eitaa logo
🌹🌹محله های مهدوی(روستاهای نوکنده کامازندران)🌹🌹
79 دنبال‌کننده
9.8هزار عکس
12.1هزار ویدیو
60 فایل
نظراتتون راجع به اخبار کانال رو تو صفحه شخصی پیام بدین(انتقاد وپیشنهاد)تا بررسی بشه. @Ghadir17_4_1402
مشاهده در ایتا
دانلود
هدایت شده از یا مهدی ادرکنی
🔰 | روزنامه اسرائیل هیوم: ♦️به زودی از تاریخ و ذهن مردم جهان کشوری که شکل گربه داشت پاک می شود روی؛ کمی واقعی گرایانه بخواهیم توضیح دهیم این آخرین یلدا مردم ایران است که خوشحال بودند؛ همه چیز به اتمام می رسد و خدایان به قوم برتر یهود کمک کردند عه اینا که با مردم ایران دشمنی ندارن با مردم ایران در صلح هستن!
هدایت شده از موسسه مصاف
10.72M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 وقتی جکی‌چان درباره تربیت آمریکایی نظر میده 🆔 @Masaf
هدایت شده از مقدسه نبی پور
48.28M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
⁉️تغییر نگاه از کجا شکل میگیره ╔═🍃🌺🍃══════╗ 🆔 @anoosheh_azizi ╚══════🍃🌺🍃═╝
هدایت شده از مقدسه نبی پور
5.55M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🍉 شب یلدا، عشق مادر، لبخند شهید - مگه میشه دید و اشک نریخت 🥲 @barkat_khormakola 🪴
7.52M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
📲 «بهشت زیر پای مادر است» یعنی... 📝 رهبر انقلاب، روز گذشته: اینکه در روایت دارد که «اَلجَنَّةُ تَحتَ اَقدامِ الاُمَّهات»، «تَحتَ اَقدام» یک کنایه است، تعبیر کنایی است؛ «بهشت زیر پای مادر است» یعنی دم دست مادر است. 📝 شما بهشت میخواهید، بروید سراغ مادر؛ او بهشت را به شما خواهد داد. 🧡 به او محبّت کنید، به او مهربانی کنید، به او خدمت کنید، از او اطاعت کنید، به او احترام کنید، او بهشت را به شما خواهد داد. @s_gorjiii ☘️قرآن مسیر هدایت☘️
8.88M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 غافل‌گیریِ بدون تعارف برای مادرانی که سال‌ها از فرزندانشان دور مانده‌اند
به نام خدا اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم قاسم و تاجعلی بیایید با هم بخوانیم و سرمان را بالا بگیریم و های های گریه کنیم! 📝ادا کردن قرض پدر/ مناعت طبع را از پدرم یاد گرفتم 📚خاطرات خود نوشت شهید حاج قاسم سلیمانی ✍پدرم نهصد تومان به بانک تعاون روستایی بدهکار بود. تصمیم گرفتم من به شهر بروم و به هر قیمتی قرض پدر را ادا کنم، اما پدر و مادرم مخالفت کردند. خلاصه اینکه با احمد و تاجعلی برای کار به کرمان رفتم. اولین بار بود که شهر و ماشین را می دیدم. 🔻احساس غریبی می کردم. درِ هر مغازه و کافه و رستوران و کارگاهی را می زدم و می گفتم : کارگر نمی خواهید؟ و همه یک نگاهی به قد کوچک و جثه نحیفم می کردند و جواب رد می دادند. به یک خانه در حال ساخت وارد شدم. استادکار به من نگاهی کرد و گفت : 🔻اسمت چیه؟ گفتم: قاسم گفت : چند سالته؟ گفتم : سیزده سال گفت: مگه درس نمی خونی!؟ گفتم: ول کردم. گفت: چرا؟! گفتم: پدرم قرض دارد. وقتی این را گفتم اشک در چشمانم جمع شد. منظره دستبند زدن به دست پدرم جلوی چشمم آمد و اشک بر گونه هایم روان شد و دلم برای مادرم هم تنگ شده بود. 🔻گفتم : آقا، تو رو خدا به من کار بدید. اوستا که دلش به رحم آمده بود، گفت: می تونی آجر بیاری؟ گفتم: بله. گفت: روزی دو تومان بهت میدم، به شرطی که کار کنی. خوشحال شدم که کار پیدا کرده ام. به مدت شش روز بعد از طلوع آفتاب تا نزدیک غروب در ساختمان نیمه ساز خیابان خواجو مشغول کار بودم. 🔻جثه نحیف و سن کم من طاقت چنین کاری را نداشت. از دستهای کوچکم خون می آمد. اوستا بیست تومان اضافه مزد بهم داد و گفت: این هم مزد این هفته ات. حالا حدود سی تومان پول داشتم. با دو ریال بیسکویت خریدم و پنج ریال دادم و چهار عدد موز خریدم. خیلی کیف کردم، همه خستگی از تنم بیرون رفت. اولین بار بود که موز می خوردم. شب در خانه عبدالله تخم مرغ گوجه درست کردیم و خوردیم. 🔻عبدالله معتقد بود من نمی توانم این کار را ادامه بدهم، باید دنبال کار دیگری باشم. پولهایم را شمردم.