👈 پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم و احترام مادر
عربی به محضر رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم رسید و عرض کرد: یا رسول الله! من به چه کسی نیکی کنم؟ رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم فرمود: امک: به مادرت.
عرب عرض کرد: پس از آن به چه کسی نیکی کنم؟ فرمود: به مادرت. عرض کرد: پس از آن به چه کسی نیکی کنم؟ فرمود: مادرت.
عرب عرض کرد: پس از آن به چه کسی؟
رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم فرمود: به پدرت.
📗 #بحارالانوار، ج 74، ص 49
✍ مرحوم علامه محمد باقر مجلسى
هدایت شده از 🍏طب شیعه🌿
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#روغن_نباتی
✴️⇦•صحبتهای تکان دهنده استادمرحوم شیخ احمدکافی(ره)۴۱سال قبل درمورد روغن نباتی
📢حتمااین کلیپ راببینید تاعلت اینهمه فریاد اساتیدطب اسلامی برعلیه روغنهای جامد ومایع رایج بازاری را بدانید
☜【طب شیعه】
🍏 @tebshia20🌿
🍲 ماجرای کم شدن رزق
شخصی محضر حضرت امیرالمومنین علیه السلام عرض کرد که از لحاظ معاش دچار مشکل شده ام!!!
🔸حضرت فرمودند که گویا شما برای دیگران گره(سحر) مینویسی! عرض کرد: خیر...
🔸امام علیه السلام فرمودند گویا تو بعد از فجر (اذان صبح) میخوابی! عرضه داشت: خیر...
🔸امیرالمؤمنین فرمودند گویا تو در راه رفتن جلوتر از بزرگتر از خود راه میروی! باز عرض کرد: خیر...
🔺حضرت ادامه دادند گویا تو دعا برای پدر ومادر را ترک کرده ای! عرض کرد: بله یا امیر المومنین.
حضرت فرمودند: فاذکرهما فانی سمعت رسول الله یقول ترک الدعا للوالدین یقطع الرزق (آنها را با دعا کردن یاد کن زیرا از رسول خدا شنیدم که ترک دعا برای والدین روزی را قطع میکند).
📜 (داستانها وپندها، محمدی اشتهاردی ج۷ ص3 ) .
🌹✨🌹
حاج آقا رفیعی:
عبادت فکری؛ ما در فکر هم عبادت داریم؟ بله! حسن ظن به مردم عبادت است. تا کسی خانه خرید، نگویی: از کجا آورد؟ تا کسی تصادف کرد، نگویی حتماً یک گناهی کرده بود، تصادف کرد. تا ورشکست شد، نگویی حتماً مال مردم را بالا کشیده است، عبادت است. حسن ظن به مردم، عبادت میشود. نقطهی مقابلش «إِنَّ بَعْضَ الظَّنِّ إِثْم» (حجرات/۱۲)
تفکر؛ جنابعالی یک گوشهای نشستی، عصر جمعه است، هیچ کاری هم نمیکنی. ما الآن چهل سالمان است.چند گناه کردیم؟ چقدر عبادت کردیم؟ چقدر توشه اندوختیم؟ پشت سر چه کسانی صحبت کردیم؟ من در حالات یکی از فرماندهان شهید که ما مدیون همهی این شهدا هستیم، خواندم ایشان یک برگهای درست کرده بود، به زیردستانش داد. ایشان فرمانده بود. بالای این برگه نوشته بود: «حاسبوا قبل ان تحاسبوا» یعنی خودتان را محاسبه کنید، قبل از آنکه دیگران شما را محاسبه کنند. سی چهل مورد گزینه نوشته بود. مثلاً غیبت، دروغ، قضا شدن نماز صبح، نگاه به نامحرم، میگفت: اینها خصوصی است، به کسی نشان ندهید. افشای گناه حرام است. پیش خودتان نگه دارید، تا یک دروغ گفتید، یک علامت بزنید. تا یک روز صبح نمازتان قضا شد، علامت بزنید. عصر جمعه که میشود، این برگه را باز کنید و بشمارید. دو تا دروغ، سه تا غیبت، دو تا نگاه به نامحرم، قضا شدن نماز صبح، در مجموع ۱۵ گناه میشود. در یک هفته من ۱۵ گناه کردم. آنوقت خودتان را محاسبه کنید. استغفار کنید، هفتهی دیگر بگویید: خدایا انشاءالله کنار میگذاریم. ممکن است هفتهی دیگر که باز میکنیم، ممکن است ۱۸ تا شده باشد، ممکن است ۱۲ تا شده باشد. اگر ۱۲ تا شده باشد، آدم خوبی هستی. پس تفکر و اندیشه هم عبادت است .
