🌷 #رمان_واقعی_نسل_سوخته 🌷
قسمت #شصت_و_یکم
شاگرد
جدای از برنامه های عبادی اون دفتر ... برنامه های سابق خودم رو هم ادامه می دادم ... قدم به قدم و ذره به ذره ...
از قول یکی از اون هادی ها شنیده بودم ... نباید یهو تخت گاز جلو بری ... یا ترمز می بری و از اون طرف بوم می افتی ... یا کلا می بری و از این طرف بوم ...
چله حدیثیم تموم شده بود ... دنبال هر حدیث اخلاقی ای که می گشتم ... که برنامه جدید این چله بشه ... یا چیزی پیدا نمی کردم ... یا ...
چند روز از تموم شدن چله قبلی می گشت ... و من همچنان ... دست از پا درازتر ...
سوار تاکسی های خطی ... داشتم از مدرسه برمی گشتم که یهو ... روی یه دیوار نوشته بود ... "خوشا به حال شخصی که تفریحش، کار باشه" ... امام علی علیه السلام ...
تا چشمم بهش افتاد ... همون حس همیشگی بلند گفت...
- آره دقیقا خودشه ...
و این حدیث برنامه چله بعدی من شد ... تمام فکر و مغزم داشت روی این مقوله کار می کرد ... کار ...
قرار بود بعد از ظهر با بچه ها بریم گیم نت ... توی راه چشمم به نوشته پشت شیشه یه مغازه قاب سازی افتاد ... چند دقیقه بهش خیره شدم ... و رفتم تو ...
سلام آقا ... نوشتید شاگرد می خواید ... هنوز کسی رو استخدام نکردید؟ ...
خنده اش گرفت ... چنان گفتم کسی رو استخدام نکردید ... که انگار واسه مصاحبه شغلی یا یه مرکز دولتی بزرگ اومده بودم ...
- چند سالته؟ ...
15 ...
جا خورد ...
ولی هنوز بچه ای ...
در عوض شاگرد بی حقوقم ... پولش مهم نیست ... می خوام کار یاد بگیرم ... بچه اهل کاری هم هستم ... صبح ها میرم مدرسه ... بعد از ظهر میام ...
ادامه دارد...
🌸نويسنده:سيدطاها ايمانی🌸
🌷 #رمان_واقعی_نسل_سوخته 🌷
قسمت #شصت_و_دوم
رضایت نامه
چند لحظه بهم خیره شد ...
- کار کردن که بچه بازی نیست ...
خیلی ها هم سن و سال من هستن و کار می کنن ... قبولم می کنید یا نه؟ ... زبر و زرنگم ... کار رو هم زود یاد می گیرم ...
از ساعت 4 تا 8 شب ... زبر و زرنگ باشی ... کار رو یادت میدم ... نباشی باید بری ... چون من یه آدم دائم می خوام... ولی از جسارتت خوشم اومده که قبولت می کنم ... فقط قبل از اومدن باید از پدر یا مادرت رضایت بیاری ...
کلا از قرار توی گیم نت یادم رفت ... برگشتم سمت خونه ... موقعیت خیلی خوبی بود ... و شروع خوبی ... اما چطور بگم و رضایت بگیرم؟ ... پدرم که محاله قبول کنه ... مادرمم ...
اون شب، تمام مدت مغزم داشت روی نقشه های مختلف کار می کرد ... حتی به این فکر کردم که خودم رضایت نامه تقلبی بنویسم ... اما بعدش گفتم ...
- خوب ... اون وقت هر روز به چه بهانه ای می خوای بری بیرون؟ ... هر بار هم باید واسش دروغ سر هم کنی ... تازه دیر هم اگه برگردی باز یه جور دیگه ...
غرق فکر بودم که ایده فوق العاده ای به ذهنم رسید ... بعد از نماز صبح رفتم توی آشپزخونه ... چای رو دم کردم ... و رفتم نون تازه گرفتم ... وقتی برگشتم ... مادرم با خوشحالی ازم تشکر کرد ... منم لبخند زدم ...
دیگه مرد شدم ... کار و تلاش هم توی خون مرده ...
خندید ...
قربون مرد کوچیک خونه ...
به خودم گفتم ...
- آفرین مهران ... نزدیک شدی ... همین طوری برو جلو ...
