نکته های دلنشین
🌸ندبه های انتظار🌸
🔴چراآقا امام زمان عج غایب هستند و ما از فیض وجودشان بی بهره ایم؟
☘در محضر آیت الله بهجت ره:
سبب غیبت آقا امام زمان خود ما هستیم.
وگرنه اگر ظاهر شود چه کسی او را می کشد؟ آیا جن آن حضرت را می کشد؟ یا قاتل او انسان است؟
▪️ما از پیش امتحان خود راپس داده ایم که چگونه از امام تحفظ و یا اطاعت می کنیم و یا اینکه او را به قتل می رسانیم!
📛انحطاط و پستی انسان به قدری است که قوم حضرت صالح،ناقه ی صالح را با اینکه وسیله ارتزاق و نعمت آنها بود، پی کردند...
💠آقایی میگفت چرا برای تعجیل فرج دعا میکنید؟ آیا میخواهید بیاید و او را هم بکشید؟ برای اینکه مزاحم خط و مردم و حکومت و حاکمیت شما خواهد بود!
⚡️آنها که سایر ائمه را کشتند که دیوانه نبودند!بلکه سبب آن بی دینی بود.
آیا الان دیگر آن طور نیست؟؟
~~~~~~~~~~~~
❓این فتنه ی آخر الزمان که میشنویم چه فتنه ای است؟
🔆 آیت الله بهجت ره:
گرفته شدن ایمان از اهل ایمان از کشته شدن آنها بدتر است! در روایت است که فتنه هایی بر اهل ایمان می آید مانند پاره های شب تاریک...
🌸ائمه ما هزارسال پیش خبر دادند که گرفتاری و ابتلائات اهل ایمان به قدری زیاد خواهد بود که عده ی زیادی از آنها از دین خارج میشوند!
~~~~~~~~~~~~~
❓غیبت آن حضرت تا کی ادامه دارد؟
🔆آیت الله بهجت:
چه باید گفت؟ معلوم نیست!
ما مسلمانها امتحان خود را با پیامبر و 11 امام در زمان حضورشان پس داده ایم، اگر این یکی هم ظاهر میشد ،لابد به قربانش میرفتیم!
🌀کسانی که در زمان ائمه به بنی امیه و بنی عباس گرایش داشتند ،مگر دیوانه بودند؟آنها از دو راه دین و دنیا، دنیا و ضد آخرت را انتخاب کردند.
💥و هنوز منصب و مقام های فریب دهنده ی آنها به ما عرضه نشده که ما هم امتحان خود را پس بدهیم...
~~~~~~~~~~~~~~
❓چگونه خود را برای ظهور آماده کنیم؟
✅آیت الله بهجت ره:
اول اینکه توبه کنیم،
این توبه ها باعث میشود که اینهمه بلا هایی که بر سر شیعه می آید و واقعا بی سابقست و بلاهای دیگری که در راه هستند از سر شیعه رفع و دفع بشوند...
~~~~~~~~~~~~~~~
❓در عصر ما که گرفتاری و بلاها از همه جای دنیا بر سر شیعیان می آید چه کار کنیم؟
✅آیت الله بهجت ره:
مخصوصا دعای شریف الهی عظم البلا را بخوانیم و از خدا بخواهیم که برساند صاحب کار آقا امام زمان عج را...
🌹✨🌹✨🌹✨🌹✨🌹✨🌹
📙بهارانه ص 35 36
📙پرسش از شما و پاسخ از آیت الله بهجت ره..
🔆💠🔅💠﷽💠🔅
💠🔅💠🔅
🔅💠🔅
💠🔅
🔅
✅فواید فوق العاده خوردن آب قلم
💠قسمت هایی از بدن حیوانات حلال گوشت،
قابل خوردن نیست از جمله استخوان؛
اما می توان با آن سوپ تهیه کرد
و از خواص فراوان آن بهره برد...
👈استخوان ها وقتی به مدت طولانی در آب می جوشد تمامی مواد مغذی آن گرفته می شود؛
به این عصاره آب قلم هم گفته می شود.
