💠 صفات مومنانه | کم خرج و بسیار کمک کننده
عنه صلى الله عليه و آله ـ يَصِفُ المؤمنَ ـ : لطيفُ الحَرَكاتِ ، حُلْوُ المُشاهَدةِ ... يَطلُبُ مِن الاُمورِ أعلاها ، ومِن الأخلاقِ أسْناها ... لا يَحيفُ على مَن يُبغِضُ ، ولا يأثَمُ فيمَن يُحِبُّ ... قليلُ المؤونةِ ، كثير المَعونةِ ... يُحسِنُ في عملِهِ كأنّهُ ناظرٌ إلَيهِ ، غَضُّ الطَّرْفِ ، سَخِيُّ الكَفِّ ، لا يَرُدُّ سائلاً ... يَزِنُ كلامَهُ ، ويُخْرِسُ لسانَهُ ... لا يَقبَلُ الباطلَ مِن صديقِهِ ، ولا يَرُدُّ الحقَّ على عدوِّهِ ، ولا يَتعلّمُ إلّا لِيَعْلمَ ، ولا يَعلمُ إلّا لِيَعْملَ ... إن سلَكَ مَع أهلِ الدُّنيا كانَ أكيَسَهُم ، وإنْ سَلكَ مَع أهلِ الآخرةِ كانَ أورَعَهُم
پيامبر خدا صلى الله عليه و آله ـ در وصف مؤمن ـ فرمود : حركات و رفتارهايش ملايم و مهربان است و ديدارش شيرين ... از هر چيز عاليترين آن را مى جويد و از خويها والاترينشان را ... بر دشمنش ستم نمى كند و به خاطر كسى كه دوستش دارد مرتكب گناه نمى شود، ... كم خرج و زحمت است و بسيار كمك و يارى مى رساند ... كارش را به خوبى انجام مى دهد به طورى كه گويى آن را مى بيند، چشمانش فروهشته است، دست بخشنده دارد، و دست رد به سينه سائل نمى زند ... سخنش را مى سنجد و زبان در كام مى كشد ... باطل را از دوستش نيز نمى پذيرد و حق را حتّى از دشمنش انكار نمى كند، دانش نمى آموزد مگر براى دانستن و نمى آموزد مگر براى عمل كردن ... اگر با دنياطلبان همراه شود زيركترين آنهاست و هرگاه با آخرت جويان برود پارساترين آنها.
https://eitaa.com/noornama
تاکید روایات به این خصوصیت - کم خرج و بسیار کمک کننده - برای مسئولین سیاسی و نظامی و بطور کلی برای مؤمنین حائز اهمیت است 🔺🔺
نــــــــــورنــما
💠 با خود مهربان باش | باکلاس باش
📍امیرالمؤمنین علیه السلام می فرماید: «العالم من عرف قدره» عالم کسی است که قَدر خودش را بداند و مولوی بر طبق فرمایش امیرالمؤمنین علیه السلام می گوید: قیمت هر کالایی را می دانید و با این حال اگر قیمت خود را ندانید احمقانه است:
قیمت هر کاله میدانی که چیست
قیمت خود را ندانی احمقیست
┈┄┅═✾ ✾═┅┄┈
📍امیرالمؤمنین علیه السلام می فرماید: «إنَّ أَنْصَحَ النَّاسِ لِنَفْسِهِ أَطْوَعُهُمْ لِرَبِّهِ وَ إِنَّ أَغَشَّهُمْ لِنَفْسِهِ أَعْصَاهُمْ لِرَبِّهِ»
خیرخواه ترین و نیک خواه ترین مردم نسبت به خودش(کسی که خودش را خیلی دوست دارد) مطیع ترین آدم ها در برابر پروردگار است و خیانت کار ترین افراد نسبت به خود معصیت کارترین افراد در برابر پروردگار است؛ یعنی معصیت خودزنی و گناه دشمنی با خود است.
"أنصح" از "نصح" به معنای خالص است و لذا به خیرخواهی خالصانه نصیحت گفته می شود و"أغش" از "غش" به معنای خیانت است
هیچ دشمنی به دشمنی نکند
آنچه را مرد بی خرد با خود
آدم های گنه کار آنچه که با خود می کنند هیچ دشمنی با آنها نمی کند چون از عقل تهی و خالی اند.
