eitaa logo
نکته های ناب نوحه ، نکات ناب ، فاطمیه
5.9هزار دنبال‌کننده
3.8هزار عکس
2.3هزار ویدیو
19 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
Raefipoor-33.mp3
3.98M
السَّلامُ عَلَیْکَ یا اَباعَبْدِالله 🎙 علی اکبـر رائفی پور 🗒 نگاه به تعالیم اسلام ⏱ ۰۷ دقیقـه و ۰۰ ثانیه نشر دهنده معارف باشید ❖ کانال نُکتِه هایِ ناب eitaa.com/joinchat/345899012Cfc1b7bcd50
📖 درويشی بود که لباس و غذا نداشت. هر روز در شهر هرات غلامان حاكم شهر را می ديد كه جامه‌ های زيبا و گران قيمت بر تن دارند و كمربند های ابريشمی بر كمر می بندند. یه روز با جسارت رو به آسمان كرد و گفت خدایا بنده نوازی را از این حاکم بخشنده شهر ما ياد بگير . ما هم بنده تو هستيم. زمان گذشت و روزی حاکم خزانه دار را دستگير كرد و دست و پايش را بست. می خواست بداند که طلاهای خزانه را چه كرده است؟ هرچه از غلامان سوال می کرد ، چيزی نمی‌ گفتند . يك ماه غلامان را شكنجه كرد تا به حرف بیایند که طلا و پول خزانه حاكم كجاست؟ تهدید کرد اگر نگوييد گلويتان را می برم و زبانتان را بيرون می كشم. اما غلامان شب و روز شكنجه را تحمل می كردند و هيچ نمی گفتند. حاکم آن ها را سخت شکنجه كرد ولی هيچ کدام لب به سخن باز نكردند ، و راز خزانه دار را افشا نكردند. شبی درويش در خواب صدايی را شنيد كه می گفت: ای درویش! بندگی و اطاعت را از اين غلامان ياد بگير انتشار مطالب نکته‌ های ناب فقط با لینک کانال جایز است http://eitaa.com/joinchat/345899012Cfc1b7bcd50
ثروتمندی سبدی پراز غذای به فقیری داد. فقیر لبخند زد و سبد را گرفت و از آنجا دور شـد . فقیر همه آنهـا را دور ریخـت و بجـای آنها گُل های زیبایی در سبد گذاشت و برگرداند ثروتمند شگفت زده شــد و گفت سبدی که پـر از چیزهای کثیف بود، پراز گُل زیبــا کرده ای و نزدم آورده ای؟ فقیرگفت هرکس آنچه در دل دارد می بخشد ❖ کانال نُکتِه هایِ ناب eitaa.com/joinchat/345899012Cfc1b7bcd50
