🟣
در خطاب به کسی که گفت: اگر راست می گویی به جان من قسم بخور.
● از احترام بدور است که بخواهم به جان تو قسم بخورم. نهایت اینکه به خاک پای تو قسم بخورم که البته آن هم قسم بزرگ و عظیمی است.
قسم به جان تو گفتن طریق عزت نیست
به خاک پای تو وان هم عظیم سوگندست
#خطاب
________ نـــــــورمـــــــاه | @normah _________
🟣
من کار خود را بهخدا واگذار میکنم که یقینا خداوند نسبت بهبندگانش بیناست
أُفَوِّضُ أَمْرِي إِلَى اللَّهِ ۚ إِنَّ اللَّهَ بَصِيرٌ بِالْعِبَادِ
#سحرگاهی
________ نـــــــورمـــــــاه | @normah _________
🟣
● شاید این تجربه را داشته اید که در مجلسی با حضور اغنیاء و ثروت مندان دعوت بوده اید. این مجلس شکنجه گاهی برای فقیران خواهد بود وقتی که اغنیاء شمع مجلس شده و از دارایی ها و معاملات میلیاردی خود سخن می کنند و آدم کم برخوردار به گوشه و حاشیه مجلس بُرده می شود.
ضیافتی که در آنجا توانگران باشند
شکنجهای است فقیران بیبضاعت را
● در گذشته امکانات و وسائل رفاهی ثروت مندان محدود تر و نهایتا خود را در چنین مجلسی نشان می داد. اما امروزه که این امکانات به لحاظ تعداد و وسعت جغرافیایی بی شمار شده است، هر شهری تبدیل به یک مجلس بزرگ و زَجرآور شده که فقیر بیچاره هر روز بیشتر در این مجلس بزرگ از داغ نیازی که دارد می سوزد و به حاشیه جامعه بُرده می شود.
چو درویش بیند توانگر به ناز
دلش بیش سوزد به داغ نیاز
● گویا که ثروتمندان فراموش کرده باشند آنچه که دارند از تکه تکه وجودی همین درویشان بیچاره به دست آمده تا اینکه توانسته اند به این جایگاه برسند. ما هر کجا آبی دیده ایم از جو به دریا رفته است.
گرچه محتاجیم چشم اغنیا بر دست ماست
هرکجا دیدیم آب از جو به دریا میرود
● و گویا فراموش کرده باشند که این مجلس هر چقدر هم بزرگ باشد، روزی به پایان می رسد. مجلسی که در مقیاس بزرگ تر حتی به پادشاهان و جمشید ها هم وفادار نبود.
سرودِ مجلسِ جمشید گفتهاند این بود
که «جامِ باده بیاور که جم نخواهد ماند»
________ نـــــــورمـــــــاه | @normah _________
🟣
اگر سعدی می خوانید یا محفلی برای خواندن سعدی دارید، از این بیت غافل نشوید 🙂
دفتر فکرت بشوی گفته سعدی بگوی
دامن گوهر بیار بر سر مجلس ببار
________ نـــــــورمـــــــاه | @normah _________
🟣
📍همانگونه که رحمت الهی بر دو نوع است، نور الهی نیز دو نوع دارد:
۱. نوری که همه ی موجودات را دربرمی گیرد: «و بنور وجهک الذی اضاء له کل شی». هر چیزی را "شیء" می گویند و نور خداوند احاطه ی بر همه ی اشیاء دارد.
۲. نوری که اختصاص به مؤمنین دارد و مؤمنین از طریق عبادت و مسائل دیگر آن را کسب می کنند و در دعای سحر همین نور طلب و درخواست می شود: «اللهم انی اسئلک من نورک بانوره» و بقول مولانا:
ما غُلامِ خانههایِ روشنیم
که این خانه را به هر کسی ندهند.
┈┄┅═✾ ✾═┅┄┈
📍این نور به واقع درخشان و افشان است و اگرچه به چشم انسان های عادی دیده نمی شود؛ ولی مانند ستارگان برای اهل آسمان نمایان است: «و الله إن المؤمن لیزهر نوره لأهل السماء کما تزهر نجوم السماء لأهل الأرض» و اگرچه میان اهل زمین ناآشنا و گمنام اند؛ برای اهالی آسمان بسیار شناخته شده و معروف اند: «اسماؤهم فی السماء معروفة و فی الارض مجهولة»
┈┄┅═✾ ✾═┅┄┈
📍دنیا محل بدست آوردن این نور است و چون آدمی بمیرد، همین نور او را از دیگر منازل عبور می دهد. و آنگاه که همه ی انسان ها در لبه ی جهنم قرار می گیرند: «وَإِنْ مِنْكُمْ إِلَّا وَارِدُهَا» مومن بواسطه ی این نور بسلامت از جهنم می گذزد و منافق رو به مؤمن طلب این نور می کند تا از آتش جهنم خود را برهاند. و پاسخ مومن این است که محل دریافت این نور، زمین است و باید به همین دنیا بازگردد تا بتواند این نور را بگیرد: «يَوْمَ يَقُولُ الْمُنَافِقُونَ وَالْمُنَافِقَاتُ لِلَّذِينَ آمَنُوا انْظُرُونَا نَقْتَبِسْ مِنْ نُورِكُمْ قِيلَ ارْجِعُوا وَرَاءَكُمْ فَالْتَمِسُوا نُورًا».