✍️ فواید آب قلم 👇
۱ : مواد مغذی به بدن می رساند
۲ : عضله ها را تقویت می کند
۳ : به سلامت استخوان ها و مفصل ها کمک می کند
۴ : مواد مغذی مورد نیاز زنان را تامین می کند
۵ : به سلامت دستگاه گوارش کمک می کند
۶ : عملکرد مغز را بهبود می بخشد
۷ : روند پیری را کند می کند
۸ : سیستم ایمنی را تقویت می کند
۹ : عملکرد کلیه ها و غدد فوق کلیوی را بهبود می دهد
۱۰ : در حفظ سلامت دندان ها موثر است.
🔅
💠🔅
🔅💠🔅
💠🔅💠🔅
🔆💠🔅💠🔅💠🔅
هدایت شده از 🍏طب شیعه🌿
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#پرکردن_دندان
✅ پر کردن دندان سوراخ به روش طبیعی
🔺اين كليپ را انتشار دهید تا به هموطنامون خدمتی كرده باشيم🔻
📚:آیت الله تبریزیان
🍏 @tebshia20🌿
🍁 برکات تلاوت قرآن در زندگی
💠 حضرت #محمد صلی الله علیه و آله و سلّم:
🌟 انَّ البَیتَ اِذا کَثُرَ فیهِ تِلاوَةُ القُرآنِ کَثُرَ خَیرُهُ وَ اتَّسَعَ اَهلُهُ وَ اَضاءَ لاَهلِ السَّماءِ کَما تُضیءُ نُجومُ السَّماءِ لاَهلِ الدُّنیا؛
✨ #خانه ای که در آن #قرآن فراوان خوانده شود، #خیر آن بسیار گردد و به اهل آن #وسعت داده شود و برای آسمانیان #بدرخشد چنان که ستارگان آسمان برای زمینیان می درخشند.
📚 کلینی، #کافی، ج 2، ص 610
👈 عدالت خداوند
زنى به حضور حضرت داوود آمد و گفت: اى پیامبر خدا پروردگار تو ظالم است یا عادل؟ حضرت داوود فرمود: خداوند عادلى است که هرگز ظلم نمى کند. سپس فرمود: مگر چه حادثه اى براى تو رخ داده است که این سؤال را مى کنى؟
زن گفت: من بیوه زن هستم و سه دختر دارم ، با دستم، ریسندگى مى کنم، دیروزشال بافته خود را در میان پارچه اى گذاشته بودم و به طرف بازار مى بردم، تا بفروشم، و با پول آن غذاى کودکانم را تهیه سازم، ناگهان پرنده اى آمد و آن پارچه را از دستم ربود و برد، و تهیدست و محزون ماندم و چیزى ندارم که معاش کودکانم را تامین نمایم!!!
هنوز سخن زن تمام نشده بود، در خانه حضرت داوود را زدند، حضرت اجازه وارد شدن به خانه را داد...ناگهان ده نفر تاجر به حضور حضرت داوود آمدند، و هر کدام صد دینار (جمعا هزار دینار) نزد آن حضرت گذاردند و عرض کردند: این پولها را به مستحقش بدهید. حضرت داوود از آن ها پرسید: علت این که شما دست جمعى این مبلغ را به اینجا آورده اید چیست؟
عرض کردند: ما سوار کشتى بودیم، طوفانى برخاست، کشتى آسیب دید، و نزدیک بود غرق گردد و همه ما به هلاکت برسیم، ناگهان پرنده اى دیدیم، بسته ای سوى ما انداخت، آن را گشودیم، در آن شال بافته دیدیم، به وسیله آن، مورد آسیب دیده کشتى را محکم بستیم و کشتى بى خطر گردید و سپس طوفان آرام شد و به ساحل رسیدیم، و ما هنگام خطر نذر کردیم که اگر نجات یابیم هر کدام صد دینار، بپردازیم، و اکنون این مبلغ را که هزار دینار از ده نفر ما است به حضورت آورده ایم، تا هر که را بخواهى، به او صدقه بدهی!!!
حضرت داوود به زن نگاه کرد و به او فرمود: پروردگار تو در دریا براى تو هدیه مى فرستد، ولى تو او را ظالم مى خوانى؟!!! سپس هزار دینار را به آن زن داد، و فرمود: این پول را در تامین معاش کودکانت مصرف کن، خداوند به حال و روزگار تو، آگاهتر از دیگران است.
