نــــــــــورنــما
💠 درد و رنج
📍گاهی رَنج ها با دَرد ها التیام پیدا می کنند و درد ها داروی رنج ها می شوند: «رُبَّمَا كَانَ الدَّوَاءُ دَاءً وَ الدَّاءُ دَوَاءً» چه بسا دارو درد باشد و درد، دارو. مانند دردی که بیمار از دست پزشک تحمل می کند تا دست او که دَر رفته است جا بیفتد. و گاهی این رنج ها به قدری بزرگ است که درد آن را میلیون ها انسان متحمل خواهند شد و در قِبال این درد بزرگ، رنج بزرگی از این جهان پاک خواهد شد و آنگاه زمین شاهد گشایشی خواهد بود که تاکنون به چشم ندیده است.
┈┄┅═✾ ✾═┅┄┈
📍درد دارویی تلخ است و شاید کسی گمان نکند که دَرد دارو باشد و همین باعث آشفتگی و ناراحتی او می شود: «وَ مَنْ لَمْ يَعْرِفْ دَاءَهُ أَفْسَدَهُ دَوَاؤُهُ» هر کس درد خود را نشناسد، دوایش موجب ناراحتی و فساد او می شود.
https://eitaa.com/noornama
نــــــــــورنــما
💠 پرواز
📍بسیاری از انسان ها هستند که چون ایمان می آوردند به سوی خداوند متعال شکایت می بَرند و انتظارات خود را در قِبال این ایمان از روی شکوه بازگو می کنند. و حال آنکه آنها در حقیقت "یقین" و "علم" پیدا نکرده اند و صرفاً در مرحله "گمان" به سَر می بَرند و با این حال از خداوند آثار یقین را طلب می کنند. چون یقین و علم دو بال دارند و کسی که این دو بال را داشته باشد به واقع می تواند پرواز کند؛ اما کسی که صرفا گمان دارد، تنها صاحب یک بال است و هیچ کس تاکنون با یک بال پرواز نکرده و به آسمان نرفته است:
علم را دو پَر و گمان را یک پَر است
و اگر هم بتواند پرواز کند، یک بال متزلزل است و ناگاه سرنگون می شود:
مرغِ یکپر زود افتد سرنگون
کسانی که یک بال دارند به تعبیر روایات "صاحب ایمان عاریه ای" هستند و ایمان عاریه ای به معنای ایمانی است که استوار نباشد و هر لحظه امکان سلب این ایمان وجود دارد، پس خدایا ما را از معارین قرار مَده: «اللهم لا تجعلنی من المعارین» و یا به مثال مرحوم میرداماد معارین کسانی هستند که سوار بر اسب بدون زین می شوند و به راحتی از روی اسب سقوط می کنند: «و المعنى بالمعاري هاهنا المتعبدون الذين يتعبدون لا على أسبغ الوجوه و الطائعون الذين يلتزمون الطاعات و لكن لا على قصيا المراتب بل على ضرب من التقصير كالذين يركبون الخيل و لكن أعراء بلغنا الله تعالى أقصى المدى في طاعته»
┈┄┅═✾ ✾═┅┄┈
📍عبارت دیگر یقین "تسلیم" است که «نجا المسلمون» و این عبارت رساتر در رساندن معنای فوق است، زیرا حضرت می فرماید: «أَ تَدْرُونَ مَا التَّسْلِيمُ؟ فَسَكَتْنَا فَقَالَ هُوَ وَ اللَّهِ الْإِخْبَاتُ قَوْلُ اللَّهِ الَّذِينَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ وَ أَخْبَتُوا إِلى رَبِّهِمْ» می دانید تسلیم چیست؟ ما ساکت گشتیم. فرمود: قسم به خدا، تسلیم همان اخبات است که خداوند در آیه مبارکه فرموده: «الَّذِینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ وَ أَخْبَتُوا إِلی رَبِّهِمْ».
