♥️🍃 ستاره بودے و در آسمان، شهاب شدے! در آستانِ شهادت، تو انتخاب شدے❣ اللّهـم‌ارزقـناشهـادت...🌱 #حاج_قاسم #شهیدانه 🌱 ♥️ @nooorolhoda✨

اگر می‌خواهی بدانی که کارت #مخلصانه و براے خدا هست یا نه راهش این‌ است که هر کارے انجام میدهی، انتظار تشکر نداشته باشی؛ و دیدت فقط براے خشـنودے خدا باشه...🌱 #شهیـدانه "شهیـد محمـود رادمهـر"

♥️🍃 #استورے ماه رجب بود! در رحمت خدا خیلی باز بود...🌱 #رجب #شهیـدانه 🕊 اَللّهُم‌ّارزُقنَاشَهـادَة‌َفِی‌سَبیلِکَ... ♥️ @nooorolhoda✨

♥️🍃 همیشه‌ کارے‌ کن، که اگر #خدا تو رو دید، خوشش‌ بیاد🌱 نه‌ مردم! "شهیـد‌ابراهیـم‌هادے" #شهیـدانه 🍃 ♥️ @nooorolhoda✨

♥️🍃 «دعا کنید که خداوند #شهادت را نصیب شما کند؛🌱 در غیر این صورت زمانی فرامیرسد، که جنگ تمام می‌شود؛ و رزمندگان سه دسته می‌شوند: 🔸دسته‌اے به مخالفت با گذشته خود برمی‌خیزند و از گذشته پشیمان‌اند. 🔸دسته‌اے راه بی تفاوتی را برمی‌گزینند، و در زندگی مادے غرق می شوند و همه چیز را فراموش می‌کنند. 🔸دسته سوم به گذشته خود وفادار می‌مانند، و احساس مسئولیت می‌کنند که از شدت غصه ها و مصائب دق خواهند کرد. پس از خدا بخواهید با وصال به شهادت از عواقب زندگی بعد از جنگ در امان بمانید! چون عاقبت دو دسته اول ختم بخیر نخواهد شد و جزء دسته سوم ماندن، سخت و دشوار است!» این حرفها را گفت؛ و خود، در جزیره‌ے مجنون، درخشید؛ و در عملیات خیبر، در چنین روزے به شهادت رسید...🍃 شهیـد حمـید باکرے؛ #شهیدانه 🌱 #اللّهم‌ارزقناشهـادت... ♥️ @nooorolhoda✨

♥️🍃 آن شب عصبانی شده بود، و گفت: من مهم نیستم، اینها مجلسِ حضرت زهرا سلام‌الله‌علیها را به شوخی گرفتند. ‌ براے همین دیگر مداحی نمی‌کنم! ساعت یک نیمه شب بود که خسته و کوفته خوابیدیم. قبل از اذان بچه ها را بیدار کرد، اذان گفت و نماز جماعت به پا کردند؛ بعد از تسبیحات، شروع کرد به دعا خواندن و روضه‌خوانی حضرت‌زهراعليهاالسلام؛🍃 اشعار زیباے #ابراهیم اشک همه را جارے کرده بود. بعد از خوردن صبحانه برگشتیم. گفتم: دیشب قسم خوردے دیگه مداحی نمی‌کنی ولی بعد نماز صبح…؟! گفت: دیشب توے خواب دیدم، حضرت‌صدیقه‌طاهره‌سلام‌الله‌علیها❣ تشریف آوردند و گفتند: « نگو نمی‌خوانم، ما تو را دوست داریم. هرکس گفت بخوان تو هم بخوان»🌱 #شهیدانه ♥️ @nooorolhoda✨

♥️🍃 تشنگی امانش را بریده بود؛ از خط بر می‌گشت؛ روزه بود🌱 به سنگر که رسید اذان را گفتند؛ آب را سمتش گرفتم و گفتم: بنوش به یادِ لب‌هاے تشنه‌ے امام حسین علیه‌السّلام لیوان را از دستانم گرفت، و به دم سنگر رفت؛ منتظر رفیقش بود که او هم بیاید؛ سوت خمپاره‌اے آمد؛ گرد و خاک شد... چشمانم را که باز کردم، او را غرق در خون یافتم❣ سیرآبِ سیرآب... #شهیدانه 🕊 ♥️ @nooorolhoda✨