👈 رنج ها و سختی های پیرمرد دانا
پیرمردی بود که پس از پایان هر روزش از درد و از سختی هایش می نالید!!!...دوستی از او پرسید: این همه درد چیست که از آن رنجوری؟!!...
پیرمرد گفت: دو باز شکاری دارم، که باید آنها را رام کنم، دو تا خرگوش هم دارم که باید مواظب باشم، بیرون نروند، دوتا عقاب هم دارم که بایدآنهارا هدایت و تربیت کنم، ماری هم دارم که آنرا حبس کرده ام، شیری نیز دارم که همیشه، باید آنرا در قفسی آهنین، زندانی کنم، بیماری نیز دارم که باید از او مراقبت کنم و در خدمتش باشم...
مردگفت: چه می گویی! آیا با من شوخی میکنی؟! مگر می شود انسانی این همه حیوان را با هم در یکجا، جمع کند و از آنها مراقبت نماید!!؟ پیرمرد گفت: شوخی نمی کنم، اما حقیقت تلخ و دردناکیست...
آن دو باز، چشمان منند، که باید با تلاش وکوشش ازآنها مراقبت کنم...
آن دو خرگوش، پاهای منند، که باید مراقب باشم بسوی گناه کشیده نشوند...
آن دو عقاب نیز، دستان منند، که بایدآنها را در کارکردن، آموزش دهم تا خرج خودم و خرج دیگر برادران نیازمندم را مهیا کنم...
آن مار، زبان من است که مدام باید آنرا دربند کنم تا مبادا کلام ناشایستی ازاو، سر بزند...
آن شیر، قلب من است که با وی همیشه در نبردم که مبادا کارهای شروری از وی سرزند...
و آن بیمار، جسم و جان من است،که محتاج هوشیاری، مراقبت و آگاهی من دارد...
و این ها کار روزانه من است که اینچنین مرا رنجور کرده و امانم را بریده است...
👈 نیت یا عمل
شخصی ﻧﯿﻤﻪ ﺷﺐ ﺑﺮﺍﯼ ﻧﻤﺎﺯ ﺑﯿﺪﺍﺭ ﺷﺪ، ﺍﺭﺑﺎﺑﺶ ﺭﺍ ﺻﺪﺍ ﺯﺩ ﮐﻪ ﺑﺮﺧﯿﺰ تا ﺍﺯ ﻗﺎﻓﻠﻪ ﺟﺎ ﻧﻤﺎﻧﯽ! ﺍﺭﺑﺎﺏ ﺧﻮﺍﺏ ﺭﺍ ﺗﺮﺟﯿﺢ ﺩﺍﺩ ﻭ ﮔﻔﺖ: ﺑﺨﻮﺍﺏ ﻏﻼﻡ! ﺧﺪﺍﻭﻧﺪ ﮐﺮﯾﻢ ﺍﺳﺖ! ﻫﻨﮕﺎﻡ ﻧﻤﺎﺯ ﺻﺒﺢ ﺷﺪ؛ آن شخص ﺩﻭﺑﺎﺭﻩ ﺍﺭﺑﺎﺏ ﺭﺍ ﺑﯿﺪﺍﺭ ﮐﺮﺩ ﺗﺎ ﺍﺯ ﻗﺎﻓﻠﻪ ﻧﻤﺎﺯﮔﺰﺍﺭﺍﻥ ﺑﺎﺯ ﻧﻤﺎﻧﺪ. ﻭﻟﯽ ﺍﺭﺑﺎﺏ ﺑﺎﺯ ﻫﻢ ﻫﻤﺎﻥ ﭘﺎﺳﺦ ﺭﺍ ﺑﻪ غلام ﺩﺍﺩ!
