eitaa logo
نکته های ناب نوحه ، نکات ناب ، فاطمیه
6.1هزار دنبال‌کننده
3.8هزار عکس
2.3هزار ویدیو
19 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
شخصی در حالی ‌که به قصرها و خانه ‌های زیبا نگاه می کرد به دوست خود گفت: وقتی این همه را تقسیم می ‌کردند ما کجا بودیم؟ دستش را گرفت و به بیمارستان برد و گفت: وقتی این بیماری ‌ها را تقسیم می‌ کردند ما کجا بودیم انسان زمانی که پیر می شود تازه می فهمد نعمت واقعی همان سلامتی، خانواده ، عشق، شادی ، با هم بودن ، انرژی جوانی و... همین چیزای بوده که همیشه داشته ‌ولی هرگز بهشون اهمیت نداده و دنبال نداشته ها بوده 🏴 نکته های ناب کـوتاه @noktehayenabekotah
وقتی از علامه طباطبایی پرسیدند: چگونه طبق فرمایش امام صادق علیه السلام یک قطره عزادار ، آتش جهنم را خاموش میکند؟ فرمودند: چه مانعی دارد که قطره اشکی با اذن و خواست خدا ، آتش جهنم را خاموش گرداند. در واقع قطره اشک نظیر توبه است که باعث گناه و محو آثار و از بین بردن عذاب می شود و نیز در نقطه مقابل آن کفر ، باعث حبط و نابودی حسنات و نعمت های بهشتی و سبب افروختن آتش می گردد. در محضر علامه طباطبایی صفحه ۱۸۲ 🏴 نکته های ناب کـوتاه @noktehayenabekotah
410-استاد انصاریان.mp3
6.61M
نکته های ناب کـوتاه @noktehayenabekotah #امام_عسکری علیه السلام مبلغـی بـه یکـی از اصحـاب داد فرمـود به یکی از یـاران متعهد ما بده بگو از سامـرا بره #کربلا برای شفـای مـن دعا کنه ... توان داری کمک‌کن چند نفر #اربعین بـرن کـربلا زیـارت 🎙حجت السلام انصاریان
شخصی برای اولین بار یک کلم دید. اولین برگش را کند، زیرش به برگ دیگری رسید و زیر آن برگ یه برگ دیگر و ... با خودش گفت : حتما یک چیز مهمیه که اینجوری کادو پیچش کردن ...! اما وقتی به تهش رسید و برگ‌ها تمام شد متوجه شد که چیزی توی اون برگ‌ ها پنهان نشده، بلکه کلم مجموعه‌ای از این برگهاست. داستان زندگی هم مثل همین کلم هست! ما روزهای زندگی رو تند تند ورق میزنیم و فکر میکنیم چیزی اونور روزها پنهان شده، درحالیکه همین روزها آن چیزیست که باید دریابیم و درکش کنیم. و چقدر دیر میفهمیم که بیشتر غصه‌ هایی که خوردیم، نه خوردنی بود نه پوشیدنی، فقط دور ریختنی بود... زندگی، همین روزهاییست که منتظر گذشتنش هستیم ... انتشار مطالب نکته‌ های ناب فقط با لینک کانال جایز است http://eitaa.com/joinchat/345899012Cfc1b7bcd50
