eitaa logo
کانون فرهنگی تبلیغی نورالهدی
2.1هزار دنبال‌کننده
3هزار عکس
1.8هزار ویدیو
81 فایل
ارتباط با ادمین: @yaemamhasaan تبادل و تبلیغات: @sadrjahad رزرو بلیط: @yarafegh هماهنگی و رزرو اجرای شهرستانها: 09176827420 سایت مجموعه نورالهدی: noorolhodaeeha.ir صفحه روبیکا: Rubika.ir/noorolhodaa_ir صفحه آپارات: aparat.com/noorolhodaa_ir
مشاهده در ایتا
دانلود
سلام به خانم های گل وقشنگ ،گروه تئاترجابر. عزیزان دل بعددیدن اجرای زیبای شمانازنینان ،افتخارکردم به زنان ودختران کشورم که ،هنوزهم بهترین هستند. خداقوت به گروه قشنگتون واجرای باقوتتون. به کارگردان فعال وبازیگران هنرمند. هیچ وقت ازبازیگری خوشم نمی یومد .وقتی دخترم می گفت می خوام بازیگربشم .قلبم می گرفت .تااینکه کم کم فهمیدبرای چی بدم میاد.راهش روعوض کرد.اما وقتی اجرای زیبای شمارودید خیلی خوشحال شد. دخترم روهم آوردم اونهم خیلی خوشش اومد .همون شب توخونه برخوردش بابرادرش خیلی خیلی بهترشده بود. نمی تونم بگم چقدرخوشحالم .اما انشاءالله بهترین باشیدودرپناه امام زمان (عج) منتظر اجراهای زیبای دیگه درشهرمون هستیم. موفق باشید.😘😘😘😘😘😘😘
سلام وعرض ادب خدمت همه عزیزانی که درتهیه چنین برنامه زیبایی نقش داشتند من تاحالا تئاتر ندیده بودم تاقبل ازاومدن هم میخاستم کنسل کنم ولی وقتی دیدم برنامه تون رو خیلی مشتاقم مجدد ببینم وهمچنین کارهایی دراین سبک وسیاق،ازروزی ک دیدم همیشه تمامش رو دارم تو ذهنم مرورمیکنم ،انشالله همیشه موفق وسربلندباشین
سلام.من یکی از تماشاچی های تئاترتون هستم.میخواستم تشکر کنم از تمام عوامل اجرای این تئاتر..واقعا عالی بود و واس من خیلی تاثیرگذار بود.دلم میخواد هرچندبار که اجرا میشه بازم ببینم.خداقوت میگم به همه اجراکننده ها❤️
سلام داداشم همه چیز از یه روز بارونی شروع شد،قرار شد بعد از امتحان با چندتا از دوستام فقط صرف اینکه حال و هوایی عوض کرده باشم به دیدن یک "تئاتر" بریم صحنه های اول،فقط داشتم یک"تئاتر" می دیدم.. ولی کم کم احساس کردم وجودم از درون داره آتیش میگیره وقتی مسموم شده بودی، و جلوی آقا مصطفی خودت رو نگه داشته بودی دوست داشتم داااد بزنم و به آقا مصطفی بگم حال"داداشم" خوب نیست😭😭😭😭 لحظه ی درگیری دوست داشتم"علی" رو صدا بزنم که زودترخودشو برسونه😭😭😭😭 ولی نشد..... داداشم،جابرم چققد سخته یه خواهر،لحظه از دست دادن پاره تنشو با چشمای خودش ببینه ولی من دیدم😭😭😭😭 هنوز صدای آقا مصطفی که داد میزد و با گریه میگفت"غریب گیر آوردنش" تو گوشمه😭😭 موقع برگشتن، دیگه هوا بارونی نبود ولی از اول تا آخر مسیر چشم های من،مثل ابر بهاری میبارید قلبم به شدت سنگین شده بود،دلم آآششوب، احساس میکردم قلبم تیکه تیکه شده داداش گلم از اون روز تا الان که دارم برات می نویسم ازلحظه ای که ازخواب بیدار میشم تا شب،حال و روز من همینه تو با دل من چیکار کردی ؟؟؟؟