eitaa logo
نکته های عاشورایی
340 دنبال‌کننده
3.3هزار عکس
27 ویدیو
24 فایل
نکات تاریخی، مذهبی، فرهنگی بهمراه مطالب معرفتی و نغزوحکایات اخلاقی، عرفانی،تشرفات ودستور العملها از زندگی اولیاءالهی ومعارف مذهب تشیع ارتباط باادمین @tavakol220 @
مشاهده در ایتا
دانلود
وجود مشکلات بخاطر قطع صله رحم @nokteha14
جناب آقای حاج سیّد جلال رئیس السادات تعریف کردند: روزی آقای امیری، استاد قرآن نزد من آمده و جریانی را برایم نقل کردند. ایشان گفتند: مدّتی قبل همراه آقای مرویان از مشهد عازم تهران بودم، در بین راه اتوبوس ما خراب شد هنگامی که پیاده شدیم و منتظر ماشین دیگری بودیم متوجه شدم که در بیابان نزدیک کوه یک نفر سفیدپوش همچون خواجه‌ی خضر ایستاده است. به طرف او به راه افتادم وقتی نزدیک او رسیدم دیدم اصلاً متوّجه من نیست و در عالم دیگری به سر می‌برد. هنگامی که به ایشان سلام کردم. جوابم را دادند و پرسیدند: شما از مشهد می‌آیید؟ عرض کردم : بله. مجدّداً پرسیدند: از آیة الله قمی چه خبر؟ عرض کردم: حالشان خوب بود. فرمودند: خیر آقاجان! مثل اینکه شما خبر ندارید: من دیدم که آیة الله قمی را دستگیر کرده و با خود بردند. جاج آقای امیری می‌گفتند: آنچه که بیش از هر چیز برایم شگفت‌آور بود این بود که با زبان قرآن با من تکلّم می‌کردند! و با اینکه تا آن موقع ایشان را ندیده بودم و نگفته بودم که من استاد قرآن هستم. بالاخره با ایشان خداحافظی کرده و با آقای مرویان به تهران رفتیم. امّا از موقعی که با ایشان خداحافظی کردم و به تهران رفتم تا وقتی که به مشهد بازگشتم در فکر ایشان بودم و با  خود می‌گفتم: این شخص چه کسی بود؟ و از اینکه نام ایشان را نپرسیده بودم بسیار ناراحت بودم. بعد از مدّتی در حالی که سخت در همین فکر بودم به یکی از دوستانم برخورد کردم، او از من پرسید: چرا اینقدر ناراحت هستید؟ و اصرار کرد تا علّت ناراحتیم را فهمید. بنده هم جریانی را که در بین جاده برایم اتفاق افتاده بود برایش بازگو کردم. او تبسمی نموده و گفت: شخصی که به دنبالش می‌گردی زمانی در خانه‌ی حاج سید جلال رئیس السادات به سر می‌بردند، به آنجا برو شاید ایشان را ببینی. آقای حاج سید جلال می‌گفتند: بعد از اینکه آقای امیری، ماجرای خود را تعریف کردند: به ایشان گفتم: اسم آن شخصی که با او برخورد کرده‌اید، آقای مجتهدی می‌باشد که هم اکنون در منزل ما به سر می‌برند. آقای امیری تقاضا کردند که ایشان را نزد آقا ببرم، گفتم: مانعی ندارد. چند روز بعد آقای امیری به منزل ما آمده و مشاهده کردند ایشان همان آقایی هستند که در بیابان دیده بودند. آقای امیری می‌گفتند: هنگامی که خدمت آقای مجتهدی رسیدم به ایشان عرض کردم: مدّتی است عیالم مریض می‌باشد و خود نیز دچار گرفتاریهای متعددی شده‌ام و به طور کلی زندگی نابسامانی پیدا کرده‌ام، اگر ممکن است دعایی بفرمائید تا گرفتاریهایم برطرف شود. آقا تأملی کرده و فرمودند: بله، کسی که رَحِمَش را از خانه دور کند، این چیزها را هم دارد، پیرمردی از بستگانتان از شما دلگیر و ناراحت شده است، شما دل او را شکسته‌اید، او در آن حال آهی کشیده که به سبب آن، گرفتاری به شما روی آورده است و تا هنگامی که دل او را بدست نیاورید این گرفتاریها بر طرف نخواهد شد و عیالتان روز به روز بدتر می‌شود. آقای امیری می‌گفتند: هر چه در آن موقع فکر کردم چه کسی از من دل آزرده شده به نتیجه‌ای نرسیدم. وقتی به خانه رفتم مسأله را با عیالم در میان گذاشتم و او هم متوجه نشد. بالاخره