پیامبر صل الله علیه و آله فرمودند: حضرت‌ عيسی علیه السلام از كنار قبری عبور كردند، ديدند كه‌ صاحب‌ آن‌ قبر را می كنند سال‌ بعد از كنار همان‌ قبر عبور کرد ، ديدند كه‌ صاحب‌ آن‌ قبر را عذاب‌ نمی كنند. عرض کرد پروردگارا! من‌ سال‌ قبل که‌ از اينجا عبور می كردم‌ ، ديدم‌ صاحبش‌ معذّب‌ است ، ولی الان ديدم‌ عذاب‌ از او برداشته‌ شده‌ است‌ ندا آمد که از اين‌ مرد يک فرزند صالح‌ و نيكو كردار است‌ که راهی برای مردم‌ هموار نمود و يتيمی را داد ،پس‌ من‌ به‌ بركت‌ عمل‌ فرزندش‌ از گناه‌ او درگذشتم‌ و او را بخشیدم و عذابش برداشته شد. امالی صدوق مجلس ۷۷ صفحه ۳۰۶ 🏴 نکته های ناب کـوتاه @noktehayenabekotah
یکی از بچه‌ های اهواز به نام نصرالله قرایی دریکی از نامه‌ هایش خطاب به مادرش چنین نوشته بود: جان ، حتماً همراه جواب نامه برایم عکس بفرستید ، چون نامهٔ بدون عکس مثل غذای بدون نمک است با این مثال خواسته بود برای ارسال عکس تأکید کرده باشد. چند روز گذشته بود تا این‌ که دیدیم سرو کلهٔ عراقی‌ ها پیدا شد. بچه‌ ها را جمع کردند و یکی از آن‌ها خطاب به ما گفت: کِی غذای ما بی‌ بوده که در نامه‌ هایتان از بی‌ نمکی غذا شکایت می‌ کنید؟ با ناراحتی می گفت شما قدر خوبی‌ های ما را نمی‌ دانید. بعد هم نامه را برای ما خواند. بچه‌ ها که پی به موضوع برده بودند ، به‌ زور جلوی خنده خودشون رو گرفتند و تونستند به ها بفهمانند که در این نامه چنین منظوری در کار نبوده است و هر طور بوده شرشان را کوتاه کردند. طنز در اسارت، ص۲۷ 🏴 نکته های ناب کـوتاه @noktehayenabekotah
YEKNET.IR -Khotbe- MIRDAMAD.mp3
8.95M
نکته های ناب کـوتاه @noktehayenabekotah خطبه‌ امام‌سجاد علیه‌السلام ای‌سرور عابدان عالم، امشب کـه شـب #شهادت شـماست ، بـه درگاهـت می‌ آیـم تـا بـر جـوانـی‌ ام دعـا کـنی ، تـا در لطافـت و غلظـت و رقــت و #نورانیت تو شنـاور شـوم و ذوب شــوم در زلال نگاهـت #شهادت_امام_سجاد علیــه السـلام را خـدمـت همه شما تسلیت عرض می کنم #حاج_سیدمهدی_میرداماد
در کربلا یازده ساله بود ، پس از پدرش به محضر امام حسین علیه السلام رسید و برای ورود به میدان مبارزه از امام اجازه خواست. اما امام اجازه نداد و فرمود پدرت در حمله اول سپاه دشمن به شهادت رسیده است و اکنون شاید مادرت راضی نباشد عمرو عرض کرد آقا جان مادرم خود به من داده. وقتی امام علیه السلام سخن او را شنید ، به او اجازه مبارزه داد. عمرو به میدان رفت و پس از مدتی مبارزه به شهادت رسید. دشمن سر او را از تن جدا کرد و به سوی سپاه امام حسین علیه السلام انداخت مادرش سر را برداشت، خاک و خون را از آن پاک کرد ؛ سپس آن را بر سر مردی از سپاه کوفه که در نزدیکی او قرار داشت کوبید و او را به هلاکت رساند سپس به خیمه بازگشت و عمود خیمه و بِنا بر روایتی شمشیری را بر گرفت و این رجز را خواند: من پیرزنی ضعیف و ناتوان و نحیف و سال خورده‌ام ، اما شما را ضربتی شدید می زنم تا از فرزندان شریف فاطمه کنم. به دشمن حمله برد و دو نفر را به درک واصل کرد ، سپس امام حسین علیه السلام او را به خیمه باز گرداند 🏴 نکته های ناب کـوتاه @noktehayenabekotah