ﺧﻮﺭﺷﯿﺪ ﺩﺍﺷﺖ ﻃﻠﻮﻉ ﻣﯽ ﮐﺮﺩ ﮐﻪ آن شخص ﺩﻭﺑﺎﺭﻩ ﺑﻪ ﺳﺮﺍﻍ ﺍﺭﺑﺎﺏ ﺁﻣﺪ ﮐﻪ ﺍﯼ بی خبر ﺍﺯ ﮐﺎﺭﻭﺍﻥ ﻧﻤﺎﺯﮔزاراﻥ ﺟﺎﻣﺎﻧﺪﻩ ﺍﯼ! ﺑﺮﺧﯿﺰ ﮐﻪ ﺗﻤﺎﻡ هستی، ﺩﺭﺣﺎﻝ ﺳﺠﻮﺩ ﻭ ﺗﺴﺒﯿﺢﺍﻧﺪ، ﻭﻟﯽ ﺗﻮ ﺭﺍ ﺧﻮﺍﺏ ﻏﻔﻠﺖ ﺭﺑﻮﺩﻩ ﺍﺳﺖ! ﺍﺭﺑﺎﺏ ﭘﺎﺳﺦ ﺩﺍﺩ ﮐﻪ "ﺩﻝ" ﺑﺎﯾﺪ ﺻﺎﻑ ﺑﺎﺷﺪ، ﺑﻪ "ﻋﻤﻞ" ﻧﯿﺴﺖ! ﺧﺪﺍ ﮐﺮﯾﻢ ﺍﺳﺖ ﻭ ﻧﯿﺎﺯﯼ ﺑﻪ ﻋﺒﺎﺩﺕ ﻣﺎ ﻧﺪﺍﺭﺩ!
ﻫﻨﮕﺎﻡ ﺭﻭﺯ ﺍﺭﺑﺎﺏ ﮐﯿﺴﻪ ﺍﯼ ﮔﻨﺪﻡ را ﺑﻪ غلام ﺩﺍﺩ ﺗﺎ ﺑﮑﺎﺭﺩ. ﻭلی غلام ﺁﻥ ﺭﺍ فرﻭﺧﺖ ﻭ ﻣﺸﺘﯽ ﺗﺨﻢ ﻋﻠﻒ ﻫﺮﺯ ﺑﺮ ﺯﻣﯿﻦ ﭘﺎﺷﯿﺪ!!! ﻫﻨﮕﺎﻡ ﺩﺭﻭ ﺍﺭﺑﺎﺏ ﺩﯾﺪ ﺩﺭ ﺑﺎﻍ ﺟﺰ ﻋﻠﻒ ﻧﯿﺴﺖ! ﻋﻠﺖ ﺭﺍ ﺍﺯ غلام ﺟﻮﯾﺎ ﺷﺪ...
غلام ﮔﻔﺖ: ﺍﯼ ﺍﺭﺑﺎﺏ ﺍﺯ رفتار ﺷﻤﺎ ﭼﻨﺎﻥ ﮔﻤﺎﻥ ﮐﺮﺩﻡ ﮐﻪ ﺍﮔﺮ "ﻧﯿﺖ" ﺻﺎﻑ ﺑﺎﺷﺪ، "ﻋﻤﻞ" ﭼﻨﺪﺍﻥ ﻣﻬﻢ ﻧﯿﺴﺖ! ﻟﺬﺍ ﻣﻦ ﮔﻨﺪﻡ ﮔﺮﺍﻧﺒﻬﺎ ﺭﺍ ﺑﺮ ﺯﻣﯿﻦ ﻧﭙﺎﺷﯿﺪﻡ، ﺑﻠﮑﻪ ﺗﺨﻢ ﻋﻠﻒ ﻫﺮﺯ ﺭﺍ ﺑﻪ ﻧﯿﺖ ﮔﻨﺪﻡ ﺑﺬﺭ ﮐﺮﺩﻡ!!!! ﭼﺮﺍ ﮐﻪ ﺧﻮﺩ ﮔﻔﺘﯽ "ﻧﯿﺖ" ﻭ "ﺩﻝ" ﺑﺎﯾﺪ ﺻﺎﻑ ﺑﺎﺷﺪ، ﺧﺪﺍﻭﻧﺪ ﮐﺮﯾﻢ ﺍﺳﺖ ﻭ ﺑﻪ "ﻋﻤﻞ" ﻣﺎ ﻧﯿﺎﺯ ﻧﺪﺍﺭﺩ!!!
