ز بیدردان علاج درد خود جستن به آن ماند
که خار از پا برون آرد کسی با نیش عقربها
#صائب
در آینه کم نگر که خودبین نشوی
خود آینه شو تا همگی او بینی
#ابوسعید_ابوالخیر
🟣
● خوراک معنوی فرشتگان، شعر مولانا است و اگر مولانا سکوت کند، فرشتگان گرسنه می گویند: چرا ساکت نشسته ای؟
سخنم خور فرشتهست من اگر سخن نگویم
ملک گرسنه گوید که بگو خمش چرایی
● حافظ می گوید: هنگام صبح از آسمان نوای رسایی به گوش می آمد، عقل و خرد پس از شنیدن این همهمه گفت: گویا که فرشتگان آسمان، شعر حافظ را حفظ و زمزمه می کنند.
صبحدم از عرش میآمد خروشی، عقل گفت
«قُدسیان گویی که شعرِ حافظ از بَر میکنند»
________ نـــــــورمـــــــاه | @normah _________
هدایت شده از نــــــــورمـــــاه
با شیشه ها مدارا کن...!
پیامبر در خطاب به شتربان سهل اندیش که مراعات زن سواره بر شترش را نمی کرد، در اوج لطافت و بلاغت فرمود :
با شیشه ها(زنان) مدارا کن
« يَا أَنْجَشَةُ رِفْقاً بِالْقَوَارِيرِ »
🟣
ما ذره آفتاب عشقیم
ای عشق برآی تا برآییم
● ذرّه به هر چیز بسیار ریزِ معلّق در هوا می گفتند که به مدد نور خورشید دیده می شد و در گذشته تصوّر می کردند این ذرّات به سمت خورشید در حرکت اند.
حافظ می گوید: تو که کمتر از ذره نیستی و می توانی مانند همین ذره چرخزنان به خورشید برسی.
کمتر از ذرّه نهای، پست مشو، مهر بورز
تا به خلوتگهِ خورشید رسی چرخ زنان
● و سعدی حکایت می آورد از کسی که شبانگان داد نیاز برآورده بود و چون دیگران از او شکایت کردند، پاسخ داد: این شرط آدمیت نیست که پرندگان تسبیح بگویند و من خاموش باشم.
گفتم: این شرطِ آدمیّت نیست
مرغْ تسبیحگوی و من خاموش
________ نـــــــورمـــــــاه | @normah _________
🟣
● در گذشته با اینکه گستردگی علوم کمتر بود، مردم به اندک علم خود بسنده و عمل می کردند و از همین رو کمتر هم خسته می شدند، و اگر هم خسته بودند با ساعتی استراحت دوباره به حالت اول خود بازمی گشتند. اما امروزه با اینکه گستردگی علوم بیشتر و کار ها ساده تر و کمتر است، مردم بیشتر از هر زمان دیگری خسته می شوند و این خستگی با ساعت ها استراحت هم رفع نمی شود.
شاید این خستگی از آن رو است که حجم اندوخته ها باعث شده که وجود انسان در افکار بی اندازه اش تکه تکه شود و علم عمل نکرده اش هم به ملالت او بیفزاید.
نه من ز بی عملی در جهان ملولم و بس
ملالت علما هم ز علم بی عمل است
● علمی که سودی به حال او هم ندارد، همان که سعدی می گفت: دو کس رنج بیهوده بردند و سعی بی فایده کردند یکی آن که اندوخت و نخورد و دیگر آن که آموخت و نکرد.
باز سر ماه شد نوبت دیوانگی است
آه که سودی نکرد دانش بسیار من
● و بلکه اندوه و حسرت عالم بیشتر از جاهل است و حجت علیه او بزرگ تر است. حسرت می خورد که در حال مرگ است و به آنچه می دانسته عمل نکرده است.
و إنَّ العالِمَ العامِلَ بِغَيرِ عِلمِهِ كالجاهِلِ الحائرِ (الجائرِ) الّذي لا يَستَفيقُ مِن جَهلِهِ ، بَلِ الحُجَّةُ عَلَيهِ أعظَمُ ، وَ الحَسرَةُ لَهُ ألزَمُ، و هُوَ عِندَ اللّه ألوَمُ
________ نـــــــورمـــــــاه | @normah _________
نــــــــورمـــــاه
🟣 ● در گذشته با اینکه گستردگی علوم کمتر بود، مردم به اندک علم خود بسنده و عمل می کردند و از همین رو
شما به عمل به آنچه می دانید محتاج ترید تا یادگیری آنچه یاد نگرفته اید.
اِنَّکم اِلَی العَمَلِ بِمَا عَلِمتُم أَحوَجَ مِنکم اِلَی تَعَلُّمِ مَالَم تَکونُوا تَعْلَمُون