رفته بودم قوچان بِهِش سر بزنم . گفتم یک وقت پولی، چیزی احتیاج نداشته باشد. دَمِ درِ یک سرباز بِهِم گفت: حسین تو مسجده . رفتم داخل مسجد دیدم سربازها رو دور خودش جمع کرده و دارند قرآن می خوانند نشستم تا قرآن تمام بشه . یک سرهنگی آمد تو ، داد و فریاد که این چه وضعشه؟ جلسه راه انداختید؟ حسین بلند شد ؛ قرص و محکم. گفت نه آقا! جلسه نیست. داریم می خونیم. حظ کردم. سرهنگ یک سیلی محکم گذاشت توی گوش حسین و گفت فردا خودتو معرفی کن ستاد. همان شد فرستادندش ظفار ، عمان . تا شش ماه ازش خبر نداشتیم . بعدا فهمیدیم آنجاست. کتاب خرازی ، رهی رسولی فر ، انتشارات فتح ، روای پدر سردار شهید حسین خرازی 🏴 نکته های ناب کـوتاه @noktehayenabekotah
نکته های ناب کـوتاه @noktehayenabekotah هوای یکدیگر را داشته باشیم دل نشکنیم ، #قضاوت نکنیم هنجـارهــای زنــدگی کـسی را مسخـره نکنیم و به غـم کسی نخندیم به ســادگی از یکـدیگــر گــذر نكنيــم. آدم هـا #دنیا دو روز است ، هــوای دلتان را داشته باشید
مقیم لندن بود ، تعریف می کرد که یک روز سوار تاکسی می شود و کرایه را می پردازد. بقیه پول را که بر می گرداند بیست سنت اضافه تر می دهد می گفت چند دقیقه با خودم کلنجار رفتم که بیست سنت اضافه را برگردانم یا نه ؟ آخر به خودم پیروز شدم و بیست سنت را پس دادم و گفتم آقا این را زیاد دادی. گذشت و به مقصد رسیدیم موقع پیاده شدن راننده سرش را بیرون آورد و گفت آقا از شما . پرسیدم بابت چی؟ گفت می خواستم فردا بیایم مرکز شما مسلمانان و مسلمان شوم اما هنوز کمی مردد بودم وقتی دیدم سوار ماشینم شدید خواستم شما را امتحان کنم. با خودم شرط کردم اگر بیست سنت را پس دادید بیایم و مسلمان شوم ، فردا خدمت می رسیم میگفت تمام وجودم دگرگون شد حالی شبیه غش به من دست داد. مشغول فکر با خودم بودم ، که داشتم تمام را به بیست سنت می فروختم 🏴 نکته های ناب کـوتاه @noktehayenabekotah
ای کاش از انگشتان دستمان یاد می گرفتیم یکی کوچک ، یکی بزرگ ، یکی بلند و یکی کوتاه ، یکی قوی تر و یکی ضعیف‌ تر است اما هیچکدام دیگری را نمی کند هیچ کدام دیگری را کوچک نمی‌ کند و هیچ کدام برای دیگری تعظیم نمی‌ کند. آنها کنار هم یک دست می شوند و کار می ‌کنند. چرا بعضی از ما آدم ها اگر از کسی بالاتر بودیم او را کوچک می کنیم و اگر از کسی پایین تر بودیم او را بزرگ تر از آن که واقعا هست می کنیم شاید یکی از دلایل کنار هم بودن انگشت ها به خاطر این باشد که یادمان باشد. نه کسی بنده ماست و نه ما بنده دیگری! آری ، باید با هم باشیم و کنار هم آنگاه یک دست بودن را خواهیم فهمید 🏴 نکته های ناب کـوتاه @noktehayenabekotah