┈┄┅═✾ ✾═┅┄┈
📍شهید مطهری می گوید: منشأ بیشتر گرفتاریهای هر کسی خود اوست و هر کسی نسبت به خودش از بالاترین دشمنان خودش است(با خودش خصمانه رفتار می کند): «اعْدی عَدُوِّک نَفْسُک الَّتی بَینَ جَنْبَیک»(ده گفتار ص ۶۵)
دشمن به دشمن آن نپسندد که بیخرد
با نفس خود کند به مراد هوای خویش
و بلکه به نص قرآن همه ی گرفتاری های انسان به خودش بازگشت دارد: «مَا أَصَابَكَ مِنْ حَسَنَةٍ فَمِنَ اللَّهِ و مَا أَصَابَكَ مِنْ سَيِّئَةٍ فَمِنْ نَفْسِكَ» و اگرچه همه ی آنها به اراده ی حضرت دوست باشد:
سرِ ارادتِ ما و آستانِ حضرت دوست
که هر چه بر سرِ ما میرود ارادتِ اوست
┈┄┅═✾ ✾═┅┄┈
📍امیرالمؤمنین علیه السلام می فرماید: «قد خرقت الشهوات عقله» شهوات عقل انسان را خراب می کند چنانچه لباس فرسوده و خراب می شود. و چون شهوات در جدال با عقل پیروز گردند بر منزلگاه عقل می نشینند و لباس تازه ای را از جنس شهوت تن آدمی می کنند: «قَدْ خَلَعَ سَرَابِيلَ الشَّهَوَاتِ».
و حال آنکه گناه از پوستین تن آدمی نیز عبور می کند و به پوست بدن او رسیده و این پوست را پاره و پاره می کند: «وَ اقْتَرَفَ فَاعْتَرَ» که "اقترف" از "اقتراف" است و یک معنایش از ریشه ی "قرف" است و عرب به کندن پوست درخت "قرف" می گوید؛ امیرالمؤمنین علیه السلام ارتکاب گناه را با واژه ی "اقتراف" بیان می فرماید؛ یعنی کسی که گناه می کند پوست خودش را با گناه می کَند و خودش را در معرض آسیب قرار می دهد.
┈┄┅═✾ ✾═┅┄┈
📍پس باکلاس باش! و بزرگ بدار خودت را نسبت به هر پَستی و گناهی: «اكرم نفسك عن كل دنيه و ان ساقتك الى الرغائب فانك لن تعتاض بما تبذل من نفسك عوضا» که آنچه از دست می دهی نمی تواند برابری کند با آنچه از حقارت خود بدست آوردی.....
https://eitaa.com/noornama
#پیوست
آیت الله جوادی آملی می گوید:
هر كار خير يا شر انسان به خودش باز مي گردد، پس عبادات يا گناهان او به سود يا زيان خداي سبحان نيست: «اِن تَكفُروا أنتُم ومَن فِي الأرضِ جَميعاً»
اطاعت از خدا و پيامبر، انسان را به خداي متعالي نزديك مي كند و اين قرب، كمالي است بر اثر اطاعت؛ حتي مزد رسالت پيامبر اكرم صلي الله عليه و آله و سلم كه دوستي اهل بيت وي (عليهمالسلام) است: «قُل لا أسألُكُم عَلَيهِ أجراً اِلاَّالمَوَدَّةَ فِي القُربي»
پاداشي است به سود خود دوستداران: «قُل ما سَألتُكُم مِن أجرٍ فَهُوَ لَكُم».
مخالفت با خداي سبحان و پيامبر اكرم صلي الله عليه و آله و سلم نيز در حقيقت ظلم به خويشتن است. قرآن كريم سرپيچان از دستورهاي الهي و اوامر پيامبر اكرم صلي الله عليه و آله و سلم را اسراف كننده بر نفس مي خواند: «قُل يا عِبادِي الَّذينَ أسرَفوا عَلي أنفُسِهِم» چون حقيقت ظلم به نقص باز مي گردد.
