🔶عــلـــم ربـــــوده شـــــده
غزالی در اتمام مدت تحصیل خود قصد بازگشت به طوس را کرد؛ اما در راه مورد حمله راهزنان قرار گرفت و آنچه را داشت از جمله دفتری که محصول سال ها علم آموزی او بود به سرقت رفت.
غزالی به دنبال دزد ها رفت و به آنها گفت: خواهش من از شما این است که دفتر یادداشت های علمی مرا که نتیجه چندین سال رنج شبانه روزی است به من بازگردانید؛ زیرا این دفتر چیزی نیست که برای شما سودی دربر داشته باشد.
رئیس دزد ها خندید و گفت : چگونه ادعا می کنی که آنها را آموخته ای در حالی که ما آنها را از تو ربوده ایم و اکنون علم و دانش خود را از دست داده ای؟ و بالاخره آن دفتر را به غزالی تحویل دادند.
پس از این واقعه غزالی تصمیم گرفت به گونه ای علم بیاموزد که اگر قاطعان طریق به او حمله کنند، نتوانند علم و دانش او را به سرقت بَرند.
________ نـــــــورمـــــــاه | @normah _________
🔶 جـــفـــای خـــلــــق
از نظر مولوی جور و جفای خلق و بدجویی آنان موجب می شود که انسان موحد و خداپرست، امید و اعتماد خود را از امور مادی و فناپذیر قطع کرده و یکسره و با تمام همت متوجه خداوند متعال گردد
این جفای خلق با تو در جهان
گر بدانی گنج زر باشد نهان
خلق را با تو از آن بدخو کند
تا تو را ناچار رو آن سو کند
________ نـــــــورمـــــــاه | @normah _________
🔶 ســـیـــمــــرغ
سیمرغ همان پرنده شگفت انگیزی است که در اصطلاح رایج "عنقای مغرب" خوانده می شود. عنقای مغرب در جایگاه رفیع قله قاف مأوا گزیده و با ظهور خود پیوسته به افاضه أنوار ادامه می دهد، همان که حافظ تعبیر "عنقا" را برای سیمرغ می آورد:
عَنقا شکار کس نشود دام بازچین
کانْ جا همیشه باد به دست است دام را
به عبارت دیگر می توان گفت سیمرغ ترکیبی از «سئنامرگا» پرنده خورشید است و سرشتی گره خورده با نور دارد. کلمه «سئنامرگا» در السنه ی عصر باستان مطرح بوده و به معنی پرنده خورشید و مرغ منور است.
________ نـــــــورمـــــــاه | @normah _________
🔶 مــقــصـــود بــی حـــوالـــه
سعی و تلاش انسان بدون عنایت حق نمی تواند به ثمر برسد.
علامه طباطبائی می گوید:
خدای سبحان اجزای وجود شما را در آغاز خلقت به نحوی قرار داده که در آخر هر مسیری شما را به آنچه میخواهید برساند، و خواستن شما به مقدار اذن او دخالت دارد، نه اینکه علت حتمی رسیدن به هدف باشد(المیزان ج ۳ ص ۱۸)
حافظ می گوید:
به سعی خود نتوان برد پی به گوهر مقصود
محال باشد کاین کار بی حواله برآید
________ نـــــــورمـــــــاه | @normah _________
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
در برخی از تعبیرات، به امام زمان علیه السلام "ماء" و "نجم" گفته اند
نجم" هم به ستاره اطلاق می گردد و هم به گیاه، عرب وقتی می گوید: «نجم» روییدن و پیدا شدن را قصد می کند کما اینکه ستاره چون بعد آنکه از دیده ی انسان مخفی ایست طلوع می کند. گویا با ظهور حضرت، انسان نظاره گر رویش دوباره ی جهان خواهد بود...