📖 تا حالا میان جامعه با این دسته افراد مواجه شدید که برای هر کاری متوسل به قسم می‌شوند! به والله به پیر به پیغمبر به حضرت عباس به جان مادرم به جان بچه‌ هام ، به قرآن ، آخه چرا این‌ قدر قسم می‌ خوریم. طرف همین‌ طور پشت سر هم قسم می‌ خوره که کارش پیش بره! بیشتر اوقات از قسم هم سوء استفاده می‌ شه ، یعنی برای این که دروغش آشکار نشه قسم می‌ خوره، اگه هم واقعاً راست باشه که نیاز به این همه قسم خوردن نداره چرا که حرف راست راه خودش رو پیدا می‌ کنه. به آدم‌ هایی که خیلی قسم می‌ خورن باید این آیه شریف رو یادآور شد. وَلاَ تَجْعَلُواْ اللّهَ عُرْضَةً لِّأَیْمَانِكُمْ أَن تَبَرُّواْ وَتَتَّقُواْ وَ تُصْلِحُواْ بَیْنَ النَّاسِ وَاللّهُ سَمِیعٌ عَلِیمٌ . سوره بقره ، آیه ۲۲۴. خدا را در معرض سوگند هاى خود قرار ندهید! و براى اینکه نیکى کنید ، و تقوا پیشه سازید ، و در میان مردم اصلاح کنید سوگند یاد ننمایید! و خداوند شنوا و داناست انتشار مطالب نکته‌ های ناب فقط با لینک کانال جایز است http://eitaa.com/joinchat/345899012Cfc1b7bcd50
4_5884431574379791778.mp3
3.98M
السَّلامُ عَلَیْکَ یا اَباعَبْدِالله 🎙حجه الاسلام کاشانی 🗒 بَندِ پول و حبِّ مقام ⏱ ۰۷ دقیقـه و ۰۰ ثانـیه نشر دهنده معارف باشید ❖ کانال نُکتِه هایِ ناب eitaa.com/joinchat/345899012Cfc1b7bcd50
📖 خدا به حضرت موسی علیه السلام فرمود: بار دیگر که برای مناجات آمدی ، بدترین مخلوق مرا به همراه بیاور! حضرت موسی علیه السلام هنگام بازگشت در فکر فرو رفت که چه کسی را ببرد؟ به هرکس که فکر می کرد با خود می‌گفت: شاید خدا او را دوست داشته باشد. سرانجام موسی علیه السلام سگی را یافت که تمام بدنش را کِرم گرفته و لاشه گندیده اش رها شده بود و بوی عفونتش رهگذران را آزار می داد. با خود گفت شاید این منفورترین موجود نزد خدا باشد؛ اما این مطلب به ذهنش خطور کرد که شاید خدا همین موجود را نیز دوست داشته باشد. هنگامی که به میقات رفت ، ندا آمد ای موسی! چیزی به همراه نیاوردی؟ موسی علیه السلام پاسخ داد به هرچه نگاه کردم ، آن را شایسته دوست داشتن تو دیدم. ندا رسید: ای موسی! اگر آن سگ را به همراه آورده بودی ، از چشم ما می افتادی! و یا در جای دیگر آمده است ای موسی به عزت و جلالم قسم ، اگر آن سگ را می آوردی نامت را از دیوان انبیاء محو می کرددم انتشار مطالب نکته‌ های ناب فقط با لینک کانال جایز است http://eitaa.com/joinchat/345899012Cfc1b7bcd50