واژهى «أَخْبَتُوا» از «خبت» گرفته شده كه هم به معناى تسلیم و خضوع آمده و هم به معناى آرامش و اطمينان بكار رفته است و اینجا می تواند بمعنای اطمینان به ظهور و تسلیم در زمان تحقق آن باشد، به این معنا که هیچ عارضه ای اعم از طولانی شدن غیبت و حوادث عالم قلب منتظر را به وحشت نیندازد.
https://eitaa.com/noornama
نــــــــــورنــما
💠 مکث کنید
📍اصلی ترین دلیلی که باعث می شود در مفهوم آزادی جَر و بحث های زیادی صورت گیرد، استفاده از این واژه به تنهایی ایست و حال آنکه پیش از هر دین و عقیده ای، عقل و سیستم عصبی انسان هر گونه آزادی را بَرنمی تابد و حکم به اضافه شدن به مفهوم دیگر می کند و خاصیت مضاف و مضاف إليه "محدود کردن" است.
عقل هم ریشه با عقال است و "عقال" وسیله ای است که پای شتر را بستن می کنند؛ همانگونه که پیامبر به شتربان سهل اندیش فرمود: «إعقل و توکل» و بنابراین در مفهوم عقل نوعی بستن و محدودیت نهفته است:
گفت پیغامبر به آواز بلند
با توکل زانوی اشتر ببند
و فراتر از عقل، سیستم عصبی انسان است که رساتر و بلندتر "بانگ محدودیت" سَر می دهد و کسی که از این محدودیت خارج شود را مجازات می کند تا مطمئن شود که او دیگر از محدودیت خود بیرون نمی رود، مانند کسی که بدون توجه به موانع مقابل حرکت کند و او هر بار که با موانع برخورد کند درد ها به سمتش سرآزیر می شود.
و در نهایت وقتی احکام عقلی و سیستم عصبی انسان به عالم خارج پا نَهد، خودش را در قالب "قانون" ظاهر می کند و این بار قانون است که شخص متجاوز را مجازات خواهد کرد.
┈┄┅═✾ ✾═┅┄┈
📍و اما دین نیز از این محدودیت بی بهره نیست و مدام می گوید: «یمکث فی ظلهم» مکث کن. به جوانی که در اوج شهوت است می گوید: مکث کن و به کسی که می خواهد نگاه آلوده به گناه داشته باشد می گوید: مکث کن، همانند پیامبر ما که بسیار اهل مکث بود: «مکیث الکلام» و سپس هشدار می دهد که سرانجام مخالفت، مجازات به حکم شرع و دین است.
و شاید واژه ای که مشابه "مکث" است، "اثبات" باشد، "اثبات" معنایش حبس است، چون کسی را که حبس میکنند در یک جا ثابت و ساکن نگه میدارند. عرب وقتی میگوید «اثْبِتْ» یعنی حبس کن، خودت را از شَر گناهان حبس کن و مرا در دین نگه دار: «و ثبت قلبی علی دینک» که هرگونه آزادگی پسندیده نیست.
واژه ی دیگر "وقوف" است، وقوف از "وقف" عمیق تر در رساننده ی معنای حبس است، فقها می گویند: «الوقف حبس المال». "موقف" از همین ریشه به معنای محل توقف است، منتهی با "مسکن" متفاوت است؛ مسکن مکان سر راهی است که محلی گذرا و تمام شدنی برای انسان است؛ لکن موقف توقفی ایست که گذر از آن به معنای اوج گرفتن است. در تعریف عرفا، خداوند سبحان وقتی اراده کند انسان را از منزل و درجه ای به منزل و درجه ای بالاتر برساند، او را در بین دو منزل وقف می دهد و در این دو منزل به او تعلیم می دهد تا آمادگی پذیرش منزل بالاتر را داشته باشد: «الموقف هی منتهی کل مقام و هو المطلع و الأعراف کما عرفت و الموقف أیضا مقام الوفقه التی هی الحبس بین کل مقامین لتصحیح ما یبقی علی السالک فی المقامات من تصحیح المقام الذی وقع له الترقی الیه عنه و التأدب أیضا بما تحتاج إليه عند دخوله الی المقام الذی وقع له الترقی الیه».
https://eitaa.com/noornama
گفت و گو ویژه نورنما با سید حامد میری + پیوست ها
اظهار معجزه
پرچم رسول الله
علم قانون کلی نیست
وصیت جاودانه پیامبر
وصیت ظاهره
https://eitaa.com/noornama
38.19M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
دغدغه مالی و شخصی احمدبصری که به دنبال کار در دفاتر یکی از مراجع بود.
