احادیث آیه ۱۰ از سوره ق - تفسیر روایی اهل بیت علیهم السلام
🍀🍀🍀🍀🍀🍀🍀
امام علی (علیه السلام)- از زیدبنعلی به نقل از پدران وی نقل شده است: علی (علیه السلام) به سوی صفّین به راه افتاد. پس از عبور از رود به منادی دستور داد که ندای نماز سر دهد... نماز صبح را نیز اقامه کرد. سپس به راه افتاد تا به کلیسایی رسید که نخلی برومند در کنار آن بود. وقتی آن را دید فرمود: وَ النَّخْلَ باسِقاتٍ لَها طَلْعٌ نَضید، سپس فرود آمد و به اندازه صرف وعده غذا در آنجا درنگ کرد.
📚 تفسیر اهل بیت علیهم السلام ج۱۵، ص۲۰
🍀🍀🍀🍀🍀🍀🍀🍀
http://alvahy.com/%D9%82/10
احادیث آیه ۱۱ از سوره ق - تفسیر روایی اهل بیت علیهم السلام
🍀🍀🍀🍀🍀🍀🍀🍀
امام علی (علیه السلام)- خداوند تبارکوتعالی قرآن را بر هفت بخش نازل کرد؛.. و امّا ردّ بر دهریّون که تصوّر میکنند روزگار همیشه در یک حال است و هیچ خالق و مدبّر و صانع و بعث و حیات پس از مرگی وجود ندارد،... و خداوند سبحان در سوره ق در ردّ بر این افراد چنین میفرماید: أَ إِذا مِتْنا وَ کُنَّا تُراباً ذلِکَ رَجْعٌ بَعِیدٌ* قَدْ عَلِمْنا ما تَنْقُصُ الْأَرْضُ مِنْهُمْ ... وَ أَحْیَیْنا بِهِ بَلْدَةً مَیْتاً کَذلِکَ الْخُرُوجُ. این آیه و امثال آن ردّ بر دهریّون و ملاحده است که انکار مبعوثشدن و حیات پس از مرگ را میکنند.
📚 تفسیر اهل بیت علیهم السلام ج۱۵، ص۲۰
🍀🍀🍀🍀🍀🍀🍀🍀🍀
http://alvahy.com/%D9%82/11
احادیث آیه ۱۲ از سوره ق - تفسیر روایی اهل بیت علیهم السلام
🍀🍀🍀🍀🍀🍀🍀
امام کاظم (علیه السلام)- [با استناد به صدوق روایت شده] که مردی از امام کاظم (علیه السلام) درباره اصحاب رسّ که خداوند آنان را در قرآن ذکر کرده سؤال پرسید که: «آنان چه کسانی بودهاند؟ از چه اصل و نسبی بودهاند؟ و چه قومی بودهاند»؟ امام (علیه السلام) فرمود: «اصحاب الرسّ دو دسته بودهاند: نخست آن دسته که غیر از آنانی هستند که خداوند در قرآن ذکرشان کرده است، و اهل بیابان و صاحب گوسفند و گلّه بودهاند، در آن هنگام خداوند متعال صالح پیامبر را به عنوان فرستاده بهسوی آنان برانگیخت ولی او را کشتند، و پیامبر دیگری را به سویشان فرستاد و او را نیز کشتند، سپس پیامبر دیگری را برای آنان مبعوث گرداند و او را بهوسیلهی بندهای نیک از بندگانش پشتیبانی کرد، ولی پیامبر را کشتند و بنده نیک با آنان به مبارزه پرداخت تا اینکه آنان را شکست داد و محکوم کرد. آنان میگفتند: «خدای ما در دریاست»، حال آنکه خود بر کناره آن ایستاده بودند، و در طول سال یک جشن بزرگ برپا میکردند و در خلال آن جشن، ماهی بزرگی از دریا خارج میشد که برایش سجده میگزاردند، عبد صالح به آنان گفت: «نمیخواهم که مرا پروردگار قرار دهید، ولی اگر آن ماهی از من اطاعت کرد آیا دعوت مرا اجابت میگویید»؟ گفتند: «بله»! و به او عهد و پیمانهایی در این زمینه دادند، آنگاه ماهیای ازآب خارج شد که سوار بر چهار ماهی دیگر بود، و هنگامی که بهسوی آن نگاه کردند سجدهکنان بر زمین افتادند، سپس عبد صالح بهسوی آن ماهی رفت و گفت: «به نام خداوند بخشنده، داوطلبانه یا از روی اجبار بهسوی من بیا»! پس ماهی از روی ماهیهای دیگر پایین آمد، عبد صالح گفت: «بر روی ماهیهای دیگر سراغم بیا تا قومم هیچ شکّی در مورد کار من به خود راه ندهند»! پس ماهی بهسوی خشکی آمد درحالیکه ماهیهای دیگر را با خود نزد بنده نیک میکشید، آن قوم بعد از این ماجرا نیز او را تکذیب کردند، بنابراین خداوند بادی را بهسوی آنان فرستاد که خود و چهار پایانشان را در دریا افکند، و در مکان چاهی که در آن طلا و نقره وجود داشت به عبد صالح وحی شد، پس به راه افتاد و آن طلا و نقره را به دست آورد و به صورت مساوی در بین صغیر و کبیر یاران خویش تقسیم کرد. امّا آن دستهای که خداوند در قرآن به ذکر آنها پرداخته قومی هستند که صاحب رودخانهای به اسم (رَسّ) بودند، و پیامبران بسیاری نیز درمیان آنها مبعوث گردید، آنگاه مردی از امام کاظم (علیه السلام) پرسید: «[رَسّ] کجا واقع شده است»؟ امام فرمود: «رودخانهای است در منطقه آذربایجان که در حدّ فاصل ارمنستان و آذربایجان قرار گرفته است، آن قوم صلیبها را عبادت میکردند پس خداوند بهصورت همزمان سی پیامبر را در میان آنان برانگیخت و آنان همه پیامبران را به قتل رساندند، تا اینکه خداوند پیامبر دیگری را همراه با یک عبد صالح که با آن قوم به مبارزه پرداخت بهسوی آنان روانه کرد، و خداوند هنگام بذر افشانی و کاشت میکائیل را بر انگیخت و او نیز تمام آبها و رودخانهها و چشمههای آن سرزمین را خشکاند، و فرشته مرگ را فرستاد و همۀ چهار پایانشان را هلاک گرداند، و به زمین امر فرمود که طلا و نقره یا ظرفهای آنان را ببلعد امام مهدی (علیه السلام) آنچه را که زمین درخود پنهان داشته صاحب میشود و در نهایت همه از گرسنگی و تشنگی هلاک شدند و هیچ یک از آنان باقی نماند مگر گروه مخلصی که از خداوند خواستند آنان را با زراعت و چهارپایان و آب نجات بخشد، و این نعمتها را به صورت اندک به آنان ببخشد تا دچار طغیان و سرکشی نشوند، و هنگامی که خداوند به صدق نیّت آنها پی برد دعایشان را اجابت فرمود، سپس آن قوم به سوی منازل خویش بازگشتند ولی آنها را ویران شده یافتند، و خداوند رودخانهها را برای آنان به جریان انداخت، و آنچه را درخواست کرده بودند به آنان بخشید، پس در ظاهر و باطن به خداوند مشغول شدند، تا اینکه دوره آنان به سرآمد و بعداً نسلی پای به عرصه گذاشت که در ظاهر و نه باطن اوامر خداوند را اطاعت میکردند و به روشها و راههای مختلف به نافرمانی او میپرداختند، پس کسی را بهسوی آنان فرستاد که در کشتنشان جدّیت به خرج داد، و خداوند طاعون را در میان گروه اندکی که باقی مانده بودند رواج داد پس کسی از آنان باقی نماند، و رودخانه و منازل آنان دویست سال به همان صورت و بدون اینکه کسی در آنها ساکن شود باقی ماند، سپس خداوند متعال قوم دیگری را جایگزین آنان کرد که از جمله صالحان بودند، آنگاه گروهی از میان آنان سر بر آوردند که اقدام به انجام کاری زشت و ناپسند مینمودند و مردان و زنان به برآوردن نیازهای خود از هم جنسانشان مشغول شدند، پس خداوند متعال صاعقهای را برآنان مسلّط گرداند و هیچ یک باقی نماندند».