و با یه لبخند بزرگ به پیش رفتم ...
ادامه دارد...
🌸نويسنده:سيدطاها ايمانی🌸
🌷 #رمان_واقعی_نسل_سوخته 🌷
قسمت #شصت_و_سوم
شانه های یک مرد
دنبال مامانم رفتم توی آشپزخونه ... داشت نون ها رو تکه تکه می کرد ...
مامان ...
- جانم؟ ...
قدیم می گفتن ... یکی از نشانه های مرد خوب اینه که ... یکی محکم بزنی روی شونه اش ... ببینی از روش خاک بلند میشه یا نه ...
خندید ...
این حرف ها رو از بی بی شنیدی؟ ...
الان همه بچه های هم سن و سال من ... یا توی گیم نتن... یا توی خیابون به چرخ زدن و گشتن ... یا پای کامیپوتر مشغول بازی ... نمیگم بازی بده ... ولی ...
مکث کردم و حرفم رو خوردم ... چرخید سمت من ...
میشه من وقتم رو یه طور دیگه استفاده کنم؟ ...
مثلا چطوری؟ ...
- یه طوری که حضرت علی گفته ...
لبخندش جدی شد ... اما نگاهش هنوز پر از محبت بود ...
- حضرت علی چی گفته؟ ...
- خوش به حال کسی که تفریحش ... کارشه ...
با همون حالت ... چند لحظه بهم نگاه کرد ...
ولی قبل از حضرت علی ... زمان پیامبر بوده ... که گفتن ... علم را بجوئید حتی اگر در چین باشد ...
رسما کم آوردم ... همیشه جلوی آرامش، وقار، کلام و منطق مادرم ... از دور مسابقات خارج می شدم ... سرم رو انداختم پایین و از آشپزخونه رفتم بیرون ...
لباسم رو عوض کردم و آماده شدم که برم مدرسه ... و عمیق توی فکر ...
خدایا ... یعنی درست رفتم یا غلط ...
کیفم رو برداشتم و از اتاق اومدم بیرون ...
ادامه دارد...
🌸نويسنده:سيدطاها ايمانی🌸
🍂🌿🍂🌿🍂🌿🍂🌿🍂🌿🍂
☀️ #در_محضــــــر_بزرگـــــــــان ☀️
🔰توصیه های آقای بهجت🔰
🔱تکان میخوری بگویاصاحب الزمان🔱
⚜مینشینی بگویاصاحب الزمان⚜
💯برمیخیزی بگویاصاحب الزمان💯
🌀صبح ازخواب بیدارمیشوی مؤدب بایست،صبح را باسلام به مولاشروع کن🌀
➿بگو آقاجان دستم به دامانت خودت یاری ام کن➿
‼️شب که میخواهی بخوابی اول دست به سینه بگذار و بگو”السلام علیک یاصاحب الزمان”‼️
♨️شب و روزت را به یادمحبوب سرکن،اینطور دیگر شیطان در زندگی تو جایگاهی ندارد،دیگر نمیتوانی گناه کنی،دیگرهمیشه بیمه امام زمانی♨️
⚠️مولاعلی(ع):در دوران غیبت
فقط کسانی بردین ثابت قدمند که…با مولای خود مأنوس باشند⚠️
✳️ألـلَّـھُـمَــ عجِّلْ لِوَلـیِـڪْ ألفَـرَج✳️
🍃🔆🍀🔆🍃🍀🔆🍀🔆🍃
امـــــامـ زمـــانـــے شــــو😊💐
🌸🌿
🌿
#ماه_رمضان_ماه_تمرین_تقوا
💢ماه رمضان ماه تمرین تقواست، مثل اینکه معلم یک سرمشق بالای دفتر شاگرد دبستانی می نویسد و می گوید بقیه را مثل این بنویس!
💢یک ماه تمرین رعایت #تقوا کردید پس در مابقی ماهها آن را سرمشق قرار داده و همینطور عمل کنید.
💢وقتی شما توانستید از سحر تا غروب جلوی شکمت را بگیری، یعنی می توانی از حرام اجتناب کنی. اگر توانستی چشمت را کنترل کنی، پس در بقیه ماهها هم می توانی. اگر توانستی جلوی زبانت را بگیری در بقیه روزها هم می توانی کنترل کنی.