📝حکایت
{انصاف درگرفتن اجرت}
ْ
🔹شیخ در گرفتن اجرت براي کار خیاطی، بسیار با انصاف بود. به اندازه اي که سوزن می زد و به اندازه کاري که می کرد مزد می گرفت.
به هیچ وجه حاضر نبود بیش از کار خود از مشتري چیزي دریافت کند.
🔹یکی از روحانیون نقل می کند که : عبا و قبا و لباده اي را بردم و به جناب شیخ دادم بدوزد، گفتم چقدر بدهم؟
گفت : دو روز کار می برد ،چهل تومان.
🔹روزي که رفتم لباسها را بگیرم گفت: اجرتش بیست تومان می شود.
گفتم: فرموده بودید چهل تومان؟ گفت فکر کردم دو روز کار می برد ولی یک روز کار برد
— روایت است که امام علی (ع) فرمود :
🔹الانصاف افضل الفضائل
انصاف برترین فضیلتها است
📚 کتاب کیمیای سعادت / شیخ رجبعلی نکوگویان
👈 ساحل و صدف
مردی در كنار ساحل دور افتاده ای قدم ميزد، مردی را ديد كه بطور مداوم خم ميشود و صدفها را از روی زمين بر می دارد و داخل اقيانوس پرت می كند دليل آن كار را پرسيد و او گفت: الان موقع مد درياست و دريا اين صدفها را به ساحل آورده است و اگر آنها را توی آب نيندازم از كمبود اكسيژن خواهند مرد.
مرد خنده ای كرد وگفت: ولی در اين ساحل هزاران صدف اين شكلی وجود دارد. تو كه نميتوانی همه آنها را به آب برگردانی خيلی زياد هستند و تازه همين يك ساحل نيست. كار تو هيج فرقی در اوضاع ايجاد نميكند!
مرد بومی لبخندی زد و خم شد و دوباره صدفی برداشت و به داخل دريا انداخت و گفت: برای اين صدف اوضاع فرق كرد.
👌ما در زندگی مامور به تکلیف هستیم نه مامور به نتیجه، پس وظیفه خود را به خوبی انجام دهیم حتی اگر به نتیجه لازم نرسیم.
هدایت شده از ستاره کویر
🏴
سلام علیکم
صبح دوشنبه ۱۸ تیر ماه ۱۳۹۷ شما بخیر
شهادت جانسوز
رئیس مذهب شیعه
امام جعفر صادق(ع)
به پیشگاه امام زمان
و به شمـا
تسلیت و تعزیت می گویم .🏴
چرا امام ششم را «صادق» مینامند؟
امام جعفر بن محمد الصادق ششمين امام و جانشين رسول گرامي اسلام (صليالله عليه و آله و سلم) مي باشد که خداوند متعال آن حضرت را به جانشيني رسولش برگزيده و رسول خدا طبق دستور الهي دوازده جانشين خود را مشخص کردند که امام صادق(ع) پس از شهادت پدر بزرگوارشان امام باقر(ع)، عهدهدار مقام الهي امامت شد.
