eitaa logo
نــــــــورمـــــاه
6.1هزار دنبال‌کننده
411 عکس
105 ویدیو
6 فایل
🔻کانال هنری و ادبی #نـــــــــورمـــاه اینجا تنها آرشیو مطالبی است که می خوانم و گو‌ش می دهم. ارتباط با ادمین: @sarbbazzaman پیام ناشناس: https://daigo.ir/secret/51646155580
مشاهده در ایتا
دانلود
🟣 توئی دَر دیده‌ام چون نور و مَحرومَم زِ دیدارَت نَمی‌دانَم زِ نَزدیکی کُنَم فَریاد یا دوری! تضاد جذابی که در خورشید نهفته است و بزرگان برای تقریب ذهن مخاطب به مطلب، از این نوع تضاد خورشید بهره گرفته اند، بین "شدت ظهور" و با "عدم رویت" آن است؛ یعنی با وجود اینکه خورشید شدت ظهور بالایی دارد ولی رویت آن ممکن نیست و حجابی به نام نور برای خورشید وجود دارد که نمی گذارد چشم انسان در آن نفوذ کند: «الحجاب، الستر و كل ما احتجب به. كل ما حال بين شيئين حرز يكتب فيه شي‏ء و يلبس وقاية لصاحبه في زعمهم من تأثير السلاح او العين أو غير ذلك حجاب الشمس: ضوءها». در حقیقت این تضاد اینگونه بیان می شود که خورشید با وجود شدت ظهوری که دارد پنهان است و یک نکته ی لطیفی که برخی به آن توجه داده اند این است که می گویند: ممکن است گاهی چیزی بسیار نزدیک و واضح باشد اما انسان از دیدن آن عاجز باشد، مانند نزدیکی مردمک چشم به چشم انسان که باعث می شود انسان نتواند مردمک خود را ببیند. گفته اند: عاشق و معشوق نیز چنین اند و چون یکی اند، گویا یکدیگر را نبینند همانند حضرت یعقوب که یوسف را نمی دید: «وقتی یعقوب برای دیدار یوسف به مصر آمد و یوسف را دربرگرفت، در آن حالت فریاد می زد که یوسف کجاست؟ به او گفتند: تو اینک یوسف را دربرگرفته ای، تو که بوی پیراهنش را از کنعان شنیدی، چگونه اکنون او را دربر خود نمی بینی؟ گفت: آن روز من یعقوب بودم ولی امروز یوسفم، به همین جهت آن روز بوی او می شنیدم ولی امروز او را نمی بینم زیرا هیچکس نمی تواند خود را ببیند». یا مانند ماهی داستان ما که هر روز از آب می‌شنید و هر روز بدنبال آب می‌گشت و با خود می‌گفت: پس این آب کجاست؟ و نمی‌دانست که درآب شناور است و هر کجا که می‌رود، در آب قرار دارد ! ماهیان ندیده غیر از آب پُرس پُرسان زهم، که آب کجاست؟ ________ نـــــــورمـــــــاه | @normah _________
فعلا قابلیت بارگیری به دلیل درخواست زیاد فراهم نیست
نمایش در ایتا
🟣 در خطاب به کسانی که از نواقص ظاهری خود رنج می برند....! ● سعدی می گوید: آنچه که هستید را سعی نکنید تغییر بدهید. چون قضاء و قدر الهی تو را اینگونه زشت آفریده است، وسائل آرائشی بر روی زشت خود استفاده نکنید. چو دست قضا زشت‌رویت سرشت میندای گلگونه بر روی زشت کسی که بدبخت است نمی تواند با زور و فریاد خودش را خوشبخت کند و کسی که کور است، نمی تواند خودش را بینا کند. که حاصل کند نیکبختی به زور؟ به سرمه که بینا کند چشم کور؟ خوبی از آدم های بد رگ و بد ذات و خبیث سَر نمی زند و کار سگ دریدگی است و کارش دوزندگی نیست(سگ برای انفصال آمده و نه برای اتصال)؛ یعنی انتظاری که شما از وسائل آرایشی دارید برآورده نمی شود. نیاید نکوکاری از بد رگان محال است دوزندگی از سگان فیلسوفان یونان و روم ندانند که چگونه از درخت زقوم(درخت بد بو و آتشین در دوزخ)، عسل درست کنند. همه فیلسوفان یونان و روم ندانند کرد انگبین از زقوم از آدم وحشی نمی توان توقع انسان شدن داشت و اگر بکوشید که او را تربیت کنید، سعی و تلاش شما زائل می شود. ز وحشی نیاید که مردم شود به سعی اندر او تربیت گم شود آینه زنگار گرفته را می توان پاک کرد ولی سنگ را نمی توان تبدیل به آینه کرد چون ذاتا چنین اقتضائی را ندارد. توان پاک‌‎کردن ز زنگ آینه ولیکن نیاید ز سنگ آینه هر چقدر هم تلاش کنید درخت بید، گل سرخ نمی دهد و زنگی(کسانی که از قبائل سیاه پوست آفریقای شرقی هستند) به حمام برود هیچگاه اگر سنگ پای قزوین هم بکشد سفید نمی شود. به کوشش نروید گل از شاخ بید نه زنگی به گرمابه گردد سپید وقتی تقدیر و سرنوشت یک نفر تغییر نمی‌کند، هیچ چیز جز رضایت او نمی‌تواند به او کمک کند؛ یعنی چیزی که موجب می شود شما آسیب کمتری ببینید همان رضا دادن به رضای الهی است چو رد می‌نگردد خدنگ قضا سپر نیست مر بنده را جز رضا ________ نـــــــورمـــــــاه | @normah _________