در میخانه بسته اند دگر
افتتح یا مفتح الابواب
┄┅═✾ معنای کلمات ✾═┅┄┈
[ دگر ] دگر بار، بار دیگر، دوباره
[ افتتح ] بگشای، باز کن
[ یا مفتح الابواب ] ای گشاینده در ها
┄┅═✾ شرح ✾═┅┄┈
اگر منظور حافظ از می، باده معرفت باشد که چنین است، پس اولیای خدا حقیقتا میخانه و میکده هستند چون معرفت حق تنها و تنها نزد آنها است و بس.
حالا تو گویی که زمان حافظ درست مثل زمان ما بوده که بازار اهل معرفت رونقی نداشته و کسی به آنها التفات و توجه و اعتنایی نداشته است، درست مثل روزگار جاهلیت که امیرالمؤمنین علیه السلام از آن روزگار به زیبایی یاد می کند:
جاهلها مکرم و عالمها ملجم
انسان های نادان در نزد مردم محترم و مکرم بوده اند و از آن طرف انسان های دانا زبانشان بسته بود چون مشتری نداشتند و کسی به سراغ آنها نمی رفت، درست مثل روزگار ما که چقدر اهل معرفت در بین توده مردم قابل احترام اند؟ مردم سرگرم هنرپیشه و بازیگر و بازیکن هستند تا اینکه به یک اهل معرفتی اعتنا کنند.
و حالا زمان حافظ هم چنین زمانی است و حافظ بجایی اینکه بگوید: دهان عالم بسته است، می گوید:
در میخانه بسته اند
و خدایا تو خودت این در را باز کن چون تو گشاینده در های بسته هستی
از این دعا کاملا پیداست که مقصود از میخانه، میخانه آب انگور نیست چون خداوند در چنین میخانه ها را بسته خواسته است و حافظی که قرآن را در سینه دارد از خداوند چنین درخواستی نمی کند، پس از همین درخواست حافظ پیداست که میخانه حافظ با میخانه دیگران متفاوت است.
#نور_ماه
#غزلیات_حافظ
________ نـــــــورمـــــــاه | @normah _________
در این چنین موسمی عجب باشد
که ببندند میکده به شتاب
┄┅═✾ معنای کلمات ✾═┅┄┈
[ موسم ] وقت، زمان
[ میکده ] "کده" به معنای خانه است و "کدبانو" یعنی بانوی خانه و بنابراین "میکده" به معنای خانه می است
┄┅═✾ شرح ✾═┅┄┈
دنیا یک موسم و زمانی است که آدمی باید در پی معرفت باشد چون ما فقط در همین دنیا می توانیم به توشه معرفت دست پیدا کنیم و تنها همین معرفت است که می توانیم از این عالم به عالم دیگر ببریم، همان که حافظ می گوید:
گوهرِ معرفت آموز که با خود بِبَری
که نصیبِ دگران است نِصابِ زر و سیم
چون تنها چیزی که در عالم دیگر بکار آدمی می آید، همین معرفت است و از این معرفت هم حافظ تعبیر به باده و می کند که این باده و می هم میکده و میخانه ای دارد که همان اولیای خدا باشند و متاسفانه روز به روز بازار آنها کساد است و رونقی ندارد و طبیعی است که اگر در بازار مغازه ای مشتری و رونقی نداشته باشد به شتاب دَر مغازه را می بندد و دنبال کار خودش می رود؛ اولیای خدا هم همینطور هستند که وقتی می بینند بازار ندارند زودتر از همه تعطیل می کنند و به دنبال کار خود می روند و بر همین اساس حافظ اظهار شگفتی می کند و می گوید: در چنین موسمی خیلی جای تعجب است که دَر میخانه ها را می بندند چون اولیای خدا همیشه باید در دسترس مردم باشند ولی چون مردم اعتنایی نکردند آنها هم از کنار مردم رفتند.