كسي كه با گناه به خود ستم مي كند، به كمال خويش نقص وارد مي آورد. قرآن كريم در مورد دو باغي كه محصول كامل مي دادند و نقصي نداشتند، مي فرمايد: «كِلتَا الجَنَّتَينِ آتَت اُكُلَها ولَم تَظلِم مِنهُ شيئا» يعني از دادن ميوه هيچ نقصي نداشتند و كامل ثمر مي دادند، بنابراين گناهان نيز نقص مي آورند و راه تكميل اين نقصان توبه است.
📚 تسنيم، جلد 19
نــــــــــورنــما
💠 غریب
📍امام باقر علیه السلام فرمود: «يَا كَامِلُ الْمُؤْمِنُ غَرِيبٌ الْمُؤْمِنُ غَرِيبٌ» ای کامل !
مومن غریب است
مومن غریب است
و کسی که غریب باشد از عام و خاص همنشین ندارد تا با او گفت و گو کند:
محرم راز دل شیدای خود
کس نمی بینم ز خاص و عام را
و به ناچار مهر به دهان می زند و خاموش می شود:
مُهر بر لب زده، خون میخورم و خاموشم
و تو می بینی که گویا رنگ رخسارش تغییر کرده است:
به طَرَب حمل مَکُن سرخیِ رویم که چو جام
خونِ دل عکس برون میدهد از رخسارم
این سرخی که در روی من می بینی و اگر می بینی صورت من گل انداخته، از شدت طرب و فرح نیست و بلکه این تصویر و انعکاسی از خون دل هایی است که خورده و می خورم و چه خون دلی تلخ تر از غربت و تنهایی و بی کسی؟ اینکه انسان خودش را وصله ی ناجور عالم ببیند و در هیچ کس درد دین نبیند و همه مست و مسحور دنیا طلبی باشند.
هیچ کس از خدا نگوید، هیچ کس از خدا نشوند. همه سو هوس، همه سو هوا، همه بی خیال، همه خواب. نه کسی تو را درک کند، نه کسی با تو صحبت کند...
┈┄┅═✾ ✾═┅┄┈
📍 چنین مومنی هر کجا برود طالب ندارد چون برخلاف عالمی حرکت می کند که جزء درد دنیا چیز دیگری نمی شناسند؛ گویی ساعت عالم به سویی می رود و او به سوی دیگری. و در این هنگام تصویری خلق می شود که در آن دو عکس ظاهر است و هر کدام نسبت به یکدیگر وارونه اند و اگر بخش باطل اکثر باشد، مومن غریب می شود، همانگونه که امام صادق علیه السلام در مقابل اظهار غربت محمد بن مسلم فرمود: «إن المؤمن فی هذه الدار غریب و فی هذا الخلق المنکوس» مومن در این خانه غریب و در میان خلق وارونه است!
┈┄┅═✾ ✾═┅┄┈
📍و این تنهایی و غربت ادامه یابد تا هیچ کس پیدا نشود و خداوند سبحان منافقان را شبیه مومنان می کند تا آنها از شدت غربت به وحشت نیفتند: «یا سماعه آمنوا علی فرسهم و أخافونی أما والله لقد کانت الدنیا و ما فيها إلا واحد یعبد الله ولو کان معه غیره لأضافه الله عزوجل إلیه حیث یقول: «إن ابراهیم کان أمة قانتا لله حنیفا و لم یکن و لم یک من المشرکین» فعبر بذلک ماشاءالله ثم إن الله آنسه بإسماعیل و إسحاق فصارو ثلاثة أما والله إن المؤمن لقلیل و إن أهل الکفر لکثیر أ تدری لم ذاک فقلت لا أدری جعلت فداک فقال صیروا أنسا المؤمنین یبثون إلیهم ما فی صدورهم فیستریحون إلی ذلک و یسکنون إلیه» سماعه بن مهران گفت، موسی بن جعفر فرمود: سماعه آنها در خانه هایشان آسوده هستند ولی مرا میترسانند و در ناراحتی قرار داده اند. بخدا قسم در این دنیا زمانی بود که بیش از یک نفر خدا پرست وجود نداشت اگر بیشتر از یک نفر وجود می داشت در این آیه او را هم اضافه می نمود. به ابراهیم میفرماید: «إِنَّ إِبْراهِیمَ کانَ أُمَّهً قانِتاً لِلَّهِ حَنِیفاً وَ لَمْ یَکُ مِنَ الْمُشْرِکِینَ» به راستی ابراهیم، پیشوایی مطیع خدا [و] حق گرای بود و از مشرکان نبود، مدتی به تنهایی صبر کرد بعد خداوند او را بوسیله فرزندش اسماعیل و اسحاق دلگرم نمود و سه نفر شدند بخدا قسم مؤمن کم است ولی کفار زیاد هستند میدانی علت آن چیست؟ گفتم: نه فدایت شوم. فرمود: آنها شبیه مؤمنین هستند و با ایشان رفت و آمد دارند و اسرار خود را با هم در میان می گذارند مؤمنین خیال میکنند اینها هم با آنها هم عقیده هستند دلگرم می شوند و با آنها مأنوس می شوند و متوجه تعداد کم خود نمی شوند.
