eitaa logo
نو+جوانان انقلابی
1.9هزار دنبال‌کننده
3.5هزار عکس
1.7هزار ویدیو
1.5هزار فایل
✓تربیت مدرس،دوره مربی کودک و نوجوان و... ✓مجری برگزاری دوره های آموزشی، تربیتی و... ✓دارای کارگروه تولید محتوی ،شبکه اعزام استادو... ««بزرگترین قرارگاه تربیت محورکشور»» #خانه_خلاقیت_وامید #شبکه_ملی_روشنا #قرارگاه_ثامن
مشاهده در ایتا
دانلود
🌷 یادی از شهدا 🌷 💓 سه کیلومتر راه یعنی سه هزار متر یا شش هزار قدم نیم متری، شیرعلی هر روز این مسافت را از خانه تا می رفت تا نمازش را با جماعت بخواند. 💓 پدر و مادرش که از این همه پیاده روی شیرعلی خبر داشتند به او گفتند: علی جان! چرا این همه راه را پیاده می روی؟ شیرعلی با لبخند به صورت پدر و مادرش نگاهی انداخت و آرام گفت: «این پیاده راه رفتن من به نفع شما هم هست.» 💓 پدر و مادر شیرعلی نگاهی به هم کردند و گفتند: چه نفعی پسرجان؟! شیرعلی با همان چهره شادابش گفت: «وقتی من پیاده به مسجد می روم در راه، هزار می فرستم و ثوابش را به پدرم می دهم و در راه برگشت هم هزار صلوات دیگر می فرستم و ثواب آن را به مادرم هدیه می کنم. 💓 پدر و مادر شیرعلی لبخندی از روی رضایت زدند. وقتی شیرعلی راشکی شد آن مسجد هم برای او دلتنگ شده بود. 📚 اصغر آیتی و حسن محمودی، کتاب پر پرواز ؛ ص ۸۵. 💫نو+جوان انقلابی @nojawnanglabe🇮🇷🇮🇷
💓 تجارت شبانه! 💓 🥀 همیشه دوست داشتم به او اقتدا کنم، امّا مصطفی دوست داشت تنها بخواند. می گفت: نمازتان خراب می شود. 🥀 نمی فهمیدم شوخی می کند یا جدّی می گوید. ولی باز بعضی نمازهای واجب را به او اقتدا می کردم. می دیدم مصطفی بعد از هر نماز به می رود، صورتش را به خاک می مالد و گریه می کند. 🥀 چقدر طول می کشید این سجده ها، وسط شب که برای نماز بیدار می شد، من طاقت نمی آوردم و می گفتم: بس است دیگر! استراحت کن، خسته نشدی؟ 🥀 و مصطفی جواب می داد: تاجر اگر از سرمایه اش خرج کند، بالاخره ورشکست می شود. باید سود دربیاورد تا زندگی اش بگذرد. ما اگر قرار باشد نماز نخوانیم، ورشکست می شویم. 📒 کتاب یادگاران، خاطره همسر شهید چمران 💫نو+جوان انقلابی @nojawnanglabe🇮🇷
؛ عادت همیشه ی حسین❤️ 🕊 شهید مدافع حرم حسین جمالی 🎙هرگاه صدای اذان به گوشش می رسید بلافاصله وضو می گرفت و به نماز می ایستاد . این عادت همیشه ی حسین بود. 🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹 ✅یکی از دوستان شهید نیز می‌گوید: تازه وارد یگان شده بودم که مرا به گردان یکم معرفی کردند. در آن زمان در آسایشگاه شهرستانی‌ها برای اولین بار حسین جمالی را دیدم. شب بود حوالی ساعت ۲:۳۰ از اتاقم بیرون آمدم که بروم آب بخورم در راهرو آسایشگاه بودم که صدای گریه‌ای از نمازخانه شنیدم. تا انتهای آسایشگاه رفتم. وقتی به آنجا رسیدم دیدم حسین سر بر سجده گذاشته و با خداوند متعال راز و نیاز می‌کند و اشک از چشمانش جاری است. وقتی متوجه حضور من شد گریه‌هایش را قطع کرد و من همان لحظه عقب کشیدم و رفتم آنجا فهمیدم که کجا آمده‌ام و با چه مردانی هم رزم هستم 🌸🌸🌸🌸🌸 🌷شادی روح شهدا صلوات 🌷