💠تجمع ۳ هزار نفری دختران نوجوان در حرم مطهر بانوی کرامت
♦️تجمع 3 هزار نفری دختران نوجوان قمی و اصفهانی به مناسبت سالروز ورود حضرت معصومه سلام الله علیها به شهر مقدس قم در حرم مطهر بانوی کرامت برگزار میشود.
#خبر #بانوان
📎https://news.amfm.ir/?p=132040
🔷🔸💠🔸🔷
کانال رسمی آستان مقدس
"حضرت فاطمه معصومه سلام الله علیها"
🆔 @astanqom
💠حضور ۱۲۰ مسلمان آمریکایی در حرم حضرت معصومه(س)
♦️120 نفر از نخبگان و فرهیختگان مسلمان آمریکا در حرم مطهر بانوی کرامت حضور یافته و با زندگی نامه حضرت و حرم مطهر ایشان آشنا شدند.
#گزارش_تصویری #بین_الملل
📎https://news.amfm.ir/?p=131940
🔷🔸💠🔸🔷
کانال رسمی آستان مقدس
"حضرت فاطمه معصومه سلام الله علیها"
🆔 @astanqom
✳ انسان قرآنی
🔻 هر كسى وظيفهاش اين است كه بايد #انسان_قرآنى بشود. انسان قرآنى كسى است كه: «لا يَمَسُّهُ إِلَّا الْمُطَهَّرُونَ»(واقعه، ۷۹) حرف مىزند پاك، غذا مىخورد پاك، مىبيند پاك، خيالش طاهر، ذكرش، عقلش، قلمش، امضايش، شهادتش، كسبوكارش، همه قرآنى است. چون انسان آنچه را مىشنود، آنچه را مىبيند، همه را مس مىكند و انسان قرآنى كسى است كه «لا يَمَسُّهُ إِلَّا الْمُطَهَّرُونَ».
👤 #علامه_حسن_زاده_آملی
📚 برگرفته از کتاب «گفتوگو با علامه حسنزاده آملی»
📖 ص ۶۵
@samad1001
http://eitaa.com/joinchat/4000645139Cde96dd3d95
بسمالله الرحمن الرحیم
بالاترین نوع حیاء
دستهای از روایات نقش ارزشیِ «حیاء من الله» را بیان میکنند که یک تقسیمبندی راجع به همین مسأله ارزشی است که مثلاً از علی(علیهالسلام) هست که «أفضل الحياء استحياؤك من الله»[10] با فضیلتترین حیاها حیای از خداوند است. یاعلی:
اثر حیای از خداوند
یک دسته از روایات هست که اثر مترتّب بر «حیاء من الله» را بیان میکند. روایت از علی(علیهالسلام) است که فرمودند: «الحیاء من الله یمحو کثیراً من الخطایا»[11] این هم توضیح میخواهد که من بعداً توضیح میدهم.
حق حیاء از خداوند
حالا سراغ بحث خودم میآیم که ما در روایات متعدّده داریم که «استحیوا من الله حق الحیاء»[12] این روایت از پیغمبر اکرم است که از خداوند آنگونه که حق حیاء است، حیاء کنید! حق حیاء از خدا یعنی چه؟
در روایت دیگری آمده است: «رَحِمَ اللَّهُ عَبْداً اسْتَحْيَا مِنْ رَبِّهِ حَقَّ الْحَيَاء»[13] یا روایت دیگری از پیغمبر اکرم است که به ابیذر فرمود: «يَا أَبَاذَرٍّ أَ تُحِبُّ أَنْ تَدْخُلَ الْجَنَّةَ؟ فَقُلْتُ: نَعَمْ! » بعد حضرت: پس سه کار کن که آخرین آن، این بود که «وَ اسْتَحْيِ مِنَ اللَّهِ حَقَّ الْحَيَاءِ»[14] همچنین روایت دیگری بود که شخص دیگری همین مطلب را داشت که حضرت پرسیدند: «أ كلكم يحب أن يدخل الجنة؟ قالوا: نعم يا رسول الله!» حضرت هم همان مطالبی را که در روایت ابیذر بود فرمودند و سومین مطلب این بود که «و استحیوا من الله حق الحیاء»[15] در همه این روایتها یک حقی آمده است. منظور از این چیست؟
من این مقدّمات را گفتم تا بفهمید که حق حیاء یعنی چه.[16] حالا دقت کنید که حق حیا، آنطور که سزاوار است، با آن مقدّماتی که گفتم یعنی چه. ما الآن مورد به مورد پیش میرویم.
خداوند، ناظری که هیچ چیز از او پوشیده نیست!
یک؛ خداوند ناظری است که جدا نشدنی است؛ یعنی هیچگاه از من جدا نمیشود. او نزدیکی به من است که نزدیکتر از او نیست. بزرگی است که بزرگتر از او نیست. مطّلعی بر من است که مطّلعتر از او نیست. به تمام شراشر وجود من احاطه دارد؛ از درون و بیرون. مطلعی است که سرّ و علن برای او معنا ندارد.