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
عثمان از شهدای کربلا فرزند علی علیه السلام و فاطمه بنت حزام معروف به ام البنین و از برادران حضرت عباس علیه السلام است بنا بر برخی روایات ، عثمان در هنگام شهادت ۲۱ ساله بوده و فرزندی نداشته است. مدفن او در مقبره جمعی شهدای کربلا در حرم امام حسین علیه السلام است روایت رجز عثمان در میدان جنگ را اینگونه بیان میکند: منم عثمان که مفاخر بی‌ شماری دارم ، پدرم علی است که کارهای او آشکار است. پدرم ، پسر عموی پاک‌ طینت است و برادرم حسین ، سرآمد برگزیدگان و پس از پیامبر و وصی پیروزمند او ، آقا و مولای همه ، بزرگ و کوچک است خولی بن یزید اصبحی لعنت الله علیه تیری به پیشانی عثمان زد و او را از اسب به زمین افکند و مردی از بنی ابان سر از تن او جدا کرد. در ناحیه مقدسه نام عثمان بن علی آمده و از او تجلیل شده است 🏴 نکته های ناب کـوتاه @noktehayenabekotah
ﻋﻤﻞ ﻭﺍﺣﺪ ﺑﻪ ﻭﺍﺳﻄﻪ ﮔﺎﻫﻰ ﺗﻌﻈﻴﻢ ﻭ ﮔﺎﻫﻰ ﺗﻮﻫﻴﻦ ﺍﺳﺖ ، ﮔﺎﻫﻰ ﺗﺎﻡ ﻭ ﮔﺎﻫﻰ ﻧﺎﻗﺺ ﺍﺳﺖ، ﮔﺎﻫﻰ ﺍﺯ ﺳﻨﺦ ﻣﻠﻜﻮﺕ ﺍﻋﻠﻰ ﻭ ﮔﺎﻫﻰ ﺍﺯ ﻣﻠﻜﻮﺕ ﺍﺳﻔﻞ ﻭ ﺻﻮﺭﺕ ﻣﻮﺣﺸﻪ ﻣﺪﻫﺸﻪ ﺩﺍﺭﺩ ﻇﺎﻫﺮ ﻧﻤﺎﺯ ﻋﻠﻰ ﺑﻦ ﺍبیطالب ﻋﻠﻴﻪ ﺍﻟﺴﻠﺎﻡ ﻭ ﻧﻤﺎﺯ ﻓﻠﺎﻥ ﻣﻨﺎﻓﻖ ﺩﺭ ﺍﺟﺰﺍﺀ ﻭ ﺷﺮﺍﻳﻂ ﻭ ﺻﻮﺭﺕ ﻇﺎﻫﺮﻯ ﻋﻤﻞ ﻫﻴﭻ ﺗﻔﺎﻭﺗﻰ ﻧﺪﺍﺭﺩ ، ﻟﻴﻜﻦ ﺁﻥ ﻳﻚ ﺑﺎﺭ ﺁﻥ ﻋﻤﻞ ﺍﻟﻰ ﺍﻟﻠﻪ ﻛﻨﺪ ﻭ ﺻﻮﺭﺗﺶ ﻣﻠﻜﻮﺕ ﺍﻋﻠﻰ ﺍﺳﺖ ، ﻭ ﺩﻳﮕﺮﻯ ﺑﺎ ﺁﻥ ﻋﻤﻞ ﺑﻪ ﺟﻬﻨﻢ ﺳﻘﻮﻁ ﻛﻨﺪ ﻭ ﺻﻮﺭﺗﺶ ﻣﻠﻜﻮﺕ ﺍﺳﻔﻞ ﺍﺳﺖ ﻭ ﺍﺯ ﺷﺪﺕ ﻇﻠﻤﺖ ﺷﺒﻴﻪ ﻧﺪﺍﺭﺩ. بوﺍﺳﻄﻪ ﭼﻨﺪ ﻗﺮﺹ ﻧﺎﻥ ﺟﻮﻳﻦ ﻛﻪ ﺧﺎﻧﻮﺍﺩﻩ ﻋﺼﻤﺖ علیهم‌ السلام ﺩﺭ ﺭﺍﻩ ﺧﺪﺍ می دﻫﻨﺪ ، ﭼﻨﺪﻳﻦ ﺁﻳﻪ ﺧﺪﺍﻯ ﺗﻌﺎﻟﻰ ﺩﺭ ﻣﺪﺡ ﺁﻧﻬﺎ ﻓﺮﻭ ﻣﻰ ﻓﺮﺳﺘﺪ. ﮔﻤﺎﻥ ﻣﻰ ﻛﻨﺪ ﺩﻭ ﺳﻪ ﺭﻭﺯ ﮔﺮﺳﻨﮕﻰ ﻭ ﻏﺬﺍﻯ ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﺑﻪ ﻓﻘﺮﺍ ﺩﺍﺩﻥ ﺍﻣﺮ ﻣﻬﻤﻰ ﺍﺳﺖ ﺑﺎ ﺍین که ﺻﻮﺭﺕ ﺍﻳﻦ ﻗﺒﻴﻞ ﺍﻋﻤﺎﻝ ﺍﺯ ﻫﺮ ﻛﺲ می ﺷﻮﺩ ﺻﺎﺩﺭ ﺷﻮﺩ ﻭ ﭼﻴﺰ ﻣﻬﻤﻰ ﻧﻴﺴﺖ ، ﺍﻫﻤﻴﺖ ﺁﻥ‌ ﺑﻪ ﻭﺍﺳﻄﻪ ﺧﺎﻟﺺ ﻭ ﻧﻴﺖ ﺻﺎﺩﻗﺎﻧﻪ ﺍﺳﺖ. ﺭﻭﺡ ﻋﻤﻞ ﻗﻮﻯ ﻭ ﻟﻄﻴﻒ ﻭ ﺍﺯ ﻗﻠﺐ ﺳﻠﻴﻢ ﺻﺎﻓﻰ ﺻﺎﺩﺭ ﺍﺳﺖ ﻛـﻪ ﺩﺍﺭﺍﻯ ﺍین قدر ﺍﻫﻤﻴﺖ ﺍﺳﺖ. منبع چهل حدیث امام خمینی 🏴 نکته های ناب کـوتاه @noktehayenabekotah
@noktehayenabekotah پیامبراکرم صل الله علیه و آله بـــرادر دينى ات را يـارى کــن خـواه #ظالم باشـد يا مظلوم اصحاب عـــرضه داشتند اگــر #مظلوم باشــد باید یاری اش کنیـــم ولى اگــر ظالـم باشد چگونه؟ فرمود او را از ظلم وستم باز مى‌داريد، اين است #يارى او
بزرگترین آیه قرآن ، آیه ۲۸۲ سوره بقره است. آخر این آیه یه عبارت کوتاه داره که یه دنیا حرف توش هست . اِتَّقُوا اَللّٰهَ وَ یُعَلِّمُکُمُ اَللّٰهُ ، داشته باشید ، خدا به شما تعلیم میدهد. اونایی که دنبال کتاب اخلاق و استاد و ذکر و ... هستند. خدا می فرماید تو تقوا داشته باش هرچه لازم باشه خودم یادت میدم. دقت‌کنیم: خودِ خدا معلّمت میشه . یُعَلِّمُکُمُ اَللّٰه. پس یادت باشه قلب پاک و با تقوی ، مثل آینه ، علوم و رو می ‌گـیره 🏴 نکته های ناب کـوتاه @noktehayenabekotah
