#خودنویس
به یاد استاد گرانقدرم، مرحومه حاجیه خانم شیخ الاسلام
هو الباقی
برخی از معلمان هستند که برای ما نقشی بیش از یک استاد و آموزگار را ایفا میکنند.
و شما یکی از آنها بودید.
یادم هست آن روزها، هرگاه سؤال فقهی داشتیم، می گفتیم برویم پیش خانم شیخ الاسلام.
و یا وقتی دلمان می خواست، جانمان را در اقیانوس نهج البلاغه ی امیرالمومنین علیه السلام جلاء دهیم، سراغ کلاس درس شما را می گرفتیم.
تازه؛ شما مرکز مشاوره ی تمام وقت ما هم بودید و هر گاه کُمیتمان در زندگی های شخصی و خانوادگی و تحصیلی می لنگید، خانم شیخ الاسلام لازم می شدیم و آنقدر می گشتیم تا بالاخره پیدایتان می کردیم و دست به دامان کوله بار تجربه ی شما می شدیم.
حتی وقت هایی که در دو راهی های انتخاب می ماندیم، به شما رجوع می کردیم و عجب استخاره هایتان رد خور نداشت!
هر چند، کار تعلیم شما به همین جا و به همین چیزها ختم نمی شد.
شما استاد اخلاق ما بودید و ما نه، در لا به لای ورق های کتاب درس، بلکه پای کردارتان، واحد درس اخلاقی عملی را می گذراندیم.
و چه حیف که امروز ما دیگر شما را در جوار خویش نداریم.
آری؛
ما یک خانم شیخ الاسلام نداریم و همه ی این چیزها را.
باورم نمی شود که اینقدر زود و به سرعت برق و باد آن روزها گذشت. آن روزهایی که با شما همسفر شدیم تا مرزهای دانش و معرفت و اخلاق را بپیمایم.
هر چند حلالمان کنید اگر شاگرد خوبی نبودیم.
و باز هم ذهنم پر می کشد به آن روزها.
نمیدانم، بارِ آخر کِی بود که دیدمتان؟
اما ایکاش زمان به عقب بر می گشت.
ایکاش آن روز آخرین، یک دل سیر نگاهتان می کردم، پیشانی تان را می بوسیدم و می گفتم: می شود بیشتر در کنار شما بنشینم؟
اما افسوس که از امروز، دیگر من مانده ام و یک آرزوی محال.
من مانده ام و یک حسرت عمیق.
و تنها روزنه ی امیدم، اساتیدی هستند که یادگاران شمایند.
و این تلنگریست برایم، تا قدر آنها را بیشتر بدانم و بیشتر از محضرشان بهره بجویم.
استاد مهربانم
شمایی که حق بزرگی بر گردنم دارید.
زین پس، تنها کاری که از دستم بر می آید، دعا برای شماست و اکنون دست هایم را به سمت آسمان بالا می آورم و می گویم:« خداوندا، استاد بزرگوارم، به ما فقه جعفری آموخت، پس تو دستش را بگذار در دست مولایمان امام جعفر صادق علیه السلام.
خداوندا ؛ استاد مهربانم، ما را با نهج البلاغه آشنا کرد، پس در سرای باقی او را با أمیر المومنین علی علیه السلام و سلاله ی پاکش همنشین گردان.
آمین یا رب العالمین
✍️ف.اصفهانی
مهر۱۴۰۲
#نویسندگی
#معلم
#ف_اصفهانی
#نون_و_قلم
#کپی_فقط_با_لینک🙏😊
🌺@noonoghalam🌺
#خودنویس
هو الجبّار
وقتی پای مظلوم و مظلومیت در میان باشد.
نژاد و مذهب و ملیّت بی معنا می شود.
شیعه
سنی
عرب
عجم
و....
دیگر، همه خلاصه می شود در دفاع از مظلوم.
آنهایی که دم از علی می زنید، اما می گویید فلسطینی ها سُنّی اند و ما با این ها کاری نداریم.
با شما هستم؛
الحمدلله، البته که من هم با سُنّی ها کار خاصی ندارم.
ولی شما بهتر است، بروید قرآن را یک ورقی بزنید و در آنچه از یهود و یهودیان گفته شده، تأملی بکنید.
و اما می گویید: علی...و دَم حیدر حیدر می گیرید!
آن علی که من میشناسم، از خلخالی که به ناحق از پای آن زن غیرمسلمان در آورده شده بود، بر خود می پیچید.