💢این سرمشق را بالای لوح دلت خدا گذاشته، شما که توانستی اینها را کنترل کنی، می شوی اول درجه #تقوا . حالا یازده ماه دیگر را هم همینطور مواظب باش و مراقبت کن تا خودت را به #گناه آلوده نکنی.
💢چطور در این یکماه توانستید! در طول سال هم همینطور تقوا را رعایت کنید.
👤استاد حاج آقا زعفری زاده
مناجات / من با خدا در ماه مهمانی خدا
✧✾════✾✰✾════✾✧
#دلنوشته_رمضان
سحر بیست و ششم....
✍ فقط چهار سحر مانده.... تا جامه مهمانی مان را، از تن بدر کنیم.....
یادم هست...
زیباترین سحر این مهمانی، بنام نامی تو رقم خورده بود....
به نام نامی مادرم.... زهرا
❄️واااااای مادر....
حضور شما... در لابلاي مناجات های سحرم، چقدر پررنگ بود....
چقدر گریستن بر دامانت، سحرهای مرا روشن می کرد....
چقدر دور تو گشتن... مرا آرام می کرد...
چقدر چادرت را بو کشیدن... در سلولهای قلب من، معجزه هايي عظیم، را رقم می زد....
❄️مادر...
سفره داری رمضان، رو به پایان است....
و ما هنوز... اجابت را از آسمان، به ضمانت نگرفته ايم...
اجابت دیدار آخرین دردانه تو را....
❄️آه مادر....
دلم برایت تنگ می شود....
برای دستان مهربان و خسته ات....
برای چشمان معصوم و عاشقت...
کاش... اذن قنوت همه سحرهای رمضانم ، به نام نامی تو... صادر می شد...
تا هییییییچ گاه، تو را در لابلاي سجاده ام، گم نکنم...
❣تو کلید همه درهای آسمانی...
چه دارد، آنکس که تو را در آغوش ندارد؟؟
مادر....
تمام هستی ام به قربان ناز یک لبخندت...
چه کنم...بیشتر، دوست بداری ام؟؟
چه کنم...بیشتر، عاشقانه ببوسی ام؟؟
من یقین دارم...؛
راز محبت تو.... عزیز_دردانه آخر توست...
که هر چه بیشتر زلیخایش شوم... بیشتر، در پیش چشمان تو، خواهم درخشید...
❄️دعایم کن... مادر
دستانت را بالا بگیر....
و برایم، ع ش ق بخواه....
عشقی... که مرا از نشستن....باز دارد...
عشقی... که مرا از دم فرو بستن... باز دارد...
عشقی... که همه عالم، آنرا از نگاهم، بخوانند...
❣دعایم کن... عاشقت بمانم مادر....
http://telegram.me/nooralzahra5
✧✾════✾✰✾════✾✧
❤️ #ششگوشہ_امامشهیدانم_آرزوسٺ
#بیسٺ_و_شش شد عـدد مـاه
دل من بـے تـاب اسٺـــــ
بهتریــن جــاے جهــــان
شـش گوشہ ے اربـاب اسٺـــــ
#بحق_الحسین_علیه_السلام✋
#یا_رب_الهـے_العفـو
🍃🌺🍃🌺🍃
✅ برای حفظ دینت از دنیا مایه بگذار، نه این که برای حفظ دنیایت از دین مایه بگذاری
🔹عَنْ أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ علیه السلام أَنَّهُ قَالَ: صُنْ دِينَكَ بِدُنْيَاكَ تَرْبَحْهُمَا، وَ لَا تَصُنْ دُنْيَاكَ بِدِينِكَ فَتَخْسَرَهُمَا.
امیرالمؤمنین علیه السلام فرمود:
🔶دین خود را به وسیله دنیایت حفظ و نگاهداری کن، در این صورت در دین و دنیایت سود می بری.
اما دنیایت را به ازای دینت حفظ و نگاهداری نکن، که در هر دو زیان خواهی کرد.