😭😭😭😭 چرا آروم و قرار ندارم چرا هرلحظه آشوبم بیشتر میشه😭😭 با همه وجودم احساس میکنم قلبم ثانیه به ثانیه داره بیشتر آتیش میگیره اینکه از تو نشونی ندارم،قلبم رو به درد میاره وقتی برای باردوم قرار شد ببینمت،نمیدونی چقد ازخود بیخود شده بودم ضربان قلبم بالا رفته بود دست و پام یخ کرده بودند نفسم به زور بالا می اومد و دیگه تاب نیاوردم.... وقتی دوستم به خاطر خوب شدن حالم منو ازسالن بیرون آورد و دیگه نذاشت بیام داخل... احساس کردم، داره زندگیمو ازم میگیره احساس کردم یک بار دیگه تو رو ازم گرفتن😭😭😭😭 دداااغونم برادرقشنگم برای آرامش قلبم رفتم پیش رفیقات پیش شهدای مدافع حرم شهیدگمنام... فقط تو میدونی چقد بیقرارتر شدم "چه خوش صید دلم کردی" داداش گلم با اینکه خخخییلی داره بهم فشار میاد ولی دست خوش داداش بامعرفتم اما من این احساسات رو نمیخوام این دلتنگی مدااام رو نمیخوام این آتیش گرفتن ثانیه به ثانیه قلبم رو نمیخوام اینکه لحظه ای از ذهنم پاک نمیشی رو نمیخوام اینکه شبا با فکر تو از خواب میپرم رو نمیخوام اینکه مدام باهات حرف میزنم رو نمیخوام هیچ کدوم رو دوست ندارم اگه قرار باشه در همین حد متوقف باشم من میخوام مثل تو باشم جابری باشم میخوام امام زمانم با دیدن لحظه لحظه زندگیم،از این به بعد لبخند رو لباش بیاد میخوام تو بهم افتخار کنی😭😭😭 نمیخوام شرمنده اربابم باشم اگه من خوب نباشم، باعث میشه یک بار دیگه جدم پیش اربابش شرمنده میشه😭😭😭😭😭 آخه مثلا من "اسما" سرباز امام زمانم ولی...😭😭😭 پس دعاکن داداشم من شک ندارم اینکه توی ایام فاطمیه من تورو پیداکردم بی دلیل نیست.... مادر نظر کرده😭😭😭 دعا کن برای تلاش در راهت،به کم قانع نباشم برادری کن برام، برادرم من بلد نیستم مثل بقیه خواهرات مثل بقیه زینب هات برات نامه قشنگ بنویسم ولی در اینکه"عاشقتم" "بیقرارم" "آشوبم" و....با بقیه خواهرات اشتراک دارم پس اگه میشه، فراموشم نکن😭😭😭😭 به امید روزی که در رکاب امام زمان،در عصرظهور ببینمت و لبخند امام زمانم و تو نصیبم بشه💔💔😭😭😭 دوست دارت....عاشقت....خواهرت....😭
هدایت شده از عاشقان حسین
باید برای انجام و دینی خود را تقویت کنیم. انگیزه اهمیت بسیاری در  دارد و نباید در انگیزه ناخالصی ایجاد شود. یک انگیزه سالم برای فعالیت فرهنگی دینی انقلاب این است که انسان برای به این مرحله وارد شود و خودش را بدهکار و مسئول بداند. ما در مقابل ائمه، شهدا و مردم مظلوم منطقه، تاریخ و امام زمان(عج) و بار مسئولیت باید بر دوش ما احساس شود. امام خامنه‌ای - ۱۳۹۲/۰۳/۲۰ _______ 📡 فرهنگ و کار فرهنگی در کلام امام خامنه‌ای @moharamhosin
Sahel: بسم الله الرحمن الرحیم جابر داستان زندگی جوانی است که ابعاد شخصیتی وسیعی دارد که حتی نمایشنامه ها هم قادر به ارئه تمامی ابعاد شخصیتی اش نمیشوند. خداقوت میگویم به همه دستندرکاران تئاتر جابر، بقول رفیقم در این تئاتر سراسر خلوص نیت و پاکی موج میزد. آفرین می گویم بر آن نویسنده و کارگردانی که چنین ابداع قشنگی داشتند بر زن بودن خودم بالیدم آنجا که دیدم تمامی برگزار کنندگان تئاتر ، بانوان سرزمینم بودند با چنین محتوا و معنایی بزرگ... اما جابر.... جوانی پر انرژی، با اخلاقی بسیار عالی و با انگیزه و همتی عالی کسی که سعی میکرد هر آنچه که دیگران شعار می دیدند را عملی بسازد و "ما می توانیم" ها را به عرصه آورد. این جوان مرا یاد شهید طهرانی