مقتدای شما، أمیرالمؤمنین علی بن ابی طالب علیه السلام اینگونه بود و امروز شما سکوت پیشه کرده اید؟
اصلاً، بغض و کینه ی اولی و دومی لعنت الله علیهما چه ربطی به این کودکان بی گناه و از همه جا بی خبر دارد؟
وانگهی؛
آتش هر جنگی که برافروخته شود، همیشه این کودکان هستند که معصومانه و بی گناه وارد این سناریوی آدم بزرگ ها می شوند.
از طرفی، مسئله ی غزه، یک مسئله ی سیاسی نیست که چون با مواضع سیاسی شما همخوانی ندارد، نسبت به آن گارد می گیرید.
مسئله ی امروز غزه، یک مسئله ی انسانی است برای کسانی که فطرت انسانی و انسانیت شان هنوز زنده و بیدار است.
پس اگر هنوز در وجود خویش، نسبت به این جنایت احساس بی تفاوتی و کِرخی دارید، حتماً یکسری به خودتان بزنید.
و با خود بیندیشید که واقعاً شما، شیعه ی کدام علی هستید؟!!!
✍️ف.اصفهانی
۲۱مهر۱۴۰۲
#غزه
#فلسطین
#ف_اصفهانی
#نون_و_قلم
#کپی_فقط_با_لینک🙏😊
🌺@noonoghalam🌺
#خودنویس
«هو الکبیر»
داشتم در رابطه با موضوعی با همسرم صحبت می کردم و می گفتم:« حالا فردا خدا بزرگه، إن شاء الله ببینیم چه میشود.»
که یکدفعه محمد حسین با نگاهی سرزنش آمیز گفت:« مامان؛ مگه خدا، امروز کوچیکه؟! خدا همیشه بزرگه. امروز و فردا هم نداره.»
و چقدر جمله اش تکانم داد.
و عمیقاً مرا به فکر فرو بُرد.
شاید ما خیال می کنیم، جمله ی « فردا خدا بزرگ است»،صرفاً یک اصطلاح رایج و غلطی است که وِرد زبانمان شده، اما متأسفانه اگر در مناسبات زندگی هایمان نیز کنکاش کنیم، متوجه می شویم که گاهی وقتها، واقعاً خدایمان، کوچک می شود.
و محمد حسین، راست می گفت.
خدای ما، همیشه و هرجا بزرگ است و این میزانِ فاصله ی بسیارِ ماست که گاهی او را کوچک می بینیم.
و بدون تردید، وقتهایی که احساس می کنیم به تهِ تهِ ناامیدی رسیدیم، در دور ترین بُعد، از خدا ایستاده ایم.
که نتیجه اش می شود ترس و دلهره و اضطراب از ناملایمات دنیا.
و اینجاست که باید تا دیر نشده، دست بجنبانیم و فاصله مان را با خدا یک تنظیم اساسی بکنیم و این کار، تنها با فاصله یاب یقین و توکل، مُیسّر خواهد شد.
و شگفتا!
که هرچه نزدیکتر شویم، باز هم جایی هست برای بیشتر نزدیک شدن. بدون آنکه حدّ یقفی در کار باشد.
و شاید این همان، معنای جمله ی زیبای «الله أکبر » است،
که با قُرب بیشتر، خدا در وجود ما، بزرگ و بزرگتر خواهد شد.
......................................
امروز محمدحسین، استاد عقاید من بود و من در ذهنم، اسم درس این کلاس را گذاشتم:« بزرگِ ناتمام».
شاید عجیب بنظر برسد، اما احساس کردم، تمام عقاید و کلامی که روزگاری خوانده بودم و فکر می کردم به کارَم نیامده، از طریق DNA به محمد حسین منتقل شده است.
و کاش احساسم، درست باشد.
و کاش همیشه متفکر و عمیق بماند.
و من إجابت این دعا را فقط از تو می خواهم
فقط از تو
ای خدای من؛
بزرگِ ناتمام من...
ف.اصفهانی
۲۴مهر۱۴۰۲
#ف_اصفهانی
#نون_و_قلم
#خدا
#مادرانه
#فرزند
#کپی_فقط_با_لینک🙏😊
🌺@noonoghalam🌺
#خودنویس
در ماجرای غم انگیز غزه، ظلم بیداد می کند.
کودکانی وسط کارزارند که هنوز جهادی، بر آنها واجب نشده
و زنانی در خط مقدم قرار گرفته اند، که حکم جهاد از آنها برداشته شده.
در حالیکه متاسفانه این دوقشر، در مرکزی ترین هدف سیبل نبرد، قرار گرفته اند.
بر این اساس، حتی اگر
جبهه ی حماس را قبول نداشته باشیم
یا منتقد سر سخت نظام ایران باشیم
یا به دلیل اهل تسنن بودن مردم فلسطین(نه ناصبی)، قائل به مسئله ی برائت شیعه از سنی مذهب باشیم.