https://eitaa.com/noornama
#پیوست
📍علامه مجلسی در مورد روایت «إن المؤمن فی هذه الدار غریب و فی هذا الخلق المنکوس» می گوید: «في هذه الدار أي بين هذا الخلق غريب و إنما وصفهم بالنكس لأنهم انخلعوا عن الإنسانية فصاروا كالبهائم و الأنعام أو انقلبوا عن حدود الإنسانية إلى حد البهيمية أو هم منكوسو القلوب لا تعي قلوبهم شيئا من الحق أو هو كناية عن الخيبة و الخسران أو شبه أسوأ حالاتهم الروحانية بأسوإ حالاتهم الجسمانية أو أنهم لما أعرضوا عن العروج على معارج الكمالات الروحانية و قصروا نظرهم على الشهوات الجسمانية» یعنی در میان این خلق هم غریبی؛ و آنها را وارونه خواند، چون[بخش اکثر باطل] از آدمیت جدا شدند و مانند بهائم و چهارپایان گردیدند؛ یا از حدود آدمیت به مقام جانوری برگشتند؛ یا دلشان وارونه شده و چیزی از حق نمیفهمند؛ یا کنایه از نومیدی و زیانکاری است؛ یا بدترین حال روحی آنها را مانند کرده به بدترین حال جسمانی آنها؛ یا اینکه چون رو گرداندند از بالا رفتن به درجات کمالات روحانیه و تنها به شبهات جسمانیه نگرانند، گویا وارونه اند»
📚بحار ج ۶۴ ص ۲۴۶
📍علامه مجلسی در مورد روایت آخر می گوید: «قوله(ع)صيروا أنسا أي إنما جعل الله تعالى هؤلاء المنافقين في صورة المؤمنين مختلطين بهم لئلا يتوحش المؤمنين لقلتهم» این سخن امام ع که می فرماید «صیروا أنسا» منظور آنست که خداوند متعال این منافقین را به مؤمنین شبیه ساخته تا با آن ها رفت و آمد داشته باشند و مؤمنین از تعداد کم خود وحشت نکنند
💠 نگاهی به محتوای نورنما در روز های گذشته:
- قلب های سست
- درد و رنج
- پرواز
- مکث کنید
- می خواهم قلبم آرام گیرد...
- بازگشت روزگار جاهلیت
- نرم نرمک می رسد اینک بهار...