فعلا قابلیت بارگیری به دلیل درخواست زیاد فراهم نیست
نمایش در ایتا
یه کتاب خریدم برای ۵۰ سال پیش؛ ضیای عزیز الان ۶۰ یا ۷۰ سالشه 🙂
فعلا قابلیت بارگیری به دلیل درخواست زیاد فراهم نیست
نمایش در ایتا
🟣 در خطاب به کسانی که شیفته و عاشق زیبایی صورت خود یا دیگران هستند...! ● عطار با اینکه فقیه نیست و صرفا عارف و شاعر است، فقیهانه می گوید: ای کسی که عاشق صورت و جمالی شده است، از سَر تا پا در کدورت و تاریکی فرو رفته اید. گفت ای دربند صورت مانده‌ای پای تا سر در کدورت مانده‌ای هر جمالی هرچقدر هم زیبا باشد، نقصان دارد و روزی پژمرده می شود. و شما اگر عاشق چنین جمالی بشوید، باید تاوان آن را هم بپردازید در روزی که این عشق را از دست می دهید یا پیر می شوید. هر جمالی را که نقصانی بود مرد را از عشق تاوانی بود وقتی می خواهند کسی را زیبا بخوانند، می گویند: او ماه تمام است که چیزی از او کاسته نشده است و حال آنکه صورت آدمی ترکیبی از خون و پوست است و انسان نام این پوست را ماه تمام و بدون عیب گذاشته است! صورتی از خلط و خون آراسته کرده نام او مه ناکاسته و اگر روزی از این خون و پوست کم شود، از او زشت تر در این جهان پیدا نخواهی کرد. گر شود آن خلط و آن خون کم ازو زشت‌تر نبود درین عالم ازو ________ نـــــــورمـــــــاه | @normah _________
فعلا قابلیت بارگیری به دلیل درخواست زیاد فراهم نیست
نمایش در ایتا
🟣 جبرئیل امین خدمت رسول خدا آمد و عرض کرد: ای محمد! هر طوری که می خواهی زندگی بکن، ولی بدان که خواهی مرد. و هر کسی را که می خواهی دوست داشته باشی بدار، ولی بالاخره از او جدا خواهی گشت. و هر عملی که می خواهی بکنی انجام بده، ولی آن را خواهی دید(روزی با آن مواجه می شوی). جَبْرَئِيلُ(ع)إِلَى النَّبِيِّ ص فَقَالَ يَا مُحَمَّدُ عِشْ مَا شِئْتَ فَإِنَّكَ مَيِّتٌ وَ أَحْبِبْ مَنْ شِئْتَ فَإِنَّكَ مُفَارِقُهُ وَ اعْمَلْ مَا شِئْتَ فَإِنَّكَ مُلَاقِيهِ. ________ نـــــــورمـــــــاه | @normah _________
فعلا قابلیت بارگیری به دلیل درخواست زیاد فراهم نیست
نمایش در ایتا
🟣 ● اولین بار که مصریان اسیران خود را به بردگی گماشتند، آنها را "مردگان زنده" خطاب کردند. ایلین سگال می گوید: «ساکنان مصر دریافتند که اگر اسیران را به کار بگمارند و آنان را به بردگی بگیرند بهتر از کشتن آنها است. و چون نامی برای خطاب این بردگان نداشتند آنان را "مـــــردگـــــان زنــــــــده" گفتند و در کتیبه های خود به همین نام یاد کردند»(انسان در گذر تکامل ج ۲ ص ۷) ● با گذشت زمان، انسان وارد عرصه جدیدی شد و این بار مردم را به "زندگان مُرده" تبدیل کرد. و به تعبیر فردوسی، کسانی که به ظاهر آزاد یا زنده اند و زنجیری در پای خود ندارند؛ ولی با این حال در این آزادگی مشغول بندگی هستند: مرا مرگ بهتر از آن زندگی که آزاده باشم کنم بندگی و امام حسین علیه السلام از آن کسانی بود که مقابل این نوع بردگی ایستاد و مرگ را به این زندگی آغشته به بندگی ترجیح داد و با صدای بلند فرمود: «إن لَم یَکُن لَکُم دینٌ فَکونوا اَحراراً فِی دُنیاکُم» ● بردگی از نوع "زندگان مرده" بیشتر زنان مدرن را تحت تأثیر قرار داد. به تعبیر ویل دورانت زنی که از نظر فیلسوفان غربی موجودی بی ارزش بود را وارد جامعه کرد و آنها را از "نابرابری" به "توهم برابری" رساند. پیشرفت فناوری باعث می شد که تنها جنس مَرد برای کار در کارخانه ها کافی نباشد و از این رو زنان را وارد عرصه کار کرد: «جنس زن نخستین مزد خود را با همان غرور و خوشحالی گرفت که پسران فراری از مدرسه می خواهند با یک کار صنعتی و سیگار روز تعطیل، مردی خود را ثابت کنند. زن این بردگی جدید را با وجد و شادی پذیرفت؛ شادی کسی که سرانجام کاری پیدا کرده و خود را به نحوی سرگرم ساخته است. زن عادت نیک و بَد این مرد از مُد افتاده را یکی پس از دیگری یاد گرفت؛ مانند او سیگار کشید و مانند او شلوار پوشید و موی سرش را مثل او اصلاح کرد و در بی اعتنایی به مقدسات به رفتار او گرایید. و اینگونه مردان را زنانه و زنان را مردانه ساخت؛ مشاغل همسان و محیط یکسان و دواعی یکسان هر دو جنس را تقریبا به یک شکل درآورد(لذات فلسفه فصل نهم - زن امروزی) ________ نـــــــورمـــــــاه | @normah _________