، تا نهصد تومان هنوز خیلی فاصله داشت. یاد مادر و خواهر و برادرانم افتادم. سرم را زیر لحاف کردم و گریه کردم و با حالت گریه به خواب رفتم. صبح با صدای اذان از خواب بیدار شدم. از دوران کودکی نماز می خواندم. 🔻نمازم را که خواندم به یاد امامزاده سیدِ خوشنام، پیر خوشنام در روستا افتادم. ازش طلب کردم و نذر کردم اگر کار خوبی پیدا کردم یک کله قند داخل امامزاده بگذارم. صبح به اتفاق تاجعلی و عبدالله راه افتادیم. به هر مغازه، کافه، کبابی و هر درِ بازی که می رسیدیم سرک می کشیدیم و می گفتیم: آقا، کارگر نمی خوای؟ همه یک نگاهی به جثه ضعیف ما می کردند و می گفتند: نه. 🔻تا اینکه یک کبابی گفت که یک نفرتان را می خواهم با روزی چهار تومان. تاجعلی رفت و من ماندم. جدا شدنم از او در این شهر سخت بود. هر دو مثل طفلان مسلم به هم نگاه می کردیم، گریه ام گرفته بود. عبدالله دستم را کشید و من هم راه افتادم، تا آخر خیابان به پشت سرم نگاه می کردم. حالا سه روز بود که از صبح تا شب به هر درِ بازی سر می زدم. 🔻رسیدیم داخل یک خیابان که تعدادی هتل و مسافرخانه در آن بود. به آخر خیابان رسیدیم و از پله های ساختمانی بالا رفتم. مردی پشت میز نشسته بود و پول می شمرد. محو تماشای پولها شده بودم و شامه ام مست از بوی غذا. آن مرد با قدری تندی گفت : چکار داری؟! با صدای زار گفتم: آقا، کارگر نمی خوای؟ آن قدر زار بودم که خودم هم گریه ام گرفت. 🔻چهره مرد عوض شد و گفت : بیا بالا. بعد یکی را صدا زد و گفت : یک پرس غذا بیار. چند دقیقه بعد یک دیس برنج با خورشت آوردند. اولین بار بود که آن خورشت را می دیدم. بعداً فهمیدم به آن چلوخورشت سبزی می گویند. به خاطر مناعت طبعی که پدرم یادم داده بود با وجود گرسنگی زیاد و خستگی زیاد گفتم : نه، ببخشید، من سیرم. آن شخص که بعداً فهمیدم نامش حاج محمد است، با محبت خاصی گفت: پسرم، بخور. غذا را تا ته خوردم. 🔻حاج محمد گفت : از امروز تو می تونی این جا کار کنی و همین جا هم بخوابی و غذا هم بخوری. روزی پنج تومان هم بهت می دهم. برق از چشمانم پرید و از امامزاده سید خوشنام، پیر خوشنام تشکر کردم که مشکلم را حل کرد. پس از پنج ماه کار کردن شبی آهسته پولهایم را شمردم. سرجمع هزار و دویست و پنجاه تومان شد. 🔻از خوشحالی در پوست خودم نمی گنجیدم، هزار تومان برای پدرم پول فرستادم تا قرضش را ادا کند. 📚برگرفته از کتاب «از چیزی نمی ترسیدم» خاطرات خود نوشت شهید حاج قاسم سلیمانی التماس دعا
9.96M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
👇 🦋چرا منافقین می‌کنند؟ 🎙حجت الاسلام مهدوی ارفع 🇮🇷 .👇 ╔═ 💎 ═══╗ 🆔@Rsh34954 ╚═══ 🦋 ═╝ 🌐 به کانال دانش پژوهان و احیاگران ونهی ازمنکر🔗بپیوندید.
58.83M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔹خیلیییییییییییییی مهم 👆 👇 🦋اگرهیچ سخنرانی رو درعمرتون حوصله نداشتین گوش بدین، این یکی رو گوش بدین. اگه هم گوش دادی دوباره گوش بده، برا خانواده هم بگذار🏠 🔹سخنران حجت الاسلام سید باقرطباطبایی نژاد فرزند امام جمعه محترم اصفهان درمحضر امام خامنه ای زید عزه مراسم آذرماه ۱۴۰۳ عزاداری حضرت زهرا سلام الله علیها در حسینیه امام ره 🇮🇷 .👇 ╔═ 💎 ═══╗ 🆔@Rsh34954 ╚═══ 🦋 ═╝ 🌐 به کانال دانش پژوهان و احیاگران ونهی ازمنکر🔗بپیوندید.
هدایت شده از یا مهدی ادرکنی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
⭕️ خود کرده را تدبیر نیست 🔻 اتفاقا ما هم موافق با صحبت های شما تولید کنندگان هستیم، اما آیا زمان همین شما سرمایه داران نبودید کارگران خود و دیگران را اجبار به رای دادن به کردید؟ آیا کسی را بجز خود باید لعن و کنید؟ کدامیک از شما صنعتگران در زمان مشکل تولید داشتید؟ پس بدانید که فرق میکنه به چه کسی رای بدید!
8.16M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
:👆برای احیاء واجب فراموش شده، لطفا"دوستان خودرا نیز به نهضت آموزش واحیاء از منکر🔗دعوت کنید. 🇮🇷 .👇 ╔═ 💎 ═══╗ 🆔@Rsh34954 ╚═══ 🦋 ═╝ 🌐 به کانال دانش پژوهان و احیاگران ونهی ازمنکر🔗بپیوندید.