👈 هرچه بکاری همان را برداشت می کنی
روزی ارباب لقمان به او دستور داد در زمینش، برای او کنجد بکارد. ولی او جو کاشت. وقت درو، ارباب گفت: چرا جو کاشتی؟؟ لقمان گفت: از خدا امید داشتم که برای تو کنجد برویاند.
اربابش گفت: مگر این ممکن است؟!
لقمان گفت: تو را می بینم که خدای متعال را نافرمانی می کنی، در حالی که از او امید بهشت داری! لذا گفتم شاید این هم بشود. آن گاه اربابش گریست و او را آزاد ساخت.
👈 جوانمردی به جان است نه به جامه!!
مردی نزد جوانمردی آمد و گفت: تبرکی ميخواهم، جامه ات را به من بده تا من نيز همچون تو از جوانمردی بهره ای ببرم. جوانمرد گفت: جامه ی مرا بهايی نيست. اما سوالی دارم؟ مرد گفت: بپرس.
جوانمرد گفت: اگر مردی چادر بر سر کند زن می شود؟ مرد گفت: نه
جوانمرد گفت اگر زنی جامه ی مردانه بپوشد مرد می شود؟ مرد گفت: نه
جوانمرد گفت: پس در پی آن نباش که جامه ای از جوانمردان را در بر کنی که اگر پوست جوانمرد را هم در بر کشی جوانمرد نخواهی شد زيرا جوانمردی به جان است نه به جامه.
امام صادق علیه السلام :
🔹 العُلَماءَ وَرَثَةُ الأنبِياءِ و ذلكَ أنَّ الأنبِياءَ لَم يُوَرِّثوا دِرهَمَا و لا دينارا، و إنَّما أورَثوا أحاديثَ مِن أحاديثِهِم، فمَن أخَذَ بِشَيءٍ مِنها فقَد أخَذَ حَظّا وافِرا، فَانظُروا عِلمَكُم عَمَّن تَأخُذونَهُ .
🔸 علما وارثان پيامبرانند؛ زيرا پيامبران درهم و دينار به ارث نگذاشتند، بلكه احاديثى از خويش بر جاى نهادند. پس، هر كس چيزى از اين احاديث را بياموزد، بهره اى فراوان برده است؛ بنابراين، بنگريد كه دانش خود را از چه كسى فرا مى گيريد.
📚 الکافی ج ١ ص ٣٢
مناسبتهای امروز :
۱۲ تیررحلت علامه شیخ عبدالحسین امینی؛ صاحب الغدیر(۱۳۴۹ش) ـ روز بزرگداشت علامه امینی
هدایت شده از ستاره کویر
🌐📝روزی شیطان همه جا جار زد که قصد دارد از کار خود دست بکشد و وسایلش را با تخفیف مناسب به فروش بگذارد.
او ابزارهای خود را به شکل چشمگیری به نمایش گذاشت. این وسایل شامل خودپرستی، شهوت، نفرت، خشم، آز، حسادت، قدرتطلبی و دیگر شرارتها بود.
ولی در میان آنها یکی که بسیار کهنه و مستعمل به نظر میرسید، بهای گرانی داشت و شیطان حاضر نبود آن را ارزان بفروشد !!!
کسی از او پرسید: این وسیله چیست؟ شیطان پاسخ داد: نومیدی و افسردگی است .
