eitaa logo
نکته های ناب نوحه ، نکات ناب ، فاطمیه
5.9هزار دنبال‌کننده
3.8هزار عکس
2.3هزار ویدیو
19 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
علامه طباطبایی فرمودند یک صلوات تبدیل به‌چنان نوری در عالم برای مردگان می‌شود که آنها را از گرفتــاری های آن عـالم نجات میدهد. تا می‌توانید برای‌اموات خود بفرستیدکه‌ چشم‌انتظارند شادی روح شهدا و اموات صلـوات. اللهــم صـل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم ❖ کانال نُکتِه هایِ ناب eitaa.com/joinchat/345899012Cfc1b7bcd50
؟ زاهد وارسته ای در بصـره ساکن بود. وی در بستر مرگ قرار گرفت، مادر و پدر بر بالین او نشسته بـودند و گریه می کردند . زاهـد به پدرش رو کرد و گـفت: چرا گریه می کنید؟ پدر گفت: چگونه گـریه نکنم ، وقتی فرزندی از دنیا برود ، پشت پدر می شکند زاهد به مادر گفت: چرا گریه میکنی؟ مادر گفت : چگونه نگریم که امیدوار بودم درایام پیری عصای دستم باشی ودر هنگام و مرگم در بالینم باشی. زاهد به همسرش گفت تو چرا گریه می کنی؟ همسرش گفت چگونه گریه نکنم که‌با مرگت، فرزندانم یتیم و بی سرپرست می شوند. زاهد فریاد زد آه‌آه‌! شما هرکدام برای خود گریه میکنید، هیچکس برای من نمی گرید ، که بعد از مـرگ بر من چه خواهد رسید و حالم چه خواهد شد؟ آیا جواب سوالات فرشته نکیر ومنکر را می دهم یا درمانده می‌شوم؟ هیچ کس برای من نمی‌گرید که مرا تنها در گور می گذارند و از اعمال مـن می پرسند ، این را گفت و آهی کشید وجان سپرد. منهاج الشارعین ص۵۹۳ انتشار مطالب نکته‌ های ناب فقط با لینک کانال جایز است http://eitaa.com/joinchat/345899012Cfc1b7bcd50
آرامش_8.mp3
10.27M
🎼 پادکست بسیار زیبا 🎙 سخنران: 🗒 راحتی و آرامش دنیا ⏱ ۱۱ دقیقه و ۵۸ ثانیه نشر دهنده معارف باشید ❖ کانال نُکتِه هایِ ناب eitaa.com/joinchat/345899012Cfc1b7bcd50
اوایل انقلاب بود، گرگ و میش سحر برای خرید از خانه خود بیرون آمدم. چشمم به رفتگـر محله افتاد که مثـل همیشه در حال کار بود ، دیدم امروز صورت خود را با پارچه ای پوشانده. نزدیک تر رفتم ، او همیشگی محله ی ما نبود کنجکاو شـدم ، سلام کـردم و متوجه شدم رفتگر امروز ما آقا مهدی باکری است! آقا مهـدی ، شمـا اینجا چه کار می کنید؟ اما آقا مهـدی علاقه‌ ای به جواب دادن نداشت. ادامـه دادم ، آقا مهدی شما شهرداری، رفتگر همیشگی چرا نیست؟ شمـا رو چه بـه این کار؟ جارو رو بدین به مـن ، شما آخه چرا! خیلی تلاش کردم تا بالاخره زیرزبون آقا مهدی رو کشیدم. گفت زن رفتگر، مریض شده بود ؛ بهش مرخصی نمی دادن مـی‌ گفتند اگـه شمـا بـروی ، نفر جایگزین نداریم ؛ رفتـه بود پیش آقا مهـدی ، بـهش داده بـود و خودش اومده بود جاش اشک تو چشام حلقه زد هرچی اصرار کردم آقا مهدی جارو رو بهم نداد ؛ از مـن خواهش کرد کـه سریع تر از آنجا بروم تا دیگران متوجه نشوند، رفتگر آن روز محله ما ، شهردار ارومیه بود انتشار مطالب نکته‌ های ناب فقط با لینک کانال جایز است http://eitaa.com/joinchat/345899012Cfc1b7bcd50
حسین(ع) گنج آسمانها و زمین حجت الاسلام مؤمنی.mp3
1.5M
🎼 پادکست بسیار زیبا 🎙 سخنران : 🗒 گنج آسمان و زمین ⏱ ۰۲ دقیقه و ۵۲ ثانیه نشر دهنده معارف باشید ❖ کانال نُکتِه هایِ ناب eitaa.com/joinchat/345899012Cfc1b7bcd50
یک ﻭﻫﺎﺑﯽ ﺩﺭ ﻗﺒﺮﺳﺘـﺎﻥ ﺑﻘﯿﻊ ﺑﻪ آقای قرائتی ﮔﻔﺖ ﭼﺮﺍ شما حضرت فاطمه وﺣﺴﻦ و حسین علیهم السلام ﺭﺍﺻﺪﺍ ﻣﯽ ﺯﻧﯿﺪ؟ در حالی که ﺁﻧﻬﺎ ﻣﺮﺩﻩ ﺍﻧﺪ ﻭ شده اند! بعد هـم خودکاری را ﺍﻧﺪﺍﺧﺖ زمین ﻭ صدازد ﺍﯼ ﺣﺴﻦ ﺍﯼ ﺯﯾﻦ ﺍﻟﻌﺎﺑﺪﯾﻦ! ای ﺍﻣﺎﻡ ﺑﺎﻗـﺮ! آن قلم را به من بـدهید! و رو به استاد قرآئتی کرد و گفت دیدی کـه پاسخ ندادند! ﭘﺲ آنها اند و ﻗـﺪﺭﺗﯽ ﻧﺪﺍﺭند! آقای قرائتی خودکار را از او گرفت و دوباره انـداخت ﺯﻣﯿﻦ و گفت: ﯾﺎ الله! ﻗﻠـﻢ ﺭا ﺑﻪ مـن ﺑﺪﻩ! و به وهابی گفت: ﺩﯾﺪﯼ که ﺧـﺪﺍ ﻫﻢ ﻧﺪﺍﺩ! پس با منطق تو ﻫﻢ ﻣـﺮﺩﻩ است! مگر ﻫـﺮ که ﺯﻧﺪﻩ است ﺑﺎﯾﺪ ﻧﻮﮐﺮ ﺗﻮ ﺑﺎشد؟ انتشار مطالب نکته‌ های ناب فقط با لینک کانال جایز است http://eitaa.com/joinchat/345899012Cfc1b7bcd50
هزاران‌هزار دیده در فراق شمـا یعقوب وار خون می گریـنـد و فقـط با تمـاشای قـامت شما بینا می شوند. مـا در کنـار ی دل هایمــان ، شــاخه گل هـای ارادت را به دست گرفته و هــر آدینــه منتظـریـم کــه چونان پیامبر که‌از مکه به مدینةالنبی هجرت کرد، از مکه طلوع کنی‌و به مدینة المهــ♡ــدی دلها پا گذاری به دیـدار جمالت یا اباصالح المهدی. ان شاالله ❖ کانال نُکتِه هایِ ناب eitaa.com/joinchat/345899012Cfc1b7bcd50
آقا جان ، مولای من آن قدر نداشتنت درد دارد ، که جای همه شادمانی‌ های عالم را در قلبمان تنگ میکند. نمیدانم تا کی به استمرار شکستن دلت عادت خواهیم کرد. نمیدانم تا کی؛ بدون تو هنوز هایمان ، بالا می‌ آیند ... نمی دانم چقدر طول می کشد ؛ تا ما بفهمیم بدون تو ؛ زندگیمان، فقط یک بازی کودکانه است. آقا جان: روز به روز ولحظه به لحظه دلتنگ آمدنت هستیم. تنها امید ادامه زندگی مـان تپش هـای قلب شماست. گـویی بی قراری دل هـای ما از شوق شمـاست. آقا ، بگو كه آمدنت نزدیك است آقا جـان دیگر از انتظار نگو از وصال بگـو. از پایان جمعه هـای بی تـو بگو! آقا جان بگو كـه به زودی هـدهد صبا خبر از آمدنتان را نـوید می دهد. بگو كـه می آیی و مرهم دل های شكسته و خسته ی ما می شوی. بگو كه دیگر غریب نیستیم. حضرت فرمودند: من آخرين جانشين پيامبر هستم وبه وسيله من است که بلا را از خاندان و شيعيانم دور ميسازد. بحارالأنوار، ج۵۲ ، ص۳۰ انتشار مطالب نکته‌ های ناب فقط با لینک کانال جایز است http://eitaa.com/joinchat/345899012Cfc1b7bcd50