اما، من حیث المجموع، به همان دلیل فوق الذکر
هر جوره حسابش را بکنیم، این جنگ، بشدت ناجوانمردانه و ددمنشانه است.
این جنگ، جنگیست که فارغ از همه ی مواضع سیاسی و مذهبی و ایدئولوژیک، «انسان بما هو انسان» را وحشیانه و بی رحمانه دارد قتل عام می کند.
در نتیجه، باید گفت، سکوت و بی تفاوتی نسبت به این جنایت فجیع و غیر انسانی، هیچ محلی از اعراب ندارد و سرانجام تنها وجدان هایی، بیدار خواهند شد و سکوتشان را می شکنند، که دستخوش سیاست زدگی و نژاد پرستی ملّی و مذهبی نباشند.
ما درون را بنگریم و حال را
نِی برون را بنگریم و قال را
✍️ف.اصفهانی
مهر۱۴۰۲
#غزه
#فلسطین
#عکسنوشت
#ف_اصفهانی
#نون_و_قلم
#کپی_فقط_با_لینک🙏😊
🌺@noonoghalam🌺
#خودنویس
هو الخبیر
داشتم مورچه های خانه مان را با احترام تا دم در، بدرقه می کردم که یادم آمد به مدافعان حقوق حیوانات
راستی؛ نیستید؟
شمایی که بخاطر حمایت از سگ های ولگرد کمپین راه می انداختید.
شمایی که کم مانده بود برای پشه هایی که با پشه کُش کشته می شوند و سوسک هایی که با لنگه کفش، لِه می شوند، هم عزای عمومی اعلام کنید.
شمایی که گوشت خواری را ترک کرده بودید و می گفتید ما دلمان نمی آید حیوانی برای سیر شدن شکم ما، کشته شود.
پس اینهمه لطافت و احساسات چه شد؟
آیا جان کودکان مظلوم، برای شما ارزشش کمتر است؟
آیا احیاناً در مرامنامه ی شما ، برای کشتن انسان بیگناه، چیزی قید نشده است؟
و یا شاید چون دفاع از جان این زنان و کودکان، به جایگاه و اعتبار و شهرت تان ضربه می زند، برایتان نمی صرفد دلسوزی کنید و هشتگ راه بیندازید؟!
لا اقل بیایید برای این گربه ها و جک و جانورهایی که زیر این بمباران، کشته می شوند، یک علائم حیاتی از خود صادر کنید.
نگرانتان شدیم!
ف.اصفهانی
۳۰مهر۱۴۰۲
پی نوشت:این سگ زبان بسته ، در کنار این آقا خوابه...محض اطلاع که فکر نکنید مُرده
#غزه
#فلسطین
#ف_اصفهانی
#نون_و_قلم
•┈┈••••✾•🌻🌿•✾•••┈┈•
#کپی_فقط_با_لینک
🌺@noonoghalam🌺
#خودنویس
هو المنتقم
این روزها که فرزندت می خواهد برود پیِ درس و مدرسه اش
جوری دیگری از خواب بیدار می شود
با قطرات اشک های تو، که می چکد بر روی صورتش
آخَر، مُدام یادت می افتد به صحنه هایی که دیده ای
صحنه های وداع مادران و پدرانی که، بر سر پیکر بی جان فرزندانشان نشسته اند و به امید پاسخی، صدایشان می زنند.
کاش همه ی پدرها و مادرها، برای رفتن به مدرسه، بچه هایشان را صدا بزنند.
کاش برای دیدن برنامه ی کودک مورد علاقه ی فرزندشان، صدایش کنند.
کاش صدا زدن هایشان، برای حاضر شدن، بر سر سفره ی غذا و رفتن به میهمانی باشد.
نه برای آخرین وداع...
ف.اصفهانی
آبان ۱۴۰۲
#غزه
#فلسطین
#ف_اصفهانی
#نویسندگی
#نون_و_قلم
•┈┈••••✾•🌻🌿•✾•••┈┈•
#کپی_فقط_با_لینک🙏
🌺@noonoghalam🌺
#عکسنوشت
ف.اصفهانی📲
#ف_اصفهانی
#نویسندگی
#نون_و_قلم
•┈┈••••✾•🌻🌿•✾•••┈┈•
#کپی_فقط_با_لینک🙏
🌺@noonoghalam🌺
#خودنویس
#توئیت
#عکسنوشت
#غزه
#فلسطین
#ف_اصفهانی
#نویسندگی
#نون_و_قلم
•┈┈••••✾•🌻🌿•✾•••┈┈•
#کپی_فقط_با_لینک🙏
🌺@noonoghalam🌺