود.
او پس از انقلاب اسلامی به عنوان نمایندهی حوزهی انتخاباتی تهران در مجلس خبرگان قانون اساسی انتخاب شد.
اما مخالفت با اصل 110 قانون اساسی و رأی منفی به اصل ولایت فقیه در کنار برخی دیگر از همفکران جبههی ملی، از مهمترین چالشهای او در این مجلس بود.
@nofoz_shenasi
«دکتر علی گلزاده غفوری را حد واسط اسلاماندیشان فردگرای سنتی و اسلاماندیشان جامعهگرای سیاسی در ایران معاصر میپندارم. او را در طول علامه طباطبایی، علامه مطهری و علامه جعفری، چهارمین حلقه از اسلاماندیشان فرهنگی تلقی میکنم. اسلاماندیشی فرهنگی از پیامدهای وقایع دههی سی بود و ریشه در نیمهی اول دههی ١٣١٠ داشت. این متفکران پیش و بیش از آنکه به حکومت دینی بیندیشند، دغدغهی زندگی مؤمنانه در دنیای جدید را داشتند. رویکرد آنان به دین بیشتر دفاعی بود و نه هجومی. آنان اسلامی عقلانی و روحانی، همه فهم و قابل اجرا و در یک کلام، اسلامِ زندگی را ترویج میکردند.
او که برای اولین بار در زبان فارسی بسیاری از مفاهیم و واژگان مورد استفاده در حکومت اسلامی را ابداع کرد ولی به زودی در برابر همراهان دیروز و انقلابیون امروز قرار گرفت. او نیز چون دکتر احمد توانا نسبت به کفایت دانش فقهی موجود، صلاحیت حرفهای فقیهان عصر و آمادگی مردم کوچه و خیابان برای تأسیس حکومت دینی تردید داشت. او بود که تفاوت انقلاب سیاسی و تحول تدریجی فرهنگی را باور داشت و به سادگی تفاوت میان پخش اذان از همهی بلندگوهای خیابان و رادیو و تلویزیون را با رغبت همگان به نماز اول وقت گوشزد میکرد.»
(وبلاگ دکتر حسامالدین آشنا،17 دی 88)
@nofoz_shenasi
گلزاده که خود را خلع لباس نمود و 4 فرزندش که همگی در سال 60 اعدام شدند.
@nofoz_shenasi
سرانجام در قضایای مبارزهی مسلحانهی منافقین در سال 60، دو پسر او به نامهای محمدکاظم و محمدصادق اعدام شدند و پسر دیگرش هادی، دستگیر و زندانی شد. پس از این اتفاق، او لباس روحانیت را کنار گذاشته، گوشه گیری را برگزید و از شرکت در جلسات مجلس امتناع کرد.
@nofoz_shenasi
حسامالدین آشنا به عنوان یکی از دانش آموختگان مدرسهی علوی تا بدین حد نسبت به مراد خود(و البته سایر بانیان این مدرسه)، غلظت و تعصب دارد که کنار رفتن گلزاده از صحنهی عمومی را «به حاشیه راندهشدن او توسط انقلابیون» و «مجازات کردن جامعه توسط او!» تفسیر میکند و دهنکجی او به انقلاب اسلامی را اینگونه تطهیر مینماید:
@nofoz_shenasi