- کم خرج و بسیار کمک کننده
- با خود مهربان باش
- غریب
https://eitaa.com/noornama
#پیوست
۱. علامه مجلسی در جلد ۶۹ بحار بتریه را بعنوان یکی از فرق انحرافی معرفی می دارد و تحت عنوان «المرجئة و الزيدية و البترية و الواقفية و سائر فرق أهل الضلال و ما يناسب ذلك» می آورد و به روایتی در مورد احوال بتریه اشاره می کند: «دخلت علی أبی جعفر(ع) و معی سلمة بن کهیل و أبو المقدام ثابت الحداد و سالم بن أبي حفصة و کثیرالنواء و جماعة معهم و عند أبی جعفر(ع) أخوه زيد بن علی(ع) فقالو لأبی جعفر(ع) أخوه زيد بن علی(ع) فقالوا لأبی جعفر(ع) نتولی علیا و حسنا و حسینا و نتبرأ من أعدائهم قال نعم قالوا نتولی أبابکر و عمر و نتبرأ من أعدائهم قال فالتفت إلیهم زيد بن علی و قال لهم أ تتبرءون من فاطمة بترتم أمرنا بترکم الله فیؤمئذ سموا البتریة» سدیر گوید: با گروهی از اصحاب و یاران از جمله سلمه بن کهیل و ابوالمقدام ثابت حداد و سالم بن ابی حفصه خدمت امام باقر رسیدیم، در حالی که برادرش زید بن علی هم در نزد آن جناب بودند، به امام باقر گفتند: ما امام علی و امام حسن و امام حسین را دوست می داریم و از دشمنان آنها بیزاری میجوییم، فرمودند: آری. بعد از آن گفتند: ما ابو بکر و عمر را هم دوست می داریم و از دشمنان آنها بیزاریم، در این هنگام زید بن علی متوجه آنها شد و گفت: شما از فاطمه سلام الله بیزاری می جویید، شما امر ما را(ولایت) قطع و نابود ساختید، خدانسل شما را قطع و نابود کند، این جماعت را از آن روز بتریه نامیدند.
┈┄┅═✾ ✾═┅┄┈
۲. مرحوم مامقانی در مورد بتریه می گوید: «فرقة من الزیدیة قیل نسبوا إلی المغیرة لقبه الابتر و قيل هم اصحاب کثیرالنواء و حسن بن صالح و سالم بن ابی حفصة و حکم بن عیینة و سلمة بن کهیل و ابی المقدام و هم الذین دعوا إلی ولایة علی ثم خلطوها بولایة ابی بکر و عمر و یثبتون لهم الإمامة و یبغضون عثمان و طلحة و زبیر و عایشة، و الذی أعتقده أن بتریة هم زیدیة العامة» بتریه فرقه ای از زیدیه هستند که گفته اند: منسوب به مغیره هستند که لقب او اوابتر است و نیز گفته اند: آنها اصحاب کثیرالنواء، حسن بن صالح، سالم بن ابی حفصه، حکم بن عیینه، سلمة بن کهیل و ابوالمقدام هستند. آنها به ولایت علی علیه السلام دعوت می کردند و آن را با ولایت أبوبکر و عمر به هم آمیخته و امامت را برای آنها اثبات کرده و بغض عثمان، طلحه، زبیر و عایشه را داشته اند. به اعتقاد من بتریه، زیدیه عامه هستند(مقباس الهدایة ج ۲ ص ۳۵۰)
┈┄┅═✾ ✾═┅┄┈
۳. متن روایت صریحا بیان داشته که بتریه می گویند: «کلهم یقول: یا ابن فاطمة...» و حال آنکه هیچ یک از مخالفین احمدالحسن قبول ندارد که او سید و فرزند حضرت فاطمه باشد.
┈┄┅═✾ ✾═┅┄┈
۴. بتریه می گویند: برگرد که ما به شما نیازی نداریم: «کلهم یقول: یا ابن فاطمة، ارجع لا حاجة لنا فیک»
این سخن بتریه در روایت دیگر به افراد سفیانی در نجف نسبت داده شده است: «يقدم القائم (عليه السلام )حتى يأتي النجف فيخرج إليه من الكوفة جيش السفياني وأصحابه، والناس معه، وذلك يوم الأربعاء فيدعوهم ويناشدهم حقه و يخبرهم أنه مظلوم مقهور ويقول: من حاجني في الله فأنا أولى الناس بالله - إلى آخر ما تقدم من هذه - فيقولون: ارجع من حيث شئت لا حاجة لنا فيك»