آن مرد با حیرت گفت: چرا این قدر گران است؟
شیطان با همان لبخند مرموزش پاسخ داد: چون این مؤثرترین وسیله من است. هرگاه سایر ابزارم بیاثر میشوند، فقط با این وسیله میتوانم در قلب انسانها رخنه کنم و کاری را به انجام برسانم.
اگر فقط موفق شوم کسی را به احساس نومیدی، دلسردی و اندوه وا دارم، میتوانم با او هر آنچه میخواهم بکنم. من این وسیله را در مورد تمامی انسانها به کار بردهام. به همین دلیل این قدر کهنه است.
هدایت شده از ستاره کویر
👈 حرفهای خود را از ۳ صافی عبور دهید!
شخصی نزد همسایهاش رفت و گفت: گوش کن، میخواهم چیزی برایت تعریف کنم. دوستی به تازگی در مورد تو میگفت….همسایه حرف او را قطع کرد و گفت: قبل از اینکه تعریف کنی، بگو آیا حرفت را از میان سه صافی گذراندهای یا نه؟ گفت: کدام سه صافی؟
اول از میان صافی واقعیت. آیا مطمئنی چیزی که تعریف میکنی واقعیت دارد؟ گفت: نه… من فقط آن را شنیدهام. شخصی آن را برایم تعریف کرده است.
سری تکان داد و گفت: پس حتما آن را از میان صافی دوم یعنی خوشحالی گذراندهای. یعنی چیزی را که میخواهی تعریف کنی، حتی اگر واقعیت نداشته باشد، باعث خوشحالیام میشود. گفت: دوست عزیز، فکر نکنم تو را خوشحال کند.
بسیار خوب، پس اگر مرا خوشحال نمیکند، حتما از صافی سوم، یعنی فایده، رد شده است. آیا چیزی که میخواهی تعریف کنی، برایم مفید است و به دردم میخورد؟ گفت: نه، به هیچ وجه!
همسایه گفت: پس اگر این حرف، نه واقعیت دارد، نه خوشحال کننده است و نه مفید، آن را پیش خود نگهدار و سعی کن خودت هم زود فراموشش کنی.
🍃🌸🍃🌸🍃
🌸🍃🌸
🍃🌸
🌸
🔴 چرا نباید شب #ناخن گرفت ؟
گرفتن ناخن در شب مکروه است
طبق تحقیقات اخیر دانشمندان مشخص شده که کلسیم اضافه بدن در ساعات پایانی روز در ناخنها جمع میشود و از ناخنها بعنوان انبار موقت کلسیم بدن استفاده میشود.
و این کلسیم اضافی در ساعات آغازین روز به گردش خون باز میگرددو مورد مصرف قرار میگیرد. گرفتن ناخنها در شب باعث از بین رفتن این کلسیم ذخیره شده خواهد شد .
همچنین کمبود کلسیم اولین آثارش در بینایی مشاهده میشود .
از کارهای مستحبی که دین اسلام بر آن تأکید می کند، گرفتن ناخن است به هر صورتی که باشد، البته بهتر است در روز جمعه باشد و از انگشت کوچک دست چپ آغاز و به انگشت کوچک دست راست تمام شود.
🔅 طب الائمه 🔅
🌸
🍃🌸
🌸🍃🌸
🍃🌸🍃🌸🍃
از خواجه عبدالله انصاری پرسیدند عبادت چیست ؟
فرمود :
عبادت خدمت کردن به خلق است....پرسیدند چگونه؟
گفت اگر هر پیشه ای که به آن اشتغال داری رضای خدا و مردم را در نظر داشته باشی این نامش عبادت است
پرسیدند :
پس نماز و روزه و خمس...این ها چه هستند؟؟؟
گفت : اینها اطاعت هستند که باید بنده برای نزدیک شدن به خدا انجام دهد تا انوار حق بگیرد...