امانتهای زندگی من_9.mp3
14M
🎼 پادکست بسیار زیبا 🎙 سخنران : 🗒 حرکت به سمت امام ⏱ ۱۸ دقیقه و ۳۸ ثانیه نشر دهنده معارف باشید ❖ کانال نُکتِه هایِ ناب eitaa.com/joinchat/345899012Cfc1b7bcd50
یـه شب مهمون داشتیم، کفش‌ها توی حیاط جفت شده‌ بود، همشون مرتب بودن ، جز یه که پاشنه هاش خوابونده شـده بود! و هرکس که می خواست بیاد تو حیاط اون کفـش رو می پوشید میدونید چـرا؟ چون پاشنه‌های کفش خوابونده شـده بود! یه مقدار که فکر کردم دیـدم بعضی‌ از ما آدما هم مثل همین کفش پاشنه خوابونده هستیم، اصلا برامون مهم نیست که چه کسی سوارمون میشه ! یادمون باشه که اگر سرخم کنیم، اگر خودمون به خودمون احترام نذاریم، اگر ضعیف باشیم، همه میخوان از ما سواری‌ بگیرند. کسی هم به‌ما احترام نمیذاره پس کفشِ خوابونده نباشیم انتشار مطالب نکته‌ های ناب فقط با لینک کانال جایز است http://eitaa.com/joinchat/345899012Cfc1b7bcd50
1_276196458.mp3
4.41M
🎼 پادکست بسیار زیبا 🎙سخنران : 🗒 سیدعبدالکریم کفاش ⏱ ۰۴ دقیقه و ۰۶ ثانیه نشر دهنده معارف باشید ❖ کانال نُکتِه هایِ ناب eitaa.com/joinchat/345899012Cfc1b7bcd50
روزی امیرالمؤمنین علی علیه السلام نـزد اصحاب خود فرمودند: مـن دلـم خیلی به حال ابوذر غفاری می‌ سوزد خـدا رحمتش کنـد. اصحاب پرسیدند چطور؟ مولا فرمودند: آن شبی که به دسـتور خلیفه مامـوران جـهت بیعت گرفتن از برای خلیفه به خانه او رفتند چهار کیسه اشرفی به ابوذر دادند تا با خلیفه بیعت کند ابوذر خشمگین شد، به ماموران گفت شما دو توهین به‌من کردید؛ اول آنکه فکر کردید مـن علی فـروشم و آمدید من را بخـرید ، دوم بی انصاف ها آیا ارزش علی چهار کیسه اشرفی است؟ شمـا با ایـن چهار اشرفی می خواهید مـن علی فـروش شوم؟ تمام ثروت‌های دنیا را که جمع کنید با یک تار موی علی علیه السلام عوض نمی‌ کنم. آنها را بیـرون کرد و در را محکم بست. مـولا گریه می‌ کردند و می فرمـودند: به خدایی کـه جان علی در ید اوست قسم آن شبی که ابـوذر درب خـانه را به روی سربـازان خلیفه محکم بست. سه شبانه روز بـود که‌ او و اش هیچ نخورده بودند. الکافی، ج ۸ انتشار مطالب نکته‌ های ناب فقط با لینک کانال جایز است http://eitaa.com/joinchat/345899012Cfc1b7bcd50