بعداً انشاءالله میرسم که در یک تقسیمبندی نسبت به خود اعمال، ما یک قبائح عقلیّه داریم، یک قبائح شرعیّه داریم و یک قبائح عرفیّه متشرعه داریم. اینها سه چیز جدا است. قبایح عقلیّه مربوط به عقل عملی است، شرعیّه مربوط به احکام شرعی است و عرفیّۀ متشرعه مربوط به افراد متدیّن است که آنها این کار را زشت میدانند.
حق حیاء یعنی حیاء از تمام زشتیها
حق حیاء این است که انسان در هر سه رابطه از خدا خجالت بکشد. چه عملت قُبح عقلی داشته باشد، چه قُبح شرعی داشته باشد، چه قُبح عرفی در محیط متشرعه داشته باشد و بالأخره حق حیاء اینطور است که اگر بخواهیم به طور مطلق بگوییم نسبت به «جمیع قبائح» است.
خود ما همینطوری هستیم که با این مقدّماتی که من گفتم باید اینطور از خداوند حیاء داشته باشیم. نتیجه این مقدّمات همین میشود. من مطلبی را از خودم تحمیل نکردم. عمده این است که باید ببینی ناظر بودن خدا چه وسعتی دارد، تا بفهمی حق حیاء چیست؟ هر حرکت قبیحی نسبت به این سه محیط، چه درونی و چه بیرونی از انسان سر بزند، بر خلاف حیاء است.
انسان باحیاء حتی «فکر گناه» هم نمیکند!
از خدا حیاء کن! شرم کن! انجام نده! حتی فکر معصیت هم نکن! چون عمل، برای خداوند دیگر بیرونی و درونی ندارد. آیهاش را خواندم. یادت نرود که هیچ عملی نیست که ما آن را شهود میکنیم. اینها همه مقدّمه «حق حیاء» بود و چون من در جلسه گذشته گفتم که بعداً درباره حق حیاء صحبت میکنم اینها را گفتم.
تو باید چنین خدایی را قبول داشته باشی! این حرف من نیست، کلام الله است. من از خودم نگفتم، آیات قرآن این چنین میگوید و قابل انکار هم نیست. تازه من گفتم که بحث معرفتی نکردم. آن خودش بحث دیگری است که در جای خودش میگوییم درجاتی دارد و... بحث ما خیلی عرفی بود. یک بحث تربیتی و عرفی کردم که همه متوجّه شوند.
این که روایات متعدّده میفرماید: از خدا خجالت بکشید آنطور که سزاوار است! یعنی این مطلب که گفتم. هرکس سزاوار یک نوع شرم کردن و یکطور خجالت کشیدن است. آنطور که سزاوار است انسان از خدا خجالت بکشد این است که در روابط گوناگون هر نوع عمل قبیحی را انجام ندهد.
«استحیوا من الله حق الحیاء» نه یک روایت نه دو روایت، آنهایی که اهلش هستند بروند مراجعه کنند! ببینید چه قدر پیغمبر اکرم روی آن تأکید کرده است. چه جنبههای شخصی و چه عمومی! من همه اینها را در جلسه گذشته گفتم. «استحیوا من الله حق الحیاء»
بسمالله الرحمن الرحیم
سبک زندگی در رابطه انسان و خداوند متعال (دینداری و سلوک معنوی) عشق حقیقی
حضرت سلیمان به زبان حیوانات آگاه بود. او دو گنجشک نر و ماده را در حال گفتگو و مجادله دید. گنجشک نر می گفت: چرا حرف مرا گوش نمی دهی و خواسته ام را اجابت نمی کنی، من قدرتی دارم که اگر بخواهم با منقارم قبّه سلیمان را به دریا می افکنم!
حضرت به این سخن خندید و آن دو پرنده را صدا زد، و به گنجشگ نر فرمود:
آیا براستی قدرت چنین کاری را داری؟ پرنده پاسخ گفت: نه یا رسول اللَّه ولی گاهی لازم است نر در مقابل ماده خود قدرت نمائی کند، و الّا ماده حرف او را گوش نمی دهد، علاوه بر اینکه عاشق به سخن معشوقانه اش مؤاخذه و ملامت نمی شود.
حضرت به ماده فرمود: چرا اجابت درخواست او نمی کنی؟ گنجشگ ماده پاسخ داد: یا رسول اللَّه او دروغ می گوید، عاشق من نیست غیر من را هم دوست دارد، اگر راست می گوید و تنها مرا دوست دارد چرا به غیر من هم نظر می افکند.
این حرف اثری عمیق در قلب سلیمان گذاشت و چهل شبانه روز از مردم فاصله گرفت، او می گریست و مناجات می کرد و از خداوند می خواست قلب و دلش را، تنها ظرف محبّت خودش قرار دهد و بس.[1]
معشوق حقیقی که هیچیک از توالی فاسده را نداشته باشد و آدمی را به سعادت و خوشبختی واقعی رساند، تنها و تنها خداست.