مقدم انداخت جوانی با تحصیلات نه چندان بالا آن زمان که همه به ایده هایش می خندیدن، راهش را با صلابت ادامه داد و شد پدر علم موشکی ایران همان کسی که گفت آرزویش نابودی اسرائیل است جابر هم می توانست بار دیگر جهانی را متحیر علم خود کند ولی کینه دوزی عده ای که تفکرات و رفتارهای امثال این جوان را مانع سودجویی هایشان می دانستند او را شهید کردند.... همچنان که سلحشورها شهید راهی عظیم انقلاب شدند بوسیله ترور بیولوژیکی که شهادتی بس غریبانه است آنجا که جابر از برجام گفت تازه متوجه شدم برجامی که ما فقط در ذهن باطل میدانیم زندگی ها و آمال های مردان بزرگ سرزمینم را نابود کرد آنجا که فریاد زد جوانهای روسی در آزمایشگاهای سرزمینم جای جوانهای ما نشسته اند میخواستم با جابر فریاد بزنم .... در مجموع با خودم فکر می کردم آنکسی که جابر را جابر کرد آقا مصطفی ها بودند چقدر در دلم جای مصطفی ها را در این دوران خالی دیدم کاش نوجوانان ما چنان تکیه گاه های محکم و با صلابتی داشتند کسانی که هم تحصیلات داشتند و از آن مهم تر اعتقادو همت بالا.... مصطفی هایی اینچنینم آرزوست.... اجر همگی شما با شهدای گمنام و امامشان
🔵شرح نهج البلاغه خطبه ۶ از مقام معظم رهبری ═════ ೋღ💎ღೋ════ 💢یکی از استراتژی های جنگی هشیاری در برابر دشمن حضرت از ویژگی‌های خویش را، همین هشیاری در برابر دشمن می‌داند و می‌فرماید: ✨«و الله لا اکون کالضبع تنام علی طول اللدم حتی یصل الیها طالبها و یختلها راصدها؛ ✨ 💠به خدا سوگند من هم چون کفتار نیستم که با ضربات آرام و ملایم در برابر لانه‌اش به خواب رود تا صیاد به او رسد و دشمنی که در کمین او است، غافلگیرش کند (من غافلگیر نمی‌شوم).» سخن مولا (ع) ضرب‌المثلی است پیرامون ساده‌لوحی و آن این است: کفتار حیوان ابلهی است و به آسانی می‌توان آن را شکار کرد؛ به این ترتیب که صیاد آهسته با ته پای خود یا قطعه سنگ یا چوب دستی به در لانه کفتار می‌زندو او به خواب می‌رود، سپس او را به راحتی صید می‌کند. حضرت(ع) در برابر این پیشنهاد که از تعقیب طلحه و زبیر صرف نظر کند، سخن فوق را فرمود و به حق پیشنهاد فوق بسیار ساده‌لوحانه بود، چرا که نقشه این بود که آنها بصره و سپس کوفه را در اختیار خود بگیرند و معاویه با آنها بیعت کند و در شام از مردم نیز برای آنان بیعت بگیرد و به این ترتیب بخش‌های عمده جهان اسلام دراختیار جاه طلبان پیمان‌شکن قرار گیرد و تنها مدینه در دست علی(ع) بماند.  📚 ۶ ═════ ೋღ💎ღೋ════ @nahjol_balagheh
Sahel: بسم الله الرحمن الرحیم جابر داستان زندگی جوانی است که ابعاد شخصیتی وسیعی دارد که حتی نمایشنامه ها هم قادر به ارئه تمامی ابعاد شخصیتی اش نمیشوند. خداقوت میگویم به همه دستندرکاران تئاتر جابر، بقول رفیقم در این تئاتر سراسر خلوص نیت و پاکی موج میزد. آفرین می گویم بر آن نویسنده و کارگردانی که چنین ابداع قشنگی داشتند بر زن بودن خودم بالیدم آنجا که دیدم تمامی برگزار کنندگان تئاتر ، بانوان سرزمینم بودند با چنین محتوا و معنایی بزرگ... اما جابر.... جوانی پر انرژی، با اخلاقی بسیار عالی و با انگیزه و همتی عالی کسی که سعی