جالب است که بدانید رفت و آمد های او به درخواست مناظره با مراجع عراق تحریف شده است و اتباع او می گویند: احمدبصری حتی پیشنهاد مالی آیت الله سیستانی را رَد کرد!
💠 حضرت مهدی ضد حضرت عیسی است!
احمدبصری علاقه زیادی به کتب معاصر دارد که بدون استفاده از منابع درست روایت نقل می کنند و یکی از آنها محمد عیسی داود است که ادعا دارد به استانبول سفر کرده و توانسته است به جفر امیرالمؤمنین علیه السلام دَست پیدا کند و او با همین ادعا شروع به نقل روایات می کند.
این شیخ همبوشی هم نتوانست برخلاف رویه ی امام خود عمل کند و به تبعیت از احمد بصری روایات محمد عیسی داود را قبول کرد!
🔺و عجیب است که این صفحه توئیتری دیگر در دسترس نیست و باقی گفت و گو ها پاک شده است!
می خواهم قلبم آرام گیرد...
✍️ گاهی انسان یقین دارد ولی دیدن به چشم قلب پریشان او را آرام می بخشد...
آقا جان! ما به شما یقین داریم اما می شود آرام پریشان قلب ما باشی؟
مثل حضرت ابراهیم علیه السلام که گفت: «بَلَىٰ وَلَٰكِنْ لِيَطْمَئِنَّ قَلْبِي» می خواهم قلبم آرام گیرد
مثل ابوبصیر که امامش را شناخت ولی گفت می خواهم بصیرتم زیاد شود: «قَالَ لِي هَلْ تَعْرِفُ إِمَامَكَ قُلْتُ إِي وَ اَللَّهِ وَ أَنْتَ هُوَ قَالَ صَدَقْتَ قُلْتُ أُرِيدُ أَنْ تُعْطِيَنِي عَلاَمَةَ اَلْإِمَامَةِ قَالَ لَيْسَ بَعْدَ اَلْمَعْرِفَةِ عَلاَمَةٌ قُلْتُ نَزْدَادُ بَصِيرَةً»
مثل احمد بن اسحاق که گفت: «فَهَلْ مِنْ عَلاَمَةٍ يَطْمَئِنُّ إِلَيْهَا قَلْبِي» می شود قلبم آرام گیرد؟ و شما درآمدی و گفتید: «أنا بقیة الله فی أرضه و المنتفم من أعدائه...»
