eitaa logo
نورا کیک🍰
1.1هزار دنبال‌کننده
324 عکس
43 ویدیو
0 فایل
من اینجام که لحظات شیرینتون رو شیرینتر کنم🌱 سفارش کیک خانگی کرمانشاه ✔️برای سفارش : @nooraa_cakee
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
سلام دوستان روز بخیر🌷 💯 ثبت سفارش شب یلدا پر شده اما اگر کسی بازهم تمایل داره سفارش بده لطفا تا اخر این هفته به من اطلاع بده چون دیگه نمیتونم قبول کنم و شرمندتون میشم.🙏
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
اول هفته تون پر از رنگ خدااااا لطفا عاشق باشید😍
. از این به بعد کیکهاتون همینقدر شیک بهتون تحویل داده میشه .😍😁 💟 https://eitaa.com/noora_cakee
38.45M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
. مشتری محترمم برای ساگرد ازدواجشون کیک سفارش دادن و ازم خواستن کم خامه باشه و بهترین گزینه براشون کیک عریان بود 😍😍 ❤️فقط حجم موز و گردو رو ببینن😵‍💫🤤 🌻 https://eitaa.com/noora_cakee
. تا اینجاشو داشته باشین تا بیام براتون بگم...🥲🥺 🌙 https://eitaa.com/noora_cakee
تو قابلمه پختن ببین چه خوب شده😍
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
. اول صبحی یکم دلتونو ببرم😋😍
سلاااام از کیک خوشگلم😍🥺
باید همه ی زاویه هاشو ببینید😍😂 به وزن ۱/۵ کیلو👌 با دولایه فیلینگ موز و گردو🍌 https://eitaa.com/noora_cakee
. حالا تصور کنید ما چی میکشیم کیک هاتون تو یخچال ماست😫😔😂
. کیک زیبای فیلی 🐘😍 به سلیقه ی مشتری عزیزم به وزن ۱/۲ گرم با دولایه فیلینگ موز و گردو https://eitaa.com/noora_cakee
. کاپ کیک های فیلی 🐘🥺
مشتری عزیزم الحمدلله که راضی هستید
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
. من اگر روضه‌خوان بودم، روضه‌ی فاطمیه‌ام را می‌گذاشتم دمِ اذان صبح!!💔 💔آخر آن ساعت، ساعتی است که همه‌ی مریض‌ها و مریض‌دارهای عالم بیدارند. عموما دم سحر تیر می‌کشند، مریض را می‌کنند و مریض‌دار را بیدار. هر کس که روزی کنار بالین بیماری بوده‌ این را کرده‌. آدمهای بیدارِ آن ساعت را جمع می‌کردم و برایشان اینجور روضه می‌خواندم: 🥀احتمالا حوالیِ این ساعت درد جوری به جان زهرا پیچیده که نفسش بند آمده و رد اشک روی صورتِ تب‌دارش نقش بسته. امیرالمؤمنین سجاده‌اش را کنار بالین فاطمه پهن کرده و بی‌قرار کنار گوش زهرا زمزمه می‌کرده: عزیزم عزیزم عزیزم... زهرا به خودش می‌پیچده و اجازه نمی‌داده ناله از سینه‌ی مجروحش بلند شود، زهرا بزرگوارتر از این حرفها بوده که قرار باشد حیدرش را شرمنده کند. این ساعتها سخت‌ترین ساعتهای امیرالمؤمنین بوده. با چشم خودش می‌دیده که زهرا چطور درد می‌کشد و هیچ از دستش ساخته نبوده.🥀 شبیهِ آن حالتی که اباعبدالله بالای سر قاسم تجربه کرده و با صدای بلند ضجه زده و قسم جلاله خورده که سخت است جان کندن قاسم را ببیند و کاری از دستش ساخته نباشد. آه! علی حتی رخصت فریاد و ضجه هم نداشته، همه چیز حتی گریه برای فاطمه باید در می‌بوده و این حادثه را جانکاه‌تر می‌کرده... فاطمه خسته و توی بستر جان می‌کَنده و علی کنارش هر لحظه جان می‌داده. فاطمه ناله نمی‌کرده ولی علی که در هم پیچیدنش را به چشم می‌دیده آه! یک نفر به من بگوید اینجا علی بیشتر می‌شده یا که فاطمه؟! اینها را می‌گفتم و اجازه می‌دادم سکوت سحر به گریه‌های بلند بلند مستمعانم شکسته شود، فرصت می‌دادم مستمعها خودشان را بزنند، یا زهرا یا زهرا بگویند و نفهمند که الان دارند برای علی گریه می‌کنند یا که برای زهرا. خوب که گریه‌های بلند حنجره‌ها را زخمی کرد و صداها کمی آرام گرفت ادامه می‌دادم: شما مردهای گُنده فقط گریه کردید و از یک گریه اینجور از حال رفتید، پس حساب کنید سرِ آن بانوی نحیف بارداری که پشت در ماند و به ضرب مشت و لگد کتک خورد، چه آمده بود؟ این را می‌پرسیدم و می‌گذاشتم مردها دوباره صدایشان به گریه بلند شود بعد برای آنکه صدایم وسط آنهمه فریاد شنیده شود بلندتر داد می‌زدم: 💔زهرا دو دستی ریسمان را چسبیده بود و نمی‌گذاشت علی را ببرند، آنقدر محکم و با تمام وجود طناب را گرفته بود که چهل نامرد را کلافه کرده بود، آن دستهای نازک را آنقدر با غلاف شمشیر زدند تا از ریسمان جدا شد.💔 مردها گریه‌هایشان بالا که گرفت می‌گفتم همه‌ی این حادثه‌ها پیش چشم علی اتفاق افتاده و این بدِ ماجراست... و اجازه می‌دادم صدای غیرتی‌ها بلندتر از همه توی مجلس بپیچد و صدای شیون زنها را در خود گم کند. من اگر روضه‌خوان بودم برای روضه‌های فاطمیه آنقدر مستمع‌هایم را می‌گریاندم که زن و مرد از حال بروند و آنقدر پاشیده و درهم به خانه‌هایشان برگردند که هر کس ببیندشان گمان کند از زیر آوار بیرون آمده‌اند، همانقدر درهم شکسته، همانقدر محزون، همانقدر از دم مرگ برگشته... ✍ملیحه سادات مهدوی https://eitaa.com/maktabmortezaali