به این حدیث قدسی توجه کنید:
«اذا کانَ الْغالِبُ عَلَی الْعَبْدِ الْاشْتِغالُ بی جَعَلْتُ بُغْیتَهُ ولَذَّتَهُ فی ذِکری، فَاذا جَعَلْتُ بُغْیتَهُ وَلَذَّتَهُ فی ذِکری عَشِقَنی وَعشِقْتُهُ، فَاذا عَشِقَنی وَعَشِقْتُهُ رَفَعْتُ الْحِجابَ فیما بَینی وَبَینَهُ وَصَیرْتُ ذلک تَغالُباً عَلَیهِ، لا یسْهُو اذا سَها النَّاسَ، اولئِک کلامُهُمْ کلامُ الْانْبِیاءِ، اولئک الْابْطالُ حَقّاً»[2]
وقتی بنده بیشتر با من باشد، آرزو و لذّتش را در یاد خودم قرار میدهم و وقتی چنین کردم او مرا عاشق و من او را عاشقم، و با حصول این مرتبه حجاب بین من و او برداشته می شود. من این را موجب ظفر او در کشمکش وی با هوای نفسش قرار می دهم. او دیگر خطائی چون دیگران انجام نمی دهد، سخنان چنین کسانی کلام انبیاء است و آنان قهرمانان واقعی هستند.
قال علی علیه السلام:
«کانَ رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه و آله لایؤثَرُ عَلَی الصَّلوةِ عِشاءً وَلا غَیرَهُ وَکانَ اذا دَخَلَ وَقْتُها کانَّهُ لا یعْرِفُ اهْلًا وَلا حَمیماً»[3]
رسول خدا همواره نه طعام و نه هیچ چیز دیگر را بر نماز مقدم نمی ساخت، و چون وقت نماز فرا می رسید خانواده و دوستی را نمی شناخت.
آن حضرت خودش نیز می فرمود:
«جَعَلَ اللَّهُ جَلَّ ثَنائُهُ قُرَّةَ عَینی فِی الصَّلوةَ وَحَبَّبَ الَی الصَّلوةَ کما حَبَّبَ الَی الْجائِعِ الطَّعامَ، والَی الظَّمْآنِ الْماءَ، وَ انَّ الْجائِعَ اذا اکلَ شَبَعَ وانَّ الظَّمْآنَ اذا شَرِبَ رَوّی، وَانَا لا اشْبَعُ مِنَ الصَّلوةِ»[4]
خدای متعال نور چشم مرا نماز قرار داده است و برای من نماز چنان دوست داشتنی است که طعام برای گرسنه و آب برای تشنه. همانا گرسنه اگر بخورد سیر می شود و تشنه چون بنوشد سیراب میگردد. ولی من از نماز سیر نمیشوم.
رسول خدا صلی الله علیه و آله می فرماید: شعیب (علیه السلام) چنان از عشق به خدای متعال اشک ریخت تا کور شد، خداوند بینائی را به وی بازگردانید، باز چنان گریست تا کور گشت، بار دوم خداوند چشمانش را به وی بازگرداند و او چنان گریه نمود تا برای بار سوم کور شد، خدا چشمش را به وی بازگردانید و فرمود: ای شعیب تا کی می خواهی چنین کنی؟ اگر خوف آتش داری، تو را ایمن گردانم، و اگر شوق بهشت داری به تو می دهم، شعیب عرض نمود:
«الهی وَسَیدی انْتَ تَعْلَمُ انّی ما بَکیتُ خَوْفاً مَنْ نارِک وَلا شَوْقاً الی جَنَّتِک وَلکنْ عَقَدَ حُبُّک عَلی قَلْبی فَلَسْتُ اصْبِرُ اوْ اراک»[5]
معبود و مولای من، تو میدانی که گریه ام برای ترس از آتش و شوق به بهشت تو نیست، بلکه عشق تو بر قلبم گره خورده و من طاقت صبر ندارم مگر اینکه تو را ببینم.
خداوند به وی فرمود: حال که چنین است بزودی کلیم خود را یعنی موسی بن عمران را در خدمت تو قرار می دهم.
پی نوشت ها
منبع : غضنفری، علی؛ اخلاق در قرآن و سنت حاوی یکصد مبحث اخلاقی، ج 2، ص: 176
[1] سفينة البحار- جلد 2- صفحه 200.
[2] كنز العمال- 1872.
[3] تنبيه الخواطر- صفحه 323.
[4] بحارالانوار- جلد 77- صفحه 77.
[5] بحارالانوار- جلد 12- صفحه 380.
هدایت شده از حرم حضرت فاطمه معصومه س
قم شورهزار بود و گلستان شد
از خاک پای حضرت معصومه
#عرض_ارادت
🔷🔸💠🔸🔷
کانال رسمی آستان مقدس حضرت فاطمه معصومه سلام الله علیها
🆔@astanqom
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#اتحاد_قدرت
🎞این انیمیشن کوتاه را از دست ندهید.
@khaketeshneh
محمد شهبازیان