🌺🍃 🌺
🍁 برکات تلاوت قرآن در زندگی
💠 حضرت #محمد صلی الله علیه و آله و سلّم:
🌟 انَّ البَیتَ اِذا کَثُرَ فیهِ تِلاوَةُ القُرآنِ کَثُرَ خَیرُهُ وَ اتَّسَعَ اَهلُهُ وَ اَضاءَ لاَهلِ السَّماءِ کَما تُضیءُ نُجومُ السَّماءِ لاَهلِ الدُّنیا؛
✨ #خانه ای که در آن #قرآن فراوان خوانده شود، #خیر آن بسیار گردد و به اهل آن #وسعت داده شود و برای آسمانیان #بدرخشد چنان که ستارگان آسمان برای زمینیان می درخشند.
📚 کلینی، #کافی، ج 2، ص 610
👈 سوال و جواب آن دنیا
آورده اند که بهلول بیشتر وقت ها در قبرستان می نشست، روزی که برای عبادت به قبرستان رفته بود، هارون به قصد شکار از آن محل عبور می نمود. چون به بهلول رسید گفت: بهلول چه می کنی؟
بهلول جواب داد: به دیدن اشخاصی آمده ام که نه غیبت مردم را می نمایند و نه از من توقعی دارند و نه من را اذیت و آزار می دهند. هارون گفت: آیا می توانی مرا از سؤال وجواب آن دنیا آگاهی دهی؟ بهلول جواب داد: به خادمین خود بگو تا در همین محل آتش نمایند و تابه بر آن نهند تا سرخ و خوب داغ شود.
هارون امر نمود تا آتشی افروختند و تابه بر آن آتش گذاردند تا داغ شد. آن گاه بهلول گفت: ای هارون من با پای برهنه بر این تابه می ایستم و خود را معـرفی می نمـایم و آنـچـه خـورده ام و هــرچـه پوشیده ام ذکر می نمایم و سپس تو هم باید پای خود را مانند من برهنه نمایی و خود را معرفی کنی و آنچه خورده ای و پوشیده ای ذکر نمایی.
هارون قبول نمود. آن گاه بهلول روی تابه داغ ایستاد و فوری گفت: بهلول و خرقه و نان جو و سرکه فوری پایین آمد که ابدا" پایش نسوخت، و چون نوبت به هارون رسید، به محض اینکه خواست خود را معرفی نماید، نتوانست و پایش بسوخت و به پایین افتاد.
سپس بهلول گفت: ای هارون سؤال و جواب قیامت نیز به همین صورت است. آنها که درویش بوده اند و از تجملات دنیایی بهره ندارند آسوده بگذرند و آنها که پایبند تجملات دنیا باشند به مشکلات گرفتار آیند.
👈 قضاوت
روزى مردی نزد عارف اعظم آمد و گفت من چند ماهى است در محله اى خانه گرفته ام روبروى خانه ى من يک دختر و مادرش زندگى مى کنند هرروز و گاه نيز شب مردان متفاوتى آنجا رفت و آمد دارند مرا تحمل اين اوضاع ديگر نيست.
عارف گفت شايد اقوام باشند، گفت نه من هرروز از پنجره نگاه ميکنم گاه بيش از ده نفر متفاوت می آيند بعدازساعتى می روند. عارف گفت کيسه اى بردار براى هرنفر يک سنگ درکيسه انداز، چند ماه ديگر با کيسه نزد من بیا تا ميزان گناه ايشان را بسنجم. مرد با خوشحالى رفت و چنين کرد.
بعد از چندماه نزد عارف آمد وگفت من نمى توانم کيسه را حمل کنم از بس سنگين است شما براى شمارش بيایید، عارف فرمود يک کيسه سنگ را تا کوچه ى من نتوانى چگونه ميخواهى با بار سنگين گناه نزد خداوند بروى ؟؟؟
حال برو به تعداد سنگها حلاليت بطلب و استغفارکن...چون آن دو زن همسر و دختر عارفى بزرگ هستند که بعدازمرگ وصيت کرد شاگردان و دوستارانش در کتابخانه ى که در خانه اوست به مطالعه بپردازند. اى مرد آنچه ديدى واقعيت داشت اما حقيقت نداشت. همانند توکه درواقعيت مومنی اما درحقيقت شيطان...