📚 تفسیر اهل بیت علیهم السلام ج۱۵، ص۲۲
🍀🍀🍀🍀🍀🍀🍀🍀
http://alvahy.com/%D9%82/12
احادیث آیه ۱۳ از سوره قیامه - تفسیر روایی اهل بیت علیهم السلام
🍀🍀🍀🍀🍀🍀🍀🍀
امام باقر (علیه السلام)- محمّدبنمسلم از ابندرّاج و ایشان از امام باقر (علیه السلام) روایت کرده است که... سپس آیه: یُنَبَّؤُا الْإِنْسانُ یَوْمَئِذٍ بِما قَدَّمَ وَ أَخَّرَ نازل شد؛ فرمود: «آنچه پیش فرستاده [که عبارت است] از چیزهایی که به او دستور داده شده و آنچه تأخیر انداخته [که عبارت است] از چیزهایی که انجام نداده است. هنگامیکه به او دستور داده شد که بر علی (علیه السلام) بهعنوان امیرمؤمنان سلام کند».
📚 تفسیر اهل بیت علیهم السلام ج۱۷، ص۲۰۸
🍀🍀🍀🍀🍀🍀🍀
http://alvahy.com/%D9%82%DB%8C%D8%A7%D9%85%D9%87/13
احادیث آیه ۱۴ از سوره ق - تفسیر روایی اهل بیت علیهم السلام
🍀🍀🍀🍀🍀🍀🍀🍀
امام علی (علیه السلام)- مردی از اهالی شام از جای حرکت کرده گفت: «ای امیرالمؤمنین (علیه السلام)! من چند سؤال از تو دارم». و گفت: «چرا تبّع را تبّع گفتهاند»؟ فرمود: «او غلامی نویسنده بود و منشی پادشاه [بود]، هروقت نامهای مینوشت آغاز نامه را بسم الله الذی خلق صبحا و ریحا؛ به نام خداوندی که باد و فریاد را آفرید، قرار میداد». پادشاه گفت: «وقتی نامه مینویسی ابتدای آن را به نام ملک رعد بنویس». گفت: «جز به نام پروردگارم آغاز نمیکنم بعد هرچه مایلی بگو بنویسم، خداوند سپاس عقیدهی او را گذاشت و پاداش او را چنین قرار داد که پس از این پادشاه سلطنت به او رسید و مردم تابع و پیرو او شدند بههمینجهت تبّع نام گرفت».
📚 تفسیر اهل بیت علیهم السلام ج۱۵، ص۳۰
🍀🍀🍀🍀🍀🍀
امام صادق (علیه السلام)- اسماعیلبنجابر گوید: همراه یکی از دوستان در راه مکّه و مدینه بودم که سخن از انصار به میان آمد. یکی از ما گفت: «آنها نازعین (دور افتادگان) هر قبیلهاند». و دیگری گفت: «آنها اهل یمناند». تا اینکه نزد امام صادق (علیه السلام) رسیدیم. امام در زیر سایهی درختی نشسته بود، بدون اینکه ما چیزی از حضرت بپرسیم، امام خود سخن آغاز کرد و فرمود: «وقتی تبّع (پادشاه یمن) از سوی عراق، به همراه علماء و فرزندان پیامبران (علیهم السلام) به وادی هذیل آمد، گروهی از قبایل نزد او آمدند و گفتند: «تو به سرزمینی آمدهای که اهل آن مدّتی طولانی است مردم را به بازی گرفتهاند، چنانکه سرزمین خود را حرم قرار داده و ساختهی دست خود را خدا و الهه میپندارند». پادشاه گفت: «اگر اینگونه که شما میگویید باشد، با جنگجویان آنها میجنگم و فرزندان آنها را اسیر و بناهایشان را خراب میکنم». در این حین چشمانش سرازیر شد و روی گونههای او افتاد. علماء و پیامبرزادگان را فرا خواند و گفت: «به من بنگرید و بگویید چه بر سر من آمده است»؟ آنها از پاسخدادن به او امتناع کردند تا اینکه پادشاه آنها را سوگند داد. آنگاه گفتند: «به ما بگو با خود چه اندیشیدهای»؟ گفت: «با خود اندیشیدم که مردان این سرزمین را بکشم و خانوادهایشان را اسیر و خانههایشان را خراب کنم». گفتند: «به نظر ما تنها دلیل بیماری شما، همین اندیشه و تصمیم است». پرسید: «چرا»؟! گفتند: «زیرا این سرزمین، حرم خداست و خانه، خانهی خداست و ساکنان آن ذرّیّه و فرزندان ابراهیم خلیل الرّحمان (علیه السلام) هستند». گفت: «راست میگویید!؟ حال چارهی این درد من چیست»؟ گفتند: «با خود بهگونهای دیگر اندیشه کن، امید است که خداوند، این مصیبت را از تو بازگرداند». پادشاه دربارهی ایشان اندیشه خیر و نیک کرد و بلافاصله چشمانش به حالت اوّل بازگشت و در سر جای خود قرار گرفت. سپس کسانی را که به او نصیحت کرده بودند کعبه را خراب کند و ساکنان آن را بکشد، فرا خواند و آنان را کشت. سپس بهسوی کعبه رفت و پوششی بر آن انداخت و به مدّت سی روز به مردم طعام داد. او هر روز صد شتر قربانی کرد تا به آنجا که گوشت قربانی را برای حیوانات وحشی به قلّهی کوهها میبردند و علفها را میچیدند و برای علفخواران در میان دشت، میگستراندند. سپس از مکّه به مدینه رفت و گروهی از غسّانیان اهل یمن در آنجا (مدینه) ساکن شدند که آنها را انصار مینامند.