ولادت آن حضرت در شهر مدينه سال 83ق بود و در شوال 148 در سن 65 سالگي به شهادت رسيده و در قبرستان بقيع به خاک سپرده شد و به مدت 34 سال امامت کرد.[1]
يکي از لقب هاي مشهور آن حضرت، صادق است که با نگاهي به روايات مي توان گفت که اين لقب را همانند مقام امامت، خداوند متعال به آن حضرت عطا کرده و رسول گرامي اسلام(ص) از طريق وحي اين خبر را داده بود، چنانکه محمد بن مسلم روايت مي کند که نزد امام باقر(ع)نشسته بود که حضرت جعفر(ع) وارد شد.... امام باقرآن حضرت را بغل کرد و به سينه چسباند ،سپس به من فرمود: اي محمد! اين امام تو بعد از من است، به او اقتدا کن و از او دانش فراگير که به خدا قسم اين همان صادق است که رسول خدا آن را براي ما وصف کردند و آگاه باش که شيعيان او در دنيا و آخرت پيروز و دشمنانش در دنيا و آخرت بر لسان هر پيامبري نفرين شده هستند.[۲]
امّا اينکه چرا در ميان ائمه اطهار(عليهمالسلام) امام ششم را صادق مينامند باز از روايات روشن مي شود که رسول خدا راز و رمز اين لقب را که خداوند متعال بر آن امام عطا نموده بيان کردهاند که به چند روايت به عنوان تبرک اشاره مي شود:
1. صادق نام آسماني آن حضرت: ابي حمزه ثمالي از امام سجاد(ع) پرسيد: يابن رسولالله، مرا از اماماني خبر ده که پس از رسول خدا اطاعتشان بر ما واجب است؟
امام يکايک ائمه اطهار(عليهم السلام) را شمرد و رسيد به نام مبارک امام جعفر(ع) که فرمود: نام او در نزد اهل آسمان صادق است. ابي حمزه ثمالي گويد: پرسيدم: سرورم همه شما صادقيد، پس چرا فقط او صادق است؟ امام فرمود: پدرم از پدرش از رسول خدا(ص) نقل کرده که فرمود: وقتي فرزندم جعفر بن محمد بن عليبن حسينبن عليبن ابيطالب متولد شد به او صادق بگوييد، زيرا پنجمين فرزند او که جعفر نام دارد، ادعاي امامت خواهد کرد و بر خدا دروغ خواهد بست و او نزد خداي متعال جعفر کذاب است.[3]
2. صادق دستور رسول خدا: همان گونه که از روايت اول فهميده شد، لقب صادق به دستور خدا است که طبري آورده: رسول خدا(ص) فرمودند: وقتي فرزندم جعفربن محمدبن عليبن حسين متولد شد او را صادق بناميد، زيرا از فرزندان او پسري به دنيا خواهد آمد که به او جعفر کذاب خواهند گفت. واي بر او از جرأتي که بر خدا مي کند و ظلمي که به امام زمانش مي کند.[4]
شبيه اين روايت از امام زينالعابدين از رسول خدا نقل شده که در آخر آن آمده، (جعفر کذاب) ادعاي امامتي را که حقش نيست خواهد کرد و به کذاب مشهور خواهد شد.[5]
بنابراين لقب مبارک امام ششم شيعيان را خداوند متعال، صادق ناميد تا امتيازي باشد بين آن امام حق و راستين از جعفري که به دروغ ادعاي امامت مي کند.
پی نوشتها:
[1]. ر.ک: شيخ مفيد، محمد، الارشاد ، ترجمه هاشم رسولي محلاتي، تهران، دفتر نشر فرهنگ اسلامي، چاپ سوم، 1383ش، ج2، باب 12، ص252.
[2]. خزاز قمي رازي، کفاية الاثر في النص علي الائمة الاثني عشر، قم، انتشارات بيدار، 1401ق، ص253
[3]. شيخ صدوق، کمال الدين ، قم، انتشارات موسسه نشر اسلامي، 1405ق، ص320.
[4]. ابن جرير طبري، محمد، دلائل الامامه، قم، موسسه البعثه، چاپ اول، 1413ق، ص248.
[5]. شيخ صدوق، علل الشرائع، نجف، المکتبة الحيدريه، 1386ق، ج1، ص234.
شیعه تنوری
مامون رقی میگوید: خدمت آقایم، امام صادق (ع) بودم که سهل بنحسن خراسانی وارد شد و به آن حضرت گفت: شما مهر و رحمت دارید.
شما اهل بیت (ع) امامت هستید. چگونه از حق خویش باز ایستادهاید، با این که صد هزار شمشیرزن آماده به رکاب در خدمت شما هستند.
آن حضرت فرمود: خراسانی! بنشین! سپس به کنیز خود فرمود:
«حنیفه»! تنور را آتش کن. کنیز تنور را گرم کرد. آنگاه امام فرمود: خراسانی! برخیز و در تنور بنشین! خراسانی گفت: آقای من!
