#دلنامه
#امام_حسین
#دلتنگی #کــــربـلـا 🌹💔
شب ها،
در غیبت خورشید
تو را در دل سیاهی، زمزمه میکنم، مولا!
«چه مبارک سحری بود و چه فرخنده شبی🌖
اربعین، شب، علم و #روضه و بین الـحـرمین»🌷
دلم آشوب است آقا!
نکند میان ما جدایی بیفتد
یا...
جدایی بیندازند،
#حسود ها هیچ وقت، چشم دیدن ندارند🌴
راه حرمت، بـسته نخواهد ماند🌺
#عجیب_عطر_ظهور_میرسد 🤲❇️🏳
🆔👉 @nokaran95 🌷
#کرامات
#محضر_اهل_بیت 🌴
✍جناب حاج آقای مروّج الاسلام(رحمة الله علیه) نقل فرمود چندی قبل یکی از دوستان که خوبان ارض اقدس است بنام #ملاعباس برایم نقل کرد :
چند روز قبل مریض شدم و کم کم حال و مرضم به اندازه ای سخت شد که هیچ چیزی نمی توانستم بخورم حتی دوا 😔،
کسان من هرقدر اصرار و سعی می کردند که یک قرص دوا را بخورم نمی توانستم و قدرت نداشتم و دو سه روز #بیهوش افتاده بودم و کسان من اندکی آب گرم بدهان من داخل می کردند و از حیات من ماءیوس شده بودند .
شب جمعه یا روز جمعه (تردید از حقیر است ) در خواب یا بیحالی بودم که دیدم آمده ام #صحن جدید امام هشتم حضرت رضا (ع ) و اراده دارم بحرم مشرف شوم .🌷🕌
رسیدم نزدیک غرفه ای که بمزار #شیخ_بهائی می روند ، دیدم در آنجا چند نفری حلقه وار نشسته اند تا مرا دیدند صدا زدند ای #شیخ بیا برای ما #روضه بخوان! من قبول کرده نزدیک رفتم صندلی گذاشته شد و من نشستم و بی مقدمه چند شعری را که یک زمانی دیده بودم و خوب هم حفظ نداشتم شروع بخواندن کردم .
صدای #گریه آنها بلند شد و یکنفر از آنها را دیدم با #کفش بسر خود می زد ناگاه بیدار و چشم باز کردم و خودم را به نظر مرحمت حضرت رضا (ع ) صحیح و سالم یافتم و برخواستم و به کسان خود گفتم من گرسنه ام چیزی بدهید بخورم پس ظرف #حریره یا فرنی آوردند و خوردم گفتم باز بیاورید و این نبود مگر از نظر #مرحمت حضرت ثامن الائمه (ع ) و آن اشعار این است :
ای شهریار طوس شهنشاه دین رضا
وی ملجا خلائق و وی مقتدای ما
ای آنکه انبیا بطواف حریم تو
دارند اشتیاق بهر صبح و هر مسا
اندر جوار قبر تو جمعی پریش حال
داریم روز و شب بدرت روی التجا
درمانده ایم جمله بفریاد ما برس
زیرا که نیست جز تو کس دادرس بما
شاها مرا بحضرت تو عرض حاجتیست
کن حاجتم روا بحق خیرة النسا💔🤲
🆔🌸 •| @nokaran95 |• 👈🌷
#کرامت_حضرت_ابالفضل 👇
#بخونید_منتشر_کنید 🌐
✍از روضه خوانهای قدیم تعریف میکرد: يكى از جاهلهاى محل ما «داش على» بود، كه چند سال پيش فوت شد.
در زمان حياتش يك روز من از توى بازار رد مى شدم ، ديدم #داش_على بازار را قُرقُ كرده و چاقويش را هم دستش گرفته و يك نفس كش جرأت نطق نداشت. 😥
آن روزها هنوز ماشين و اتومبيل نبود، من با قاطر به مجالس سوگوارى حضرت سيدالشهداء (ع ) مى رفتم . از سرگذر كه رد شدم متوجه شدم كه مرا ديد وتا چشمش به من افتاد، گفت : از قاطر پياده شو، پياده شدم گفت : كجا مى روى ؟
ديدم مست مست است ، و بايد با او راه رفت ، گفتم : به مجلس روضه مى روم ، گفت : يك روضه ابوالفضل همينجا برايم بخوان! 😓
چون چاره اى نداشتم ، يك روضه اباالفضل(ع) برايش خواندم ، #داش_على بنا كرد گريه كردن ، اشكها روى گونه اش مى غلتيد و روى زمين مى ريخت ، چاقويش را غلاف كرد و قرق تمام شد! بعد فهميدم همان #روضه كارش را درست كرده و باعث #توبه اش شده بود.
چند سال بعد #داش_على مُرد! چند شب بعد از فوتش او را در خواب ديدم ، حال او را پرسيدم ، مثل اينكه مى دانست مى خواهم وضع شب اول قبرش را بپرسم. گفت : راستش اينست كه تا آمدند از من سئوالاتى بكنند، سقائى آمد(مقصودش حضرت #اباالفضل (ع ) بود) و فرمود: #داش_على غلام ما است كارى به كارش نداشته باشيد.😭😭
#یاابالفضل
#نشر_حداکثری
#کرامت_حضرت_عباس 💔
https://eitaa.com/joinchat/1739063298C42bccdcd5f
#کانال_نوکران_اباعبدالله 🌸
حاج منصور ارضی.mp3
7.85M
#روضه 💔
#شهادت
هرکس که یا باب الحوائج را
صدا کرده...😭
#حاج_منصور_ارضی
🆔👉 •| @nokaraan |•🌷
عضو نوکر الحسین(ع) شوید👆