📚مستدرک الوسائل، ج12،ص246 به نقل از غررالحکم
یا علی
🍃🌷🍃🌷🍃
#الّلهُـمَّ عَجِّــلْ لِوَلِیِّکَـــ الْفَـــرَج🌸
3_727126809182866331.mp3
4.22M
📢 با صدای استاد آقایی
📖 جزء26
✅ @nooralzahra5
سلام علیکم
باآرزوی قبولی طاعات وعبادات همه ی همراهان واعضای کانال
به استحضار میرساند،با پول جمع آوری شده جهت قربانی،
❌
۲رأس گوسفند❌
قربانی شد و بین خانواده های نیازمند تقسیم شد.
❌❌توجه داشته باشید مبلغ ۹۵۰هزارتومان❌❌
از مبلغ خرید این دو گوسفند،کم می باشد.
عزیزانی که هنوز نتوانسته اند در این امر شرکت کنند،میتوانند مبالغ خود را به شماره کارت زیر واریز نموده و بعد از واریز، مقدارمبلغ واریزی را به شماره ی تلفن عنوان شده،پیامک کنند.
تلفن ارسال پیامک:۰۹۱۲۴۱۲۳۱۷۴
شماره کارت واریز وجه جهت قربانی:
۶۰۳۷۶۹۱۶۲۸۲۶۳۵۰۱
4_5816849190235409055.mp3
4.45M
نکاتی از #جزء_بیست و پنجم قرآن
#حدادپور_جهرمی
4_5818959664150219722.mp3
4.66M
نکاتی از #جزء_بیست و ششم قرآن
#حدادپور_جهرمی
20.36M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎬 #نماهنگ
لحظاتی کوتاه همراه زائران ناشنوا در حرم قدم بزنیم...
🔰 حال و هوای دوستانتان راِ امام رضایی کنید.
🌙 #رنگ_رمضان
✧✾════✾✰✾════✾✧
#دلنوشته_رمضان
سحر بیست و هفتم....
✍ و این....
آخرین لیلةالقدری است که خدا آنرا برای جاماندگانی چو من... ذخیره کرده است.
رمضان گذشت..
و من حتی یک نگاه ویژه، مهمان صاحب الامر زمین، نشده ام..
دویدن های صبح و شبم ، نیز، آنقدر آلوده است... که راه آسمان را برایم، باز نمی کند...
❄️اما دلخوشم... به این سحر...
شاید، امشب برایم راهی باز شد...
شاید من هم، با اهل آسمان محرم شدم...
شاید گوشه ای، مرا نیز... پذیرفتند...
❣امشب شاید به سوی خانه عزیز مصر که نه...، به سوى خانه عزیز اهل زمین... کوچه ای را پیدا کنم...
❄️آی اهل آسمان.... ؛
امشب کاش... نگاهم کنید..
کاش، قبولم کنید...
کاش نام آلوده مرا هم،... در گوشه ای از سفره آخرین منجی زمین، بنویسید...
به جان عزيزش قسم...
فقط گدای یک نگاه ویژه اویم... همیییییین
❄️گذشت....
همه رمضان گذشت....
و من...
دور آخرین سفره های سحرم ...
همچنان، به دنبالش، می گردم ....
همچنان.....
❣اما گاه فراموش میکنم....
او همیین جاست.....
و این منم...
که سفره دار زمین را، گم کرده ام...
خدا کند، پیدا شوم....
خدا کندکه.... پيدايم کند.....
❣پيدايم کن.... پادشاه تنهاي زمین
من....
در مهمانی رمضان هم...
پيدايت نکرده ام
✧✾════✾✰✾════✾✧
⚜در سراشیبی ماه رمضانیم
دعایی دارم ...
در سراشیبی قبرم..!
تو برس ،بر دادم😔
@nooralzahra5
26.84M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔊 #کلیپ زیبای قرائت
« دعای نجات از فتنههای آخرالزمان »
◾️ به مناسبت به خاک و خون کشیده شدن مردم و دانشآموزان بر اثر بمبگذاری اخیر در افغانستان
📖 لطفا قرائت بفرمایید.
📚 (این دعای زیبا در کتاب «سلاح المؤمنین» برای نجات از فتنههای آخرالزمان نقل شده)
📥 دانلود با کیفیت بالا
⚠️آشغال های شبکه بی بی سی و اینترنشنال کجا هستید؟؟
چرا برای حقوق کودکان هزاره فریاد نمیزنید؟؟؟
بیش از صدو پنجاه نفر شهید و زخمی شدند..
#شیعیان_هزاره
#افغانستان_تسلیت