؟ زیاد شنیده بودم که داخل جبهه امداد غیبی بیداد می کنه و حرف و های فراوان راجع به این قضیه زیاد بود . خیلی دوست داشتم جبهه برم و ببینم امداد غیبی چیه؟ تا اینکه پام به جبهه باز شد و بعد مدتی قرار شد راهی عملیات بشیم. بچه ها از دستم ذله شده بودند. از بس سوال کرده بودم. یکی از بچه ها عقب که سوار بودیم گفت: می خواهی بدانی امداد غیبی یعنی چی؟ با خوشحالی گفتم معلومه. ناغافل قابلمه ای در آورد و سرم رو کرد داخلش ، تا چانه بودم تو قابلمه. سرم تو قابلمه گیر کرده بود. اونها می خندیدند و من ناراحت بودم یک دفعه زمین و زمان به هم ریخت و صدای و شلیک گلوله بلند شد. باقی ماجرا یادم نیست. وقتی به خودم اومدم که دیدم افتادم گوشه ای و دو سه نفر دارند قابلمه را از سرم بیرون می کشند بعد از در آوردن سرم از قابلمه ، یکی از اونها گفت پسر عجب شانسی آوردی. تمام آنهایی که تو ماشین بودند شهید شدند جز تو. ببین ترکش به هم خورده! اونجا بود که فهمیدم امداد غیبی یعنی چه؟ 🏴 نکته های ناب کـوتاه @noktehayenabekotah
4_5785029778994103905.mp3
4.88M
@noktehayenabekotah به امیـرالمـومنین علی علیه السلام عرض کردند #مومن کیست؟ امیرالمومنین فرمـود مومن هدفش قبـولی #عمل است عمل با ریا به جایی نمیرسه ▪️ #حجت_السلام_علوی
از شخصیت های بزرگ شیعه و از سوارکاران شجاع کوفه بود. نام او و پدرش را با اختلاف ذکر کرده‌ اند. او را جابر بن حجاج بن عبدالله از قبیله بنی تیمو از نسل تیم الله بن ثعلبه بن عکابه هم نام برده اند برخی نقل کردند که او غلام عامر بن نهشل تیمی بود. برخی مورخان نیز او را ایرانی تبار دانسته اند. جابر بن حجاج از رهبران شجاع و کوفی بود که با مسلم ابن عقیل علیه السلام در کوفه بیعت کرد و در نهضت مسلم شرکت داشت بعد از خیانت کوفیان و بازداشت و شهادت حضرت مسلم علیه السلام ، جابر خود را پنهان کرد و وقتی خبر ورود علیه السلام را به کربلا شنید ، چند روز پیش از عاشورا به همراه گروهی از کوفه خارج شد و توانست در کربلا به سپاه امام بپیوندد برخی گفته اند او از لشگر عمر ابن سعد به سپاه امام پیوست. صبح عاشورا جابر از امام خود جنگ گرفت و به میدان رفت و جنگید و در اولین حمله همه جانبه لشگر عمر سعد با گروهی از دوستانش به شهادت رسید 🏴 نکته های ناب کـوتاه @noktehayenabekotah