مرا با آتش مسوزان و از من بگذر! آن حضرت فرمود: گذشتم. در این حال «هارون مکی» که کفشهای خویش را به دست گرفته بود، وارد شد و سلام کرد. امام فرمود: کفشهای خود را زمین بگذار و داخل تنور بنشین! هارون بدون معطلی وارد تنور شد. امام صادق(ع) با سهل بنحسن خراسانی مشغول صحبت شد. مدتی بعد، امام به او فرمود: برخیز و به داخل تنور نگاه کن! خراسانی میگوید: برخاستم و به داخل تنور نظر افکندم. هارون در داخل تنور چهار زانو نشسته بود. مدتی بعد او از تنور بیرون آمد و به ما سلام کرد. امام فرمود: در خراسان چند نفر مثل این مرد دارید؟ خراسانی گفت: به خدا قسم! یک نفر هم نیست. امام فرمود: «اما انا لا نخرج فی زمان لا نجد فیه خمسه معاضدین لنا نحن اعلم بالوقت»؛ بدان! ما هنگامی که پنج نفر یاور و پشتیبان نداشته باشیم قیام نمیکنیم.
ما نسبت به زمان قیام داناتریم (1)
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1- بحارالانوار، ج 47، ص 123
استاد فاطمی نیا:
به مناسبت شهادت امام صادق عليه السلام
ما شيعيان بايد زواياي علمي گوناگون ائمه ي معصومين عليهم السلام را با دقت بررسي كنيم
يك عالم سنّي به نام محمدابوالزهره كتابي نوشته است تحت عنوان "الامام الصادق (ع)"
در آن كتاب مينويسد " امام صادق (ع) در تمامي علوم عصر خود سرآمد علماء بوده است و دو تن از ائمه ي فقه اهل سنت ، ابوحنيفه و مالك ، شاگرد فقه حضرت صادق (ع) بوده اند."
روزي يكي از روانشناسان عزيز كشوركه از بزرگان اين رشته بود ، براي يك كنفرانس مهم بين المللي در ژنو ، چند حديث درموضوع روانشناسي نيازداشت و بنده چندروايت در اختيار او گذاشتم وزمانيكه آنهارا دركنفرانس مطرح كرده بود موجب اعجاب حاضرين شده بود.
يكي ازآن احاديث شريفه درمورد منشا تكبر بود كه حضرت صادق عليه السلام ميفرمايند:
" هيچ كس تكبّر نميكند مگر براي كمبودي كه در باطن خود احساس ميكند ! "
اين يك اصل روانشناسي است كه كمبودهاي دروني موجب تكبر فرد ميشود.
اين روايت موجب اعجاب اين روانشناسان غيرمسلمان شده بود و تاكنون به اين عامل مهم توجه نكرده بودند
اين قطره اي از دريا بود و ما بايد قدر معارفي كه از ائمه عليهم السلام به ما رسيده است را بدانيم!
👈 دانه ی گل
پادشاهی دو پسر داشت و باید از بین آنها یکی را به عنوان ولیعهد خود انتخاب میکرد. با وزیر خود مشورت کرد و هر دو پسر را نزد خود خواست و به هر کدام یک کیسه دانه گل داد و گفت: من مدتی به سفر می روم و از شما انتظار دارم تا وقتی برمیگردم این دانهها را تر و تازه به من باز گردانید و هر کس بهتر از دیگری از آنها مواظبت کند ولیعهد من خواهد بود.
یکی از آن دو پسر دانه ها را در صندوقچه ای آهنین گذاشت و درش را مهر و موم کرد. پسر دیگر دانه ها را به باغچه برد و همه را کاشت.
بعد از مدتی پدر از سفر بازگشت. پسری که دانه ها را در صندوقچه گذاشته بود، در صندوقچه را باز کرد. تمام دانه ها پوسیده و از بین رفته بودند. اما دیگری پدر را به باغچه برد و گلهای شاداب را نشانش داد و گفت: به زودی همه گلها تخم تازه خواهند داد و آن دانه ها را به شما خواهم داد. پدر به هوش و زیرکی این پسر آفرین گفت و او را به عنوان ولیعهد خود انتخاب کرد.
👌خداوند در درون همه ی ما استعداد های بسیاری گذارده است. آنها را در صندوقچه نگذاریم تا از بین بروند. به بطالت هم از دستشان ندهیم. بلکه آنها را بکاریم و آبیاری کنیم و پرورش دهیم تا هر کدام گیاهی سبز، شاداب و باطراوت شوند.