آنقدر فکر کردیم تا اینکه پی بردیم جریان چیست. قضیه از این قرار بود که مدّتی قبل پیرمردی درب منزل ما آمده و اظهار داشت: من از اقوام پدرتان هستم امّا شما مرا نمی‌شناسید، اگر امکان دارد به من کمکی کنید. بنده که تا آن موقع او را ندیده بودم، گفتم: دروغ نگو، من تا بحال یک مرتبه هم تو را ندیده‌ام آنگاه درب را بر روی او بستم و او هم با ناراحتی بسیار آنجا را ترک کرد. وقتی متوجه شدم عیب کار از کجاست شروع به جستجو کردم و بعد از شناسائی آن پیرمرد فهمیدم راست می‌گفته و از اقوام دور ما محسوب می‌شود. بالاخره به او کمک نموده و دل او را به دست آوردم و پس از آن زندگیم به حالت عادی بازگشت و گرفتاریهایم یکی پس از دیگری برطرف گردیدو عیالم نیز سلامتیش را بدست آورد. 📚لاله ای از ملکوت @nokteha14
💎 امام جعفر صادق علیه‌السلام 🔸اذا رأیتم العبد یتفقّد الذنوب من الناس ناسیاً لذنبه فاعلموا انه قد مکر به 🔸هرگاه بنده‌ای را دیدید که در جستجوی گناهان مردم است و گناه خویش را از یاد برده، بدانید که او فریب خورده است. 📚 تحف‌العقول/364 @nokteha14
در نجف طلبه‌ای بود که می‌گفت من در حال نماز، به مطالب درس‌هایم فکر می‌کنم و آن را در ذهنم مطالعه می‌کنم. استدلالش هم این بود که تحصیل علم واجب است ولی حضور قلب مستحب! حاج آقا بزرگ این جریان را با حالت طنز نقل می‌کردند و مخاطب می‌فهمید که این استدلال شیطانی است و این جور درس خواندن طلبه را به جایی نمی‌رساند. مقصود ایشان این بود که شیطان هر کسی را مطابق شرایط خودش فریب می‌دهد تا آن جا که این بنده خدا نسبت به نماز با آن اهمیت فوق العاده این گونه کوتاهی می‌کرده است. «روزنه‌ای به عبودیت فقیهانه» خاطراتی از عالم ربانی مرحوم حاج شیخ ذبیح الله قوچانی @nokteha14
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
بنیت زیارتش هر روز میخوانیم صلی الله علیک یا اباعبدالله صلی الله علیک یااباعبدالله صلی الله علیک یااباعبدالله السلام علیک یابن رسول الله السلام علیک یابن امیرالمومنین وابن سید الوصیین السلام علیک یابن فاطمه سیده النساء العالمین, السلام علیک ورحمت الله وبرکاته. @nokteha14
ترور توسّط جیره خواران مزدور معاویه برای ولایت عهدی فرزندش یزید؛ و گرفتن بیعت از مردم، امام حسن مجتبی علیه السلام را در برابر سیاست شوم خود، همچون سدّی محکم می دانست. به همین جهت دسیسه ای را برای ترور آن حضرت تنظیم کرد، تا توسّط مزدورانی چون عمرو بن حریث، اشعث بن قیس، حجر بن حارث، شبث بن ربعی و... امام مجتبی علیه السلام غافل گیر و ترور گردد. و به آنان گفت: هر یک از شما او را ترور نماید که کشته شود دویست هزار درهم و فرماندهی یکی از لشکرها را به او واگذار می نمایم؛ و همچنین یکی از دخترانم را نیز در اختیارش قرار می دهم. و چون گزارش چنین توطئه ای به حضرت رسید، بعد از آن برای آمدن به مسجد و اقامه نماز، زره و کلاه خُود می پوشید و مسائل احتیاطی و أمنیّتی را رعایت می نمود. ولیکن آن دشمنان و مخالفان دین، از مکر خویش دست برنداشته و در أثناء نماز سر مبارک حضرت را مخفیانه هدف تیر قرار دادند، ولی تیرشان به خطا رفت و أثری نکرد. و روزی دیگر با خنجری مسموم بر آن حضرت حمله بردند؛ در این حمله بدن عزیز امام مجتبی علیه السلام مجروح گردید. و پس از آن که حضرت را به منزل آوردند، حضرت در جمع اصحاب که آن منافقین مزدور نیز حضور داشتند، چنین فرمود: همانا معاویه به آنچه وعده داده است وفا نمی کند؛ و جوائزی را که برای کشتن و ترور من تعیین کرده است، پرداخت نخواهد کرد. سپس حضرت افزود: من مطمئن هستم که اگر تسلیم معاویه شوم، باز هم او بهانه ای دیگر خواهد گرفت و مانع از عمل کردن به دین جدّم خواهد شد. و من می بینم که در آینده ای نزدیک فرزندان شما مزدوران، در خانه بنی امیّه از گرسنگی و تشنگی گدائی نمایند و آن ها دست ردّ بر سینه آن ها گزارند؛ و ناامیدشان کنند. و در پایان فرمایش خود فرمود: زود باشد که ستمگران جزای اعمال و کردار خود را دریابند. 