✍️خدایا ! پیامبر ما غایب است: «اللّهُمَّ إنّا نَشْكو إليكَ غَيْبَةَ نَبِيّنا» و ما در غیبت ۱۲۴ هزار پیامبر و ۱۲ امام به سَر می بریم و هیچ کدام را هم ندیده ایم و نه مانند حضرت ابراهیم پیامبر اولوالعظم تو هستیم و نه مانند احمد بن اسحاق و ابوبصیر که در عصر ائمه زندگی کردند و در این حال پریشان می گوییم: می خواهیم دل ما آرام گیرد که جزء به دیدار قراری ندارد: «و لا تَسكُنُ النُّفوسُ إلاّ عِندَ رُؤياكَ»
@noornama
📍همیشه نمی توان غم را پنهان کرد چون قلب آدمی توان حفظ آن غم را در خود ندارد و عرب به چنین غمی "بث" می گوید که حضرت یعقوب در فراغ حضرت یوسف اظهار کرد و شکوه خود را محضر خداوند سبحان بُرد: «قَالَ إِنَّمَا أَشْكُو بَثِّي وَحُزْنِي إِلَى اللَّهِ وَأَعْلَمُ مِنَ اللَّهِ مَا لَا تَعْلَمُونَ»
📍و ای صاحب ما! قلب ما نیز فراغ تو را تاب نمی آورد و بجاست که بگوییم:
«اللّهُمَّ إنّا نَشْكو إليكَ غَيْبَةَ نَبِيّنا و قِلّةَ عَدَدِنا و كَثْرَةَ عَدُوِّنا»
خداوندا! ما از نبودن پيامبرمان و فراوانى دشمنانمان و اندك بودن شمارمان به تو شکایت می کنیم
نــــــــــورنــما
💠 بازگشت روزگار جاهلیت(۱)
📍امیرالمؤمنین علیه السلام در توصیف روزگار جاهلیت می فرماید: «بأرض عالمها ملجم وَ جاهلها مکرم» در سرزمینی که دانای آن ملجم است و اما جاهلشان محترم و مکرم اند!
ملجم از "لجام" است و در فارسی "لغام" گفته می شود و آن وسیله ای است که دهان حیوان با آن بسته می شود؛ گویی در چنین روزگاری دهان عالم بسته است و نمی تواند سخن گوید و در مقابل جاهلی که از علم تهی است، مورد احترام قرار می گیرد و مردم چنان پروانه دور او گرد می آیند و سخنان او را می شنوند!
و در این روزگار بهره جاهل از این دنیا خوشتر و شیرینتر و گواراتر و بلکه آسانتر است:
بیا ساقی! که جاهِل را هَنیتَر میرَسَد روزی!
┈┄┅═✾ ✾═┅┄┈
📍امام صادق علیه السلام می فرماید: « الْكَذَّابَ يَهْلِكُ بِالْبَيِّنَاتِ وَ يَهْلِكُ أَتْبَاعُهُ بِالشُّبُهَاتِ» دروغگو با برهانهای روشن هلاک گردد، و پیروانش بوسیله شبهات.
علامه ی مجلسی در معنای این روایت می گوید: «أريد بالكذاب في هذا الحديث إما مدعي الرئاسة بغير حق و سبب هلاكه بالبينات إفتاؤه بغير علم مع علمه بجهله و سبب إهلاك أتباعه بالشبهات تجويز كونه عالما و عدم قطعهم بجهله فهم في شبهة من أمر» منظور از کذاب در این روایت، مدعی ریاست(مدعی علم و سروری) ناحق است. دلیل هلاک شدن او با برهان های روشن، حکم کردن و فتوا دادن (دروغ گفتن) بدون علم و آگاهی است، در حالی که از جهل و نادانی خود با خبر است. دلیل هلاک شدن پیروانش با شبهات، عالم دانستن وی و یقین نداشتن به جهل وی است، پس در کار او شک و شبهه دارند...
┈┄┅═✾ ✾═┅┄┈
📍امیرالمؤمنین علیه السلام می فرماید:
«إن بین یدی القائم سنین خداعة، یکذب فیها الصادق و یصدق فیها الکاذب و یقرب فیها الماحل و فی حدیث و ینطق فیها الروبیضة...»
پیش از قیام قائم، سال هایی پر از خدعه و نیرنگ خواهد بود، افراد راستگو و صادق، تکذیب شده و دروغگویان تصدیق می شوند و شخص ماحل مورد احترام خواهد بود [و در حدیث دیگر است که فرمودند:] در آن اوضاع شخص روبیضه سخنوری می کند.
در روایت دیگر سلمان از رسول الله می پرسد: روبیضه چیست؟ و حضرت می فرماید: «یتکلم فی امر العامه» کسی که در امور عامه و کلی مردم سخنوری می کند(کنایه از اظهار نظر او در امور مهم و عام مردم در حالی که چنین جایگاهی ندارد).
https://eitaa.com/noornama