👌ديگران را قضاوت نكنيم.
👈 از گوسفند کمترم!!
ﺷﺨﺼﯽ ﺑﺎ ﻣﺎﺷﯿﻦ ﺷﺨﺼﯽ ﺍﺵ ﺑﻪ ﻣﺴﺎﻓﺮﺕ ﺭﻓﺘﻪ ﺑﻮﺩ. ﻣﻮﻗﻊ ﺍﺫﺍﻥ ﻇﻬﺮ ﺗﻮﯼ ﯾﮑﯽ ﺍﺯ ﺟﺎﺩﻩ ﻫﺎﯼ ﺑﯿﺮﻭﻥ ﺷﻬﺮ، ﺭﻭﯼ ﺗﭙﻪ ﺍﯼ ﻣﺸﺎﻫﺪﻩ ﮐﺮﺩ ﭼﻮﭘﺎﻧﯽ ﻣﺸﻐﻮﻝ ﺧﻮﺍﻧﺪﻥ ﻧﻤﺎﺯ ﺍﺳﺖ ﻭ ﮔﻮﺳﻔﻨﺪﺍﻥ ﻫﻢ ﮐﻨﺎﺭﺵ ﻣﺸﻐﻮﻝ ﭼﺮﺍ.
ﺍﺯ ﺩﯾﺪﻥ ﺍﯾﻦ ﺻﺤﻨﻪ ﻟﺬﺕ ﺑﺮﺩ ﻭ ﺧﻮﺩﺵ ﺭﺍ ﺑﻪ ﭼﻮﭘﺎﻥ ﺭﺳﺎﻧﺪ. ﺍﺯ ﺍﻭ ﭘﺮﺳﯿﺪ ﭼﻪ ﭼﯿﺰ ﻣﻮﺟﺐ ﺷﺪﻩ ﺗﺎ ﻧﻤﺎﺯﺕ ﺭﺍ ﺑﻪ ﻣﻮﻗﻊ ﺍﺩﺍ ﮐﻨﯽ.
ﭼﻮﭘﺎﻥ ﺟﻮﺍﺏ ﺩﺍﺩ: ﻭﻗﺘﯽ ﻣﻦ ﺑﺮﺍﯼ ﮔﻮﺳﻔﻨﺪﺍﻧﻢ ﻧﯽ ﻣﯿﺰﻧﻢ ﺁﻧﻬﺎ ﮔﺮﺩ ﻣﻦ ﺟﻤﻊ ﻣﯿﺸﻮﻧﺪ. ﺣﺎﻝ ﻭﻗﺘﯽ ﺧﺪﺍ ﻣﻦ راصدا میزند ﺍﮔﺮ ﺑﻪ ﺳﻤﺘﺶ ﻧﺮوم ﺍﺯ ﮔﻮﺳﻔﻨﺪ ﻫﻢ ﮐﻤﺘﺮم....
👌از پاهایی که نمی توانند تورا به سمت ادای نماز ببرند انتظار نداشته باش تورا به بهشت ببرند.
#اثر_مصاحبت_هم_نشینی
سید جمال الدین گلپایگانی:
مرحوم حاج آقا معین شیرازی می فرمود : یکی از نزدیکان آقا جمال گلپایگانی برایم نقل کرد که روزی پس از آنکه نماز ظهر و عصر را پشت سر ایشان خواندیم به طرف وادی السلام به راه افتادیم . هوای نجف به شدت گرم بود، با این حال هوای لطیفی اطراف ما را گرفته بود تا به وادی السلام رسیدیم. ایشان فاتحه خواند و پس از اندکی تأمل بازگشتیم. چون به اول بازار قبله رسیدیم، شخصی به آقا جمال رسید و مشغول صحبت شد. به مجرد رسیدن آن شخص حال و هوای خوش رفت و هوا بسیار پرحرارت شد. وقتی آن شخص رفت، بدون اینکه سخنی بگوئیم آقا جمال رو به من کرده، فرمود : اثر مصاحبت را دیدی!؟