عارف شیدا جناب کل احمد تهرانی میفرمود: روزی با شیخ رجبعلی خیاط و مرحوم تزودی و گروهی از دوستان به امام زاده صالح علیه السلام  رفتیم و در صحن حرم نشستیم شیخ در خلال صحبت هایشان آرزو کردند که ای کاش در صحرای کربلا حاضر بودم و در آنجا به یاری علیه السلام می شتافتم. در میان همین صحبت ها بودیم که ناگهان تگرگ مفصلی شروع به باریدن کرد به غیر از مرحوم تزودی من و دیگر رفقا به طرف پناهی حرکت کردیم. اما تزودی سرش را زیر تگرگ ها گرفته بود و با اشک و لابه می گفت: خدایا بزن! زورت به سر کچل من رسیده؟ پس بزن. در همین احوالات که منتظر تمام شدن تگرگ بودیم حضرت سیدالشهداء در عالم معنا به شیخ الهام کردند که در روز عاشوراء درست مثل همین ها بر سر من و یارانم تیر می بارید ولی هیچ کدام فرار نکردند.  🏴 نکته های ناب کـوتاه @noktehayenabekotah
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
رفته بودیم تفحص ، منطقه چیلات ، پیکر دو تا شهید پیدا شد. یکی از این نشسته بود و با لباس و تجهیزات کامل به دیوار تکیه داده بود. لباس زمستانی هم تنش بود. شهید دیگه لای پتو پیچیده شده بود . معلوم بود که مجروح شده بوده سر شهید داخل پتو روی دامن شهید نشسته بود ، داشتند ، پلاک ها را دیدیم که به صورت پشت سر هم هستند ، ۵۵۵ و ۵۵۶ بود متوجه شدیم که با هم پلاک گرفتند. معمولا کسانی که با هم خیلی رفاقت داشتند ، با هم می رفتند پلاک می گرفتند. داخل کامپیوتر اسامی رو جستجو کردیم. فهمیدیم که شهید نشسته پدر بوده و شهید داخل پتو فرزند . پدر سر پسرش را به دامن گرفته بوده. سید ابراهیم اسماعیل زاده موسوی و فرزندش شهید سید حسین اسماعیل زاده اهل روستای باقر تنگه بابلسر 🏴 نکته های ناب کـوتاه @noktehayenabekotah
ابوبصیر نقل می‌کند: در کوفه برای زنی قرآن می خواندم ، یک بار در موردی با او شوخی کردم. بعد از مدّتی خدمت امام محمد باقر علیه السلام رسیدم ، امام مرا مورد مؤاخذه و قرار داد و فرمود: کسی که در خلوت مرتکب گناه شود خداوند به او نظر لطف نمی کند، چه سخنی به آن زن گفتی؟ ابو بصیر می گوید از شدت شرم و سر در گریبان افکندم و توبه کردم. امام باقر علیه السلام فرمود: شوخی با زن نامحرم را تکرار نکن. بحارالانوار جلد ۴۶ صفحه ۲۴۷ متاسفانه این روز ها در فضای مجازی شاهد گروه های چت و گپ هستیم که با هدف راه اندازی شده اند و ها در گروه ها حفظ نمی شود . مراقب عزیزانمون باشیم 🏴 نکته های ناب کـوتاه @noktehayenabekotah
@noktehayenabekotah إيّاكَـــ و مـــا تَعتَذِرُ مِنـهُ ؛ فإنَّ المُؤمِنَ لا يُسی ءُ و لا يَعتَـذِرُ، و المُنافِــقَ كُلَّ يَومٍ يُســيءُ و يَعتَذِرُ مبادا كارى كنى‌كه به عذرخـواهى شـوی زيرا مؤمن كارى نمیكند كه عـذر بخواهد و هر روز با كـردار بد خود، ازديگران عذر میخواهد 📚 تحف العقول صفحه ۲۴۸