و در روایت دیگر این سخن متعلق به افرادی ایست که شعار آنها یا ابوبکر و یا عمر است: «عن أبی جعفر قال: إذا ظهر القائم علی نجف القائم الکوفة خرج إلیه قراء أهل الکوفة و قد علقوا المصاحف علی أعناقهم و فی أطراف رماحهم، شعارهم یا ابابکر و یاعمر و یقولون: لا حاجة لنا فیک یا ابن فاطمة»
┈┄┅═✾ ✾═┅┄┈
۵. افراد دیگری که در این منطقه مقابل حضرت قرار می گیرند شعار عثمان سَر می دهند: «إذا قام القائم دخل الکوفة... ثم لا یلبث إلا قلیلا حتی یخرج علیه مارقة الموالی برمیلة الدسکرة عشرة آلاف شعارهم یا عثمان یا عثمان»
و همینطور دشمنان دیگری که از این منطقه مقابل حضرت قرار میگیرند هزاران نفر از زیدیه هستند که قران به دست دارند: «ثم یسیر بتلک الرایات کلها حتی یرد الکوفة... حتی أبایعک فیبایعة الحسین(ع) و سائر عسکره إلا الأربعة آلاف من أصحاب المصاحف و المسوح الشعر المعروفون بالزیدیة فإنهم یقولون ما هذا إلا سحر عظیم أقول ثم ساق الحدیث إلی قوله إن أنصفتم من أنفسکم و أنصفتموه نحوا مما مر و لم یذکر بعدا شیئا»
#پیوست
۱. پژوهشگر مهدویت محمد شهبازیان درباره این روایت می گوید: «این کلام امام صادق (علیه السلام) نیست بلکه عبارتی از محیی الدین عربی عارف شهیر اهل سنت می باشد، این انتساب دروغین به امام صادق (علیه السلام) از اشتباهات واعظ سهل اندیش دوران قاجار، شیخ ابوالحسن مرندی و کتاب های غیر معتبری مانند یوم الخلاص اثر کامل سلیمان است و ابوالحسن مرندی این روایت را از «فتوحات مکیه» و به نقل از امام صادق ذکر می کند در حالی که با مراجعه به اصل کتاب درمییابیم که این عبارات، بیان خود ابن عربی است، نه از کلمات امام صادق(فصلنامه علمی و پژوهشی انتظار موعود سال هفدهم بهار 1396 شماره ۵۶)
┈┄┅═✾ ✾═┅┄┈
۲. از جمله کتبی که این روایت را از روی بی دقتی نقل کرده است، کتاب بیان الأئمة است. این کتاب در ۶ جلد و توسط فردی بنام زین العابدین با هدف پیشگویی ها و بیان وقایع غریب و اسرار عجیب نگاشته شده است و علامه جعفر مرتضی عاملی نقدی بر این کتاب نگاشته که این نقد قابل دریافت و دانلود است.
در این کتاب موارد عجیب و غریبی از جعل روایات دیده می شود و در این کتاب روایاتی از آنتن و انرژی اتمی و ونزوئلا و... وجود دارد که به منابع ناشناس ارجا داده شده است و بعضا از منابع موجود نقل روایت کرده که با رجوع به آن منابع چنین روایاتی پیدا نشده است.
صاحب کتاب در جلد اول می گوید: امام زمان علیه السلام در خواب فرمود: آخرین مرجع تقلید شما سید ابوالقاسم خوئی است و من قبل از مرگ خوئی ظهور می کنم!
┈┄┅═✾ ✾═┅┄┈
۳. این روایت همینطور در کتاب هایی مثل عصر ظهور و ینابیع الموده به نقل از ابن عربی نقل شده است و به معصوم نسبت داده نشده است.
#پیوست
آیت الله نجم الدین طبسی در مورد این روایت می گوید: در عبارت «خرج من هذا الأمر یری أنه من أهله» از کلمه "یری" استفاده می شود که خروج کنندگان از امر ولایت، ولایت مدار نیستند؛ بلکه کسانی اند که تظاهر به ایمان دارند. به گمان مردم، آنها تابع ولایت و امامت هستند؛ در حالی که چنین نیست.
بنابراین، این روایت ارتباطی به فقهاء شیعه ندارد؛ بلکه منظور روایت، گروهی از مردم است که به حسب ظاهر شیعه هستند؛ اما در اثر دیدن اموری که از درک آن عاجز هستند، به مخالفت برخاسته و مرتد می شوند.
در این روایت نکته ای قابل اشاره وجود دارد که در آن بیان نشده است که آن عده قیام می کنند؛ بلکه آنان از دست اعتقادشان برمی دارند؛ بنابراین، این روایت تنها اشاره به جریان نفاق دارد(نقش علماء در عصر ظهور امام زمان ص ۹۰)