📚بحارالأنوار: ج 44 @nokteha14
قالَ علیه السلام : وَ إنّ حُبَّنا لَیُساقِطُ الذُّنُوبَ مِنْ بَنی آدَم، کَما یُساقِطُ الرّیحُ الْوَرَقَ مِنَ الشَّجَرِ. #ترجمه : فرمود: همانا محبّت و دوستی با ما (اهل بیت رسول اللّه صلی الله علیه و آله ) سبب ریزش گناهان - از نامه اعمال - می شود، همان طوری که وزش باد، برگ درختان را می ریزد. 📚بحارالانوار؛ج۴۴ @nokteha14
❕اذکاری برای غلبه بر نفس ازشیخ رجبعلی خیاط 1.« لا حَولَ وَ لا قُوَّةِ الا باللهِ العَليِّ العَظِيم » 2.«يا دائمُ يا قائمُ» 3.براي سر كوبي نفس‌هاي سركش، صبح‌و شب13 بار يا يكصد بار«اللّهمَّ لَكَ الحمدُ اِلَيكَ المُشْتَكَي وَ اَنْتَ المُسْتَعان» 4.هر شب يكصد بار«يا زكّيُ الطّاهِرَ مِنْ كُلِّ آفَةٍ بقُدْسِهِ» @nokteha14
📚در محضر شیخ رجبعلی خیاط 🎐 نكته ۱: اگر به قدر ترسيدن از يك عقرب، از عِقاب خدا بترسيم، عالَم اصلاح مي شود. 🎐 نكته ۲: تو براي خدا باش، خدا و همه ملائكه اش براي تو خواهند بود. «مَن كانَ لله، كان الله لَه». 🎐 نكته ۳: سعي كنيد صفات خدايي در شما زنده شود؛ خداوند كريم است، شما هم كريم باشيد. رحيم است، رحيم باشيد. ستاّر است، ستار باشيد. 🎐 نكته ۴: دل جاي خداست، صاحب اين خانه خداست. آن را اجاره ندهيد. 🎐 نكته ۵: كار را فقط براي رضاي خدا انجام دهيد، نه براي ثواب يا ترس از جهنّم. 🎐 نكته ۶: اگر انسان علاقه اي به غير خدا نداشته باشد، نفس و شيطان زورشان به او نمي رسد. 🎐 نكته ۷: اگر كسي براي خدا كار كند، چشم دلش باز مي شود. 🎐 نكته ۸: اگر مواظب دلتان باشيد و غير خدا را در آن راه ندهيد، آنچه را ديگران نمي بينند شما مي بينيد. و آنچه ديگران نمي شنوند، شما مي شنويد. 🎐 نكته ۹: هركاري مي كنيد نگوييد: "من كردم"، بگوييد: «لطف خداست». همه را از خدا بدانيد. @nokteha14
✅دوش آب ♦️مرحوم سالك الى اللّه ثقة الاسلام ميرزا تقى زرگر (متوفى 1398 هـ. ق) روزى در صحن مطهّر حضرت معصومه فرمودند: يك روز در همين جا نشسته بودم، يك مرتبه حالت مكاشفه به من دست داد، ديدم كه در ايوان طلا (در صحن كوچك) دوش هاى فراوان است كه از آنها آب مى ريزد. هر يك از زوّار كه از حرم مطهر خارج مى شود زير اين دوشها مى ايستد و كاملاً شستشو مى كند، و سپس راه مى افتد و بيرون مى رود. و همه زوّار بدون استثناء اين حالت شستشو نصيبشان مى شود، اين مكاشفه حدود ده الى پانزده دقيقه ادامه داشت. ♦️ديگر اهل مكاشفه هم نقل كردند كه ديدند: بالاى سر هر زائرى يك دوش آب بسيار لطيف هست و بدنها هم سبك و شستشو مى شوند. 📚 فتوحات ؛ استاد سید علی اکبر صداقت @nokteha14