#نور_ماه
#غزلیات_حافظ
________ نـــــــورمـــــــاه | @normah _________
🔶ســـخــاوت چــــراغ
چراغ در حالت روشنایی سخاوتمندانه ذخیره روغن و نفت خود را برای ادامه شعله خویش ایثار می کند و رابطه اش با اشیاء دیگر آشکار می سازد. نفس ناطقه انسان همانند چراغ است؛ مادام که دارایی می اندوزد و به امور دنیوی وابسته است در تاریکی باقی می ماند؛ ولی هنگامی که ترک تعلق نمود و به مقام استشراق نائل می شود و با شعه برافروخته شده خویش همه جا را منور و روشن می نماید
________ نـــــــورمـــــــاه | @normah _________
🔶 انــــســــان نـــــاراضــــــی
انسان در گرمای تابستان, آرزوی زمستان را دارد. زمستان که شد آن را نمی خواهد. انسان همیشه ناراضی است، نه فقط در سختی که در ناز و نعمت هم اینگونه است.
انسان به خاطر ناسپاسی نابود است و به هرچه که می رسد، باز هم برایش کم است!
یطلب الانسان فی الصیف الشتا
فاذا جاء الشتا انکر ذا
فهو لا یرضی بحال ابدا
لا بضیق لا بعیش رغدا
قتل الانسان ما اکفره
کلما نال هدی انکره
________ نـــــــورمـــــــاه | @normah _________
🔶 هـــر راســـت نـــشـــاید گــفـــت
پادشاهی قصد کشتن اسیری کرد. اسیر در آن حالت ناامیدی شاه را دشنام داد. شاه به یکی از وزرای خود گفت: او چه می گوید؟ وزیر گفت: به جان شما دعا می کند. شاه اسیر را بخشید.
وزیر دیگری که در محضر شاه بود و با آن وزیر اول مخالفت داشت گفت: ای پادشاه آن اسیر به شما دشنام داد.
پادشاه گفت: تو راست می گویی اما دروغ آن وزیر که جان انسانی را نجات می دهد بهتر از راست توست که باعث مرگ انسانی می شود.
جز راست نباید گفت
هر راست نشاید گفت
________ نـــــــورمـــــــاه | @normah _________
31.09M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
به زیبایی تاریخ و اصالت ایرانی👌
با این کلیپ به خود می بالید 🔺
🔶 آبــاد بــاد ایـــران!
نَمانیم کاین بوم ویران کُنَند
هَمی غارَت از شَهرِ ایران کُنَند ...
نَخوانَند بَر ما کَسی آفَرین،
چو ویران بُوَد بومِ ایرانزَمین!
#فردوسی
#شاهنامه
* نَمانیم: نَگُذاریم، اِجازه نَدِهیم.
* شَهرِ ایران: ایرانشَهر، کِشوَرِ ایران.
* آفَرین: دُعا و ثَنا.
#سور_سخن
________ نـــــــورمـــــــاه | @normah _________
🔶 بــــه حـــق هـشـت و چــارت
در برخی از ابیات اشاره به دوازده معصوم شده است با جمع عدد هشت و چهار
۸+۴=۱۲
بابا طاهر عریان می گوید:
از آن روزی که ما را آفریدی
به غیر از معصیت چیزی ندیدی
خداوندا به حق هشت و چارت
ز ما بگذر شتر دیدی ندیدی
و یا به همین منظور در جای دیگر گفته است:
شب تارت ببینم تار تارو
گرفته ظلمتش هر برج و بارو
خدایا روشنایی بر دلم ده
که تا ببینم جمال هشت و چارو
________ نـــــــورمـــــــاه | @normah _________
🔶 مناجات امام باقر علیه السلام
امام محمد باقر علیه السلام شب ها در مقام مناجات با پروردگار خود، کلماتی را مکرر می گفت و می گریست تا اینکه کسی او را گفت: یا سیدی! چند گویی؟ امام در پاسخ گفت: ای دوست! یعقوب را یک یوسف گم شده چنان بگریستی که چشمهایش سفید شد و من ده کس از اجداد خود یعنی حسین علیه السلام و قبیله او را در کربلا گم کرده ام، کم از آن کی در فراق ایشان دیده ها سفید کنم.
✍️تذکرة الأولیاء ص ۷۹۳
________ نـــــــورمـــــــاه | @normah _________