میکرد هر آنچه که دیگران شعار می دیدند را عملی بسازد و "ما می توانیم" ها را به عرصه آورد. این جوان مرا یاد شهید طهرانی مقدم انداخت جوانی با تحصیلات نه چندان بالا آن زمان که همه به ایده هایش می خندیدن، راهش را با صلابت ادامه داد و شد پدر علم موشکی ایران همان کسی که گفت آرزویش نابودی اسرائیل است جابر هم می توانست بار دیگر جهانی را متحیر علم خود کند ولی کینه دوزی عده ای که تفکرات و رفتارهای امثال این جوان را مانع سودجویی هایشان می دانستند او را شهید کردند.... همچنان که سلحشورها شهید راهی عظیم انقلاب شدند بوسیله ترور بیولوژیکی که شهادتی بس غریبانه است ..... در مجموع با خودم فکر می کردم آنکسی که جابر را جابر کرد آقا مصطفی ها بودند چقدر در دلم جای مصطفی ها را در این دوران خالی دیدم کاش نوجوانان ما چنان تکیه گاه های محکم و با صلابتی داشتند کسانی که هم تحصیلات داشتند و از آن مهم تر اعتقادو همت بالا.... مصطفی هایی اینچنینم آرزوست.... اجر همگی شما با شهدای گمنام و امامشان
جابرانه ای به بهانه ی چهلمین سالگرد پیروزی انقلاب اسلامی ایران 🇮🇷🇮🇷🇮🇷🌹🌹🌹 نامه ای به رهبربزرگ آزادگان جهان... حضرت امام روح الله 🌹 پدر مهربان امت ایران زمین...سلام علیکم! من جوانی دهه هفتادی درحالی برایتان مینویسم که : اگرچه شمارا ندیده ام ولی سایه پرمهرتان را بالای سرم احساس میکنم... اگرچه حماسه ی ۸ساله ی فرزندانتان را ندیده ام ولی نفس کشیدنم را مدیون از نفس افتادن فرزندانتان هستم... و اگرچه مبارزات ۱۵ ساله و حتی بیش از آن را درک نکرده ام ولی برکت آن را در سرتاسر زندگی خودم و هموطنانم میبینم... و با بند بند وجودم پذیرای آرمانهای بزرگ و زیبایش هستم. آقاجان! در یک کلام اگرچه سنم به سالهای حضور شما قد نمیدهد ولی باافتخار میگویم و هزار باره تکرار میکنم:"من انق_🌹__لابی ام" . مهربان پدرم! به حضور پر مهرتان می رسانم... بااینکه سالهاست که از روزهای پرافتخار انقلاب گذشته است و سالهاست که از حضور شما بی بهره ایم ولی اکنون با لطف خداوند متعال جوانانی در دامان انقلاب به ثمررسیده اند که انتظارش را داشتید...جوانانی که تاب تحمل بی عدالتیها و زیر سلطه ی استکبار بودن را ندارند...جوانانی که صادقانه از جان و مال و خانواده و آبرو و هرآنچه که دارند میگذرند تا تمدن اسلامی-ایرانی را با تکیه بر رهنمودهای رهبر فرزانه شان به وسعت تمام جهان، گسترش دهند. آری پدرجان! اینجا فرزندانتان در سایه ی الطاف حضرت ولی عصر "ارواحنافداه"میکوشند تا بار دیگر آوازه ی علمشان تا ثریا برسد. اگرچه در جایگاههای مختلف در حال فعالیت اند ولی همتشان را گذاشته اند برای انجام تکلیفشان. آقاجان !