4⃣ تجربه ای که از برنامه های قبلی به دست اومده بود این بود که یک مقدار پیمایش میکردیم و در دامنه کوه یک جایی که باد و آفتاب اذیت نکند صبحانه میخوردیم، اما این بار فرق میکرد، توی همون مسیر کفی محمدآقا دستور داد شترها رو بخوابونیم و بساط صبحانه رو پهن کنیم که اینجا کاملا مطمئن شدیم قراره از رو یه شیب زیاد بریم بالا که جایی برای صبحانه خوردن نداره. 🔹 @NOORSPORT 🔹

5⃣ و همونطور که حدس میزدم ارتفاعی رو که به مرور طی نکرده بودیم باید یکجا طی میکردیم، پس بسم الله رو گفتیم و قدم هامون رو محکم برداشتیم تا ببینیم چی پیش میاد... 🔹 @NOORSPORT 🔹

6⃣ هرچی بیشتر بالا می‌رفتیم با اینکه هوا گرم‌تر شده بود اما باد شدیدتر میشد، والبته سرعت بچه ها کمتر، تا جایی که یه مورد داشتیم که فاصلش با گروه بیشتر میشد. 🔹 @NOORSPORT 🔹

7⃣ البته تا اینجای کار خوب بود، تا وقتی که آشیخ محمد افتاد جلوی گروه باید می‌دویدیم تا به گروه برسیم😅 🔹 @NOORSPORT 🔹

8⃣ و این آخرین تصویریه که از آقای مومن داریم، بعد از اون اینقدر فاصلمون زیاد شد که دیگه تا چشم کار‌میکرد مومنی وجود نداشت 🔹 @NOORSPORT 🔹

9⃣ هرچقدر بالا می‌رفتیم انگار خط‌الرأس دور تر میشد، اینجای کار دیگه از آقای مومن ناامید شده بودیم (البته مسئول برنامه تذکر دادند که هیچ وقت نباید کسی رو تنها گذاشت، اما چون آقای مومن رو میشناسم و میدانم که خودش می آید) تا اینکه دو چهره آشنا رو از دور دیدیم 🔹 @NOORSPORT 🔹

0⃣1⃣ دوستان عزیز هم اکنون قله شیرینی این لحظه واقعا قابل وصف نیست که بعد از این همه سختی تابلوی قله را ببینیم و حدود ساعت ۱۲ بود که به قله رسیدیم، چون هم وقت نماز گذشته بود و هم وزش باد شدید بود عکس دسته‌جمعی را گرفتیم و راه افتادیم 🔹 @NOORSPORT 🔹

1⃣1⃣ برای برگشت نیز باز هم مسیر پاکوب انتخاب مسئول برنامه نبود، همان دو نفری که در قله به ما ملحق شده بودند برای پیدا کردن آقای مومن راهی همان مسیر قبلی شدند و سه نفرشان در میانه راه به ما ملحق شدند 🔹 @NOORSPORT 🔹

2⃣1⃣ به اولین موقعیتی که از باد در امان باشیم و هم شیب ملایمی داشته باشد که رسیدیم، نماز را اقامه کردیم و نهار خوردیم و به سمت ماشین ها حرکت کردیم... 🔹 @NOORSPORT 🔹