شخصی خـدمت صـلی الله علیـه و آلـه آمد و عـرض کرد پـدر و مـادر پیری دارم که بخاطر اُنس با مـن مایل نیستند جـهاد بروم پیامبر صلی الله علیه‌ وآله فرمود پیش پدر و مادرت بمان. قسـم به آن که جانم در دسـت اوست اُنـس یک روز آنان با تـو از جهاد یک سال بهتـــر است. البته در صورتی که واجـب نباشـد. منبع : بحـارالانوار جلد ۷۴ ، صفحه ۵۲ ❖ کانال نُکتِه هایِ ناب eitaa.com/joinchat/345899012Cfc1b7bcd50
📖 مریدی لرزان نزد حکیم آمد و عارض گشت که ای حکیم خوابی بسیار ترسناک بدیدم. حکیم گفت بگو بدانم خواب چه دیده ای که بیقراری؟ مرد گفت در خواب دیدم سه گرگ گرسنه مرا دنبال می کردند و گاهی به قدر یک مایل و گاهی دو مایل از من فاصله گرفته اما ناگه از تاریکی بیرون جسته و پاچه مرا به دندان گرفتندی. در این میان کسی اندک گوشتی مرا بدادی که ‌به آنها دهم و آنان را سیر نموده و خود را رهایی بخشم لیک آن تکه گوشت به قدری اندک ‌بوده که دندان نیش آنان را نیز چرب نمی کرد. حکیم دستی بر سر کچلش کشید و لختی آن را خاراند و سپس گفت: آن سه گرگ قبوض آب و برق و گاز بوده که پس از هر ماه و گاهی دو ماه بر تو حمله ور می گردند و آن تکه گوشت یارانه توست که به دستت داده اند. مرد چون این تعبیر شگرف را بشنید، گریبان خویش دریده و دعاهایی نثار مسولین کرده که ‌به دلیل شورانگیز بودن در این مقال نمی گنجد ... انتشار مطالب نکته‌ های ناب فقط با لینک کانال جایز است http://eitaa.com/joinchat/345899012Cfc1b7bcd50
22.Maghame Madar.mp3
3M
السَّلامُ عَلَیْکَ یا اَباعَبْدِالله 🎙سـید احمد دارستانی 🗒 احترام زیاد بـه مادر ⏱ ۰۲ دقیقه و ۳۸ ثانیه نشر دهنده معارف باشید ❖ کانال نُکتِه هایِ ناب eitaa.com/joinchat/345899012Cfc1b7bcd50
📖 ؟ آتش گلوله و خمپاره لحظه اى قطع نمى شد. از زمین و آسمان مثل نقل و نبات گلوله می بارید. فرصت نفس کشیدن نبود چه رسد به تکان خوردن و عقب و جلو رفتن. هرکس هر کجا مى‌ توانست پناه می گرفت. ولو به این که زمین را بچسبد و سرش را پنهان کند. یک هو یه بابایى دوید طرفم و ناغافل خمپاره‌ اى خورد کنارش و موج انفجار اون رو بلند کرد و کوبید روی من ، نفس تو سینه ام قفل شد. کم مانده بود کار دستم بدهد. با بدبختى از روی خودم انداختمش کنار. بنده خدا لحظه اى بعد با چشمان هراسان از جا پرید. دور و اطراف رو نگاه کرد و بعد هم به من گفت برادر اتوشویى کجاست؟ لباس هایم بدجورى چروك شده. با تعجب پرسیدم: اتوشویى؟ گفت بله آخر مى خواهم چند تا بربرى بخرم، ببرم خانه!! دوزاریم افتاد که طرف رو موج گرفته. افتادم به دست و پا که یک وقت قاطى نکند و بلاملایى سرم بیاورد. سریع سمت اورژانس صحرایى را نشان دادم و گفتم: آنجاست برو و سلام برسان. گفت چشم و مثل شصت تیر رفت. خدا را شکر کردم که بلا دفع شد! انتشار مطالب نکته‌ های ناب فقط با لینک کانال جایز است http://eitaa.com/joinchat/345899012Cfc1b7bcd50
ﻣـﺮﺩی ﺗﺎﺑﻠﻮﯼ ﮐﺎﺭﯼ ﺷــﺪﻩ ﺯﯾﺒﺎﯾﯽ ﺭﺍ ﮐﻪ ﺧﺮﯾﺪﻩ ﺑﻮﺩ ﺭﻭﯼ ﺩﯾــﻮﺍﺭ ﻧﺼﺐ ﮐﺮﺩ ﻫﻤﺴــﺮﺵ به او ﮔﻔﺖ ﺣﺎﻝ ﺑـﺮﺍﺩﺭﺕ ﺭﺍ کــه ﺑﯿﻤﺎﺭ ﺍﺳﺖ ﭘﺮﺳﯿﺪﻩ ﺍﯼ؟ ﺑـﺎ ﻋﺼﺒـــﺎﻧﯿﺖ ﮔـــﻔﺖ ﺍﻻﻥ ﻧــﺪﺍﺭﻡ. امـا ﺭﻭﯼ ﺗﺎﺑﻠﻮ ﻧﻮﺷﺘﻪ شده ﺑﻮﺩ: ﺑﯿﺎ ﺗﺎ ﻗــﺪﺭ یکدﯾﮕﺮ ﺑـﺪﺍنیم کـه تا ناگه زیکدیگر نمانیم ❖ کانال نُکتِه هایِ ناب eitaa.com/joinchat/345899012Cfc1b7bcd50
📖 پیرﻣﺮﺩ ﻓﻘﻴﺮ ، ﺑﺎ ﻇﺮفی ﭘر ﺍﺯ ﺍﻧﮕﻮﺭ، خدمت ﺭﺳﻮﻝ ﺍﻟﻠﻪ صل الله علیه و آله ﺁﻣﺪ ﻭﺑﻪ ﺍیشان ﻫﺪﯾﻪ ﺩﺍﺩ، حضرت ﺁﻥ ﻇﺮﻑ ﺭﺍ ﮔﺮﻓﺖ ﻭ ﺷﺮﻭﻉ ﻛﺮﺩ ﺑﻪ ﺧﻮﺭﺩﻥِ ﺍﻧﮕﻮﺭ ﻭ ﺑﺎ ﺧﻮﺭﺩﻥ ﻫﺮ ﺩﺍﻧﻪ ﺍﻧﮕﻮﺭ تبسمی می‌ کرﺩند. ﺁﻥ ﻣﺮﺩ هم بسیار خوشحال شد. ﺍﺻﺤﺎﺏ ﺭﺳﻮﻝ خدا ﻣﻨﺘﻈﺮ ﺑﻮﺩﻧﺪ ﻛﻪ آقا ﺁﻧﻬﺎ ﺭﺍ ﺩﺭ ﺧﻮﺭﺩﻥ ﺷﺮﻳﻚ ﻧﻤﺎﻳﺪ ﻭلی حضرت ﻫﻤﻪ ﺍﻧﮕﻮﺭﻫﺎ ﺭﺍ ﺧﻮﺭﺩ ﻭﺑﻪ ﺁﻧﻬﺎ ﺗﻌﺎﺭف ﻧﻜﺮﺩ. ﻣﺮﺩ ﻓﻘﻴﺮ ﺑﺎ خوشحالی ﺍﺯ ﺁﻧﺠﺎ ﺭﻓﺖ. یکی ﺍﺯ ﺍﺻﺤﺎﺏ سوال کرد: ﻳﺎ ﺭﺳﻮﻝ ﺍﻟﻠﻪ ﻋﺎﺩﺕ ﺑﺮ ﺍﻳﻦ ﺩﺍﺷﺘﻴﺪ ﻛﻪ ﻣﺎ ﺭﺍ ﺩﺭ ﺧﻮﺭﺩﻥ ﺷﺮﻳﻚ می‌ کرﺩﻳﺪ ، ﺍﻣﺎ ﺍﻳﻦ ﺑﺎﺭ ﺑﻪ ﺗﻨﻬﺎئی ﺍﻧﮕﻮر ﺭﺍ میل فرمودﻳﺪ. نبی خدا صل الله علیه و آله ﻟﺒﺨﻨﺪی ﺯﺩ ﻭ ﻓﺮﻣﻮﺩ ﺧﻮﺷﺤﺎلی ﺁﻥ ﻣﺮﺩ را دیدید ﻭقتی ﺍﻧﮕﻮﺭﻫﺎ ﺭﺍ می ‌خوﺭﺩﻡ؟ ﺍﻧﮕﻮﺭﻫﺎ ﺁﻧﻘﺪﺭ ﺗﻠﺦ ﺑﻮﺩ ، ﻛﻪ ﺗﺮﺳﻴﺪﻡ ﺍﮔﺮ یکی ﺍﺯ ﺷﻤﺎ ﺩﺭ ﺧﻮﺭﺩﻥ تلخی واکنشی ﻧﺸﺎﻥ ﺩﻫﺪ ﺧﻮﺷﺤﺎلی ﺁﻥ ﻣﺮﺩ ﺑﻪ ﺍﻓﺴﺮﺩگی تبدیل بشود. صلوات خدا بر نبی مکرم اسلام صل الله علیه و آله. ﺍﻟﻠﻬﻢ ﺯﯾﻦ ﺃﺧﻼﻗﻨﺎ ﺑﺎﺍﻟﻘﺮﺁﻥ ﺑﺤﻖ ﻣﺤﻤﺪ ﻭ ﺁل محمد انتشار مطالب نکته‌ های ناب فقط با لینک کانال جایز است http://eitaa.com/joinchat/345899012Cfc1b7bcd50