📚 تفسیر اهل بیت علیهم السلام ج۱۵، ص۳۰
🍀🍀🍀🍀🍀🍀🍀🍀
پیامبر (صلی الله علیه و آله)- تبّع (پادشاه یمن) را سبّ و نفرین نکنید که او مسلمان بود.
📚تفسیر اهل بیت علیهم السلام ج۱۵، ص۳۰
🍀🍀🍀🍀🍀🍀
http://alvahy.com/%D9%82/14
احادیث آیه ۱۵ از سوره ق - تفسیر روایی اهل بیت علیهم السلام
🍀🍀🍀🍀🍀🍀🍀
امام باقر (علیه السلام)- جابر (رحمة الله علیه) گوید: از امام باقر (علیه السلام) تفسیر کلام خدای عزّوجلّ: أَ فَعَیِینا بِالخَلْقِ الْأَوَّلِ بَلْ هُمْ فِی لَبْسٍ مِنْ خَلْقٍ جَدِیدٍ را پرسیدم. حضرت فرمود: ای جابر! تأویل آیه این است که خداوند متعال آنگاه که این آفریدگان و این جهان را نابود ساخته و بهشتیان را در بهشت و دوزخیان را در دوزخ جای دهد، جهان دیگری غیر از این جهان را از نو پدید میآورد، بدون نر و ماده، تا او را پرستیده و یگانه دانند و به آنان زمینی غیر از این زمین میآفریند که در آن استقرار یافته و آسمان دیگری که بر آنان سایه افکند. شاید تو بر این باوری که خداوند تنها این جهان را آفریده و به جز شما بشری را نیافریده است؟ آری به خدا سوگند! به طور حتم خداوند متعال هزار هزار جهان و هزار هزار آدم آفریده که تو در پایان این جهانها و آن آدمیان هستی».
📚 تفسیر اهل بیت علیهم السلام ج۱۵، ص۳۴
🍀🍀🍀🍀🍀🍀🍀
http://alvahy.com/%D9%82/15
مرا دشمن به قصد کُشت میزد
به جسم کوچک من مُشت میزد
هرآن گه پایم از ره خسته میشد
مرا با نیزهای از پُشت میزد
توئی ماه من و من چون ستاره
غمم گشته پدرجان بیشماره
اگر روی کبودم را تو دیدی
مکن دیگر نظر بر گوش پاره
***
بیا بشنو پدرجان صحبتم را
غم تو بُرده از کف طاقتم را
دو چشم خویش را یک لحظه وا کن
ببین سیلی چه کرده صورتم را
شاعر:سید هاشم وفایی
🍃همراه با کاروان شهدا در خرابه شام🍃
چون زنان خاندان معاویه عزاداری اهلبیت و شهادت حضرت رقیه علیهاالسلام را مشاهده كردند و پی به حقّانیت آنان بردند، از روز پنجم با آنان هم سو شده و آنان نیز مشغول عزاداری شدند. بنابراین میتوان نتیجه گرفت؛ با توجّه به مدّت حضور چند روزة اهلبیت در ساختمان مخروبه (خرابه شام) و همچنین مدّت حضور آنان در یكی از خانههای قصر، در مجموع، اهلبیت از آغاز ورود به شام حداكثر بیش از ده روز در شام اقامت نداشتند. به ویژه با توجّه به این امر كه اقامت بیشتر آنان، به هیچ رو به سود یزید نبوده و سبب بروز نارضایتی افكار عمومی و انتقاد بیشتر، از دستگاه حاكم میشد، از اینرو یزید با شتاب، درصدد استمالت و دلجویی از اهلبیت برآمد و آنان را رهسپار مدینه كرد.