و شاید حافظ نیز همین نور را از خداوند سبحان طلب می کند، نوری که در جنت و بهشت نمییابد:
بده ساقی می باقی که در جنت نخواهی یافت
کنار آب رکن آباد و گُلگَشت مصلا را
و محل دخل و بدست آوردنش همین دنیا است:
جای دخل است این عدم از وی مرم
┈┄┅═✾ ✾═┅┄┈
📍وقتی مؤمنان به سلامت از منزل جهنم می گذرند وارد غرفه ها و درجات بهشت می شوند. و این نور در بهشت نیز همچنان می درخشد و از این رو ساکنان پایین بهشت، وقتی بالا را نگاه می کنند، مومنین بالاتر را به مثال ستاره درخشان و روشن می بینند: «إِنَّ أَهْلَ الْجَنَّةِ لَيَتَرَاءَوْنَ الْغُرْفَةَ- كَمَا تَرَاءَوْنَ الْكَوْكَبَ فِي السَّمَاءِ».
قرطبی همین معنا را از روایت فوق می فهمد و می گوید: «أهل السفل من الجنة ينظرون إلى من فوقهم على تفاوت منازلهم كما ينظر من بالأرض دواري السماء و عظام نجومها فيقولون هذا فلان و هذا فلان كما يقال هذا المشتري و هذا الزهرة»
┈┄┅═✾ ✾═┅┄┈
📍اما شرط استقامت و جاودانگی این نور در دنیا و آخرت، تقواست. امام باقر علیه السلام فرمود: «يَبْعَثُ اللَّهُ يَوْمَ الْقِيَامَةِ قَوْماً بَيْنَ أَيْدِيهِمْ نُورٌ كَالْقَبَاطِيِّ ثُمَّ يُقَالُ لَهُ كُنْ هَبَاءً مَنْثُوراً ثُمَّ قَالَ أَمَا وَ اللَّهِ يَا أَبَا حَمْزَةَ إِنَّهُمْ كَانُوا يَصُومُونَ وَ يُصَلُّونَ وَ لَكِنْ كَانُوا إِذَا عَرَضَ لَهُمْ شَيْءٌ مِنَ الْحَرَامِ أَخَذُوهُ وَ إِذَا ذُكِرَ لَهُمْ شَيْءٌ مِنْ فَضْلِ أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ(ع)أَنْكَرُوهُ وَ قَالَ وَ الْهَبَاءُ الْمَنْثُورُ هُوَ الَّذِي تَرَاهُ يَدْخُلُ الْبَيْتَ فِي الْكُوَّةِ مِنْ شُعَاعِ الشَّمْسِ»
خداوند روز قیامت گروهی را مبعوث و محشور می فرماید که در مقابل روی آنها، روشنایی بزرگی وجود دارد و اعمال آنها به آن صورت مجسم شده. ولی ناگهان به آن نور گفته می شود: «کن هَباءً مَنْثُوراً»،«تبدیل به غبار پراکنده و هیچ و پوچ شو! ای ابو حمزه! بدان به خدا سوگند که آنان نماز می خواندند و روزه می گرفتند، ولی این اعمال آنها با تقوا و پرهیزکاری همراه نبود و اگر با حرامی مواجه می شدند، خودداری نمی کردند و اگر از فضائل امیر مؤمنان صحبتی به میان می آمد، منکر می شدند. فرمود «هباء منثور» آن غبار و ذرات پراکنده ای است که هنگام افتادن آفتاب در روزنه اطاق پیدا می شود.
________ نـــــــورمـــــــاه | @normah _________
🟣
● فرد خود نیاموخته، چون حرف های حکیمان را بگوید مانند کسی است که لباس زیبا از دیگری عاریت و امانت گرفته و بر تن کرده باشد.
حرف حکمت بر زبان ناحکیم
حله های عاریت دان ای سلیم
● که اگر این لباس عاریه ای و زیبا از تن او خارج شود، لباس کهنه و زشت نمایان می گردد که در واقع نشان دهنده شخصیت و سواد اندک او است.
که چون عاریت بر کنند از سرش
نماید کهن جامهای در برش
________ نـــــــورمـــــــاه | @normah _________