زیارت بیت الله الحرام به نیابت حضرت علی علیه السلام آقای رضوی مداح اهل بیت (علیهم ‌السلام) نقل كردند: مدتی بود آرزو داشتم به زیارت بیت الله الحرام مشرف شوم، یك روز در سال 1366 هـ ش جهت دیدار با آقای مجتهدی به قم مشرف شدم. هنگامیكه خدمت ایشان رسیدم، در همان ابتدای ورود، مبلغ سیزده هزار تومان به من دادند و فرمودند: شما به مكه مشرف می‌شوید و این مبلغ خرج زیارت شماست. از ايشان سؤال كردم چه موقعی مشرف خواهم شد؟ فرمودند: همین امسال. عرض كردم: مدت ثبت نام تمام شده و تا یك هفته دیگر تمام حجاج به مكه خواهند رفت. در جواب فرمودند: شما احتیاجی به ثبت نام ندارید، آنها خودشان به سراغ شما خواهند آمد. مجدداً سؤال كردم: با خانواده مشرف می‌شوم یا تنها؟ فرمودند: در این سفر صلاح نیست همراه با خانواده باشید، این را هم بدانید كه بعد از این سفر به مدت سه سال راه مكه بسته خواهد شد و برای اینكه شما در این سفر محفوظ بمانید باید به نیابت حضرت امیر (علیه‌السلام) محرم شوید. دو روز بعد كه به اصفهان بازگشتم شخصی از دوستان به من خبر داد كه شما جهت اعزام به مكه انتخاب شده‌اید. به او گفتم: من كه ثبت نام نكرده ‌بودم ! مطلب از چه قرار است؟ او گفت: یكی از فامیلهای ما كه رییس كاروان است به یك مداح نیاز داشت. من نام چند نفر از مداحانی كه می‌شناختم به او گفتم ولی قبول نكرد، ناگهان بی‌اختیار نام شما بر زبانم جاری شد و ایشان با اینكه شما را نمی‌شناخت گفت: همین آقا را می‌خواهم. حال اگر آمادگی دارید وسایل مورد نیاز را تهیه كنید. بنده هم آمادگی خود را اعلام كرده و به مكه مشرف شدم. هنگامی كه می‌خواستم محرم شوم به امر آقای مجتهدی به نیابت حضرت امیر (علیه‌السلام) احرام بستم و حج را به نیابت حضرت مولا بجا آوردم. در همان ایام، مراسم برائت از مشركین انجام گرفت و به درگیری منجر شد و شرطه‌های عربستان شروع به ضرب و شتم و تیراندازی به طرف حجاج نمودند. در آن میان ناگهان با دو نفر از شرطه‌ها كه به طرفم می‌آمدند روبرو شدم، فوراً در قلبم به حضرت عرض كردم: یا مولا، می‌خواستم به مكه مشرف شوم اما نمی‌خواستم در غربت كشته شوم. همین كه این مطلب به قلبم خطور كرد، ناگهان دیدم بطور شگفت‌انگیزی شخصی مرا از آن مكانی كه بودم به طرف دیگر هدایت كرد و شرطه‌ها هیچ عكس‌العملی نشان ندادند! مثل اینكه از او ترسیده بودند و بدین ترتیب از آن مهلكه نجات یافتم. در آن موقع متوجه مقصود آقای مجتهدی شدم كه فرمودند: اگر می‌خواهید سلامت بمانید باید به نیابت حضرت امیر (علیه‌السلام) محرم شوید و صلاح نیست با خانواده مشرف گردید و ایشان در آن روز تمام این صحنه‌ها را می‌دیدند و همچنین كلیه مخارج من در آن سفر دقیقاً سیزده هزار تومان گردید. مدتی بعد از مراجعت به ایران مجدداً همان رییس كاروان به سراغم آمده و گفت: قرار است تا یك هفته دیگر جهت حج عمره عازم مكه شویم، مدارك مورد نیاز را تحویل دهید تا مقدمات سفر شما را فراهم كنم. به ایشان گفتم: نه شما به مكه خواهید رفت و نه من. او در جواب گفت: وظیفه من گفتن بود و بس، ما به مكه خواهیم رفت، حتی چمدانهای حجاج را تحویل داده‌ایم و شما پشیمان خواهید شد. بنده به او گفتم: شما پشیمان خواهید شد كه چمدانها را تحویل داده‌اید. ایشان هم با حالتی تمسخرآمیز گفتند: بالاخره می‌بینیم چه كسی پشیمان خواهد شد. دو روز بعد از طرف دولت ایران اعلام شد به دلیل كشتار بی‌رحمانه حجاج ایرانی فعلاً راه مسدود و تمام پروازها لغو شده‌ است. بعد از اعلام این مطلب آن شخص مجدداً به سراغم آمد و گفت: شما از كجا می‌دانستید كه راه مسدود می‌شود؟ به او گفتم: همان شخصی كه مرتبه قبل مرا به مكه فرستادند به من خبر داده بودند كه به مدت سه سال راه مسدود می‌شود و همانطور كه آقای مجتهدی فرموده ‌بودند راه مكه بعد از سال شصت و شش هـ ش به مدت سه سال مسدود و مجدداً در سال هفتاد هـ ش باز شد. @nokteha14