خوب است بدانید که جبهه ی جهاد دفاعی هنوز پابرجاست و باب شهادت باز. وهم اکنون فرزندان شما خارج از مرزهای ایران اسلامی درحال پاسداری از کیان انقلاب اند. و تنها به آن اکتفا نکرده بلکه فاتح میدانهای فرهنگی نیز شده اند. از برادرم جابر برایتان بگویم.... او نیز فرمانده رویش های جدید انقلاب شده است و منطقه عملیاتی اش به وسعت تمام ایران زمین... و هم اکنون در آستانه ی چهلمین سالگرد پیروزی انقلاب اسلامی🇮🇷 برای بار صدم حماسه آفرید تا ثابت کند" جوان تراز انقلاب" کسی است که در راه ولایت جان میدهد ولی آرمانهایش را نه... واما زینب های جابر ... سربازان زینبی شما هستند که لباس رزمشان چادری است که از مادرتان به ارث برده اند و با سلاح مهندسی فرهنگی و تبلیغی به فرماندهی سید علی خامنه ای، در میدان جنگ نرم ، به جهاد فرهنگی مشغول اند.... پدر خوبم! امیدوارم دعاهای پدرانه تان بدرقه راه تمام فرزندانتان برای ادامه کار باشد... به امید روزگار وصلی که در کنار حضرت مهدی موعود "ارواحنافداه"با علمداری حضرت سید علی به دیدارتان برسیم...یاعلی
سلام خسته نباشید واقعا اجرا تون عالی بود لطفا دوباره ازاین برنامه ها در بجنورد اجرا کنید. خیلی پند آموز بود. من شخصا چهار بار خودم اومدم دیدم. خیلی قشنگ بود. را ضی بودم. از طرف من از گروه تئاتر تون تشکر کنید. ولی طول مدت زمانتون خیلی کم بود. بیشتر می شد خیلی خوب بود. واقعا مرسی دمتون گرم جا داره بگم واقعا خسته نباشید
هدایت شده از  کافه بانو
⁉️ زن و مرد هر دو مسؤولیت اجتماعی بر دوش دارند؟ 👈 رهبرانقلاب: زنِ مسلمان مثل مردِ مسلمان حق دارد آنچه را که اقتضای زمان است، آن خلأیی را که احساس میکند، آن وظیفه‌ای را که بر دوش خود حس میکند، انجام دهد. 🌸 چنانچه دختری مثلاً مایل است پزشک شود، یا فعالیت اقتصادی کند، یا در رشته‌های علمی کار کند، یا در دانشگاه تدریس کند، یا در کارهای سیاسی وارد شود، یا روزنامه‌نگار شود، برای او میدانها باز است. 🌱 به شرط رعایت عفت و عفاف و عدم اختلاط و امتزاج زن و مرد، در جامعه‌ی اسلامی میدان برای زن و مرد باز است. ۱۳۷۵/۱۲/۲۰ @Banoanemosalman
بسم الله الرحمن الرحیم. سلام. گذاشتم مدتی بگذرد و ماجرا از تب و تاب بیفتد تا نظرم را به عنوان یک دخترِ مذهبی، که مدت ها پیش تئاتر کار میکرده و سال هاست بواسطه نگاهِ ناصحیح مردم و رواجِ ابتذال در این هنر از بازی در آن محروم است، بیان کنم. درصحنه ی اول تصور مرد بودن بازیگران سخت و خنده دار بود اما هرچه نمایش جلوتر می رفت بازی هنرمندانه ی فرمانده با صدای بم و مردانه اش و علیِ عراقی با لهجه ی عراقیِ دلنشینش باور این مسئله را آسان تر می کرد. البته که این کار دقت و توانایی بالایی را می طلبد. به شخصِ شاهد رعایت جزئیات در رفتار فرمانده، از نوع ایستادن، تسبیح چرخاندن حالت صورت و ... بودم. در رابطه با قسمت طنز ماجرا بخصوص طنز کلامی و فیزیکیِ بین علی و جابر باید بگویم این که این رفتار ها از طرف زن صورت بگیرد چندان دلچسب نیست اما همانطور که اشاره کردم قبولِ مرد بودن بازیگران به پذیرش این مسئله کمک زیادی کرد و شاهد استقبال حاضرین با خنده هایشان بودیم. البته که کار نواقصی هم داشت، من جمله صحنه ی درگیری و بازی مصنوعی ضاربین. حرکت هایِ اضافی بازیگر زن و دیالوگ های کلیشه ای شخصیت های منفی. اما نباید از نقاط قوت این تئاتر غافل ماند. روابط صمیمی خانواده ی جابر آنقدر شیرین و دلچسب بود که ناخودآگاه لبخند بروی لب همگان می آورد. نشان دادن احترام بین اعضای خانواده و غیرتِ مردِ مذهبی ایرانی در یک نمایش بسیار تاثیر گذار تر از نوشتن هزاران مقاله من بابِ رواجِ محبت در خانواده است. و اما جابر! مردی که به جرأت میتوانم بگویم افکارش، اهدافش و اراده اش بزرگ بود. آنقدر که بجای جنگ در جبهه ی مقاومت، جنگیدن در جبهه ی جنگِ نرم را انتخاب کرد و چه کاری از این مشکل تر؟ خوشحالم که بالاخره در یک کارِ تمیز فرهنگی به این مسئله پرداخته شد. اهمیت جنگِ نرم و فعالیت در این زمینه آنقدر زیاد است که نیازی به توضیح من نیست. شهادت مبارکِ شهیدی که دلاورانه در این جبهه تا پای جان مقاومت کند. در انتها باید از وصیت جابر گفت. وصیتی در قالب یک دلنوشته برای جمیله ، که تمام ماجرا یک طرف و آن چند خط یک طرف... وقتی جابر با آن شخصیت والا، از چادری بنویسد که این روزها دست مایه ی تحقیرِ خیلی ها شده. بنویسد از وظیفه ی سنگینِ خواهرش برای حفظِ آن ، خواندن آن چند خط را شیرین تر قسمتِ نمایش میکند. سالها بود صحنه ی تئاتر جایی برای قشر مذهبی نداشت. سالها بود بانوان مذهبی دست و پا شکسته در این حیطه ظاهر می شدند. ابتذال از سر و روی این هنر می بارید. اما حالا... الحمدلله که استارتِ این ماجرا خورده شد. قطعا این شروع کار است. کاش ما به جای سنگ اندازی، نقد ناپخته و کوبنده، شئون نقد را رعایت کرده و با نقدِ سازنده به پیشرفت این حرکت کمک کنیم. و یا کاش داعیه داران هنر و فرهنگ، خود دست به کار شده و حرکتی در خور ادعاهایشان انجام دهند. به قول جابر: هدف من شهادت نیست، من عاشق شهادتم، هدفِ من عمل به تکلیف است؛ خوب است که با احساسِ عمل به تکلیف در این مسیر گام برداریم تا انشاالله شهادت خود به دنبالمان بیاید. یا حق خادمِ حقیر حسین، ف. رحمانی
کانون فرهنگی تبلیغی نورالهدی
سلام علیکم بیننده های عزیز بجنوردی و همه ی بیننده های جابر که همراهمون هستن.... فاطمی
Ⓨⓐ ⓜⓐⓗⓓⓘ: من از زمانی که از میهمانی جابر بیرون آمدم دیگر من نبودم و نمی‌خواهم که من باشم میخواهم جابری و حججی و خلیلی و..‌‌..باشم من عاشق این حس و حالم شدم و باهیچ چیزی عوض نمی کنم میخواهم باهمین حسم به زندگی ادامه بدم,رشد کنم... وتنها دلهره من برا اینه که حتی لحظه ای غافل بشم و از دستش بدم😔 واسم دعا کنید اونقدر قوی باشم و لیاقتشو داشته باشم که این حسم رو تااخر عمرم داشته باشم و دینی که به گردنم هستش رو بخوبی اداکنم طوری که باعث خشنودی امام زمان عج و شهدا باشه... من گرفتار عشقی شدم که او را جابر کردشهیدی که نه اسمی ازاو میدانم و نه عکسی دارم شهیدی که با تمام مظلومیتش غوغایی در دلهای ما ب پاکرده نمیدانم بادل من چه کرده که حتی لحظه ای از ذهنم و قلبم بیرون نمیره....ان شاء الله بتونم حرمت چادر مشکی که هدیه مادرم حضرت زهرا(س)هست و خونهای زیادی ک واسش ریخته شده رو نگهدارم.❤️
هدایت شده از اسناد نورالهدی
هدایت شده از امین زاده
تو به ما جرات طوفان دادی...
دختران زینبی، جابر آفریدند: مصاحبه خبرگزاری #فارس استان خراسان شمالی با عوامل تئاتر #جابر http://khorasan-shomali.farsnews.com/news/13971109000049
ادرس کلاس « دفاع شخصی » کانون نور الهدی زنبیل اباد، روبروی ۳۰ متری قائم، بلوار شهید ملک محمدی باشگاه ولی عصر(ع)