من به هر جمعیتی نالان شدم
جفت بد حالان و خوش حالان شدم
┄┅═✾ شرح ✾═┅┄┈
آینه دسته بندی نمی کند و زشتی و زیبایی برایش تفاوتی ندارد، باران دسته بندی نمی کند و بر مزرعه و بیابان یکسان می بارد.
پاکان و اولیای حق مثال آینه و باران را دارند که با هر جماعت و جمعیتی می نشینند و خود را جدای از دیگران نمی بینند چون به دنبال حق و حقیقت هستند و خود را حقیقت مطلق نمی دانند:
این حقیقت دان نه حقاند این همه
نه به کلی گمرهانند این همه
و به همین خاطر ممکن است کسی که در ظاهر اظهار نمی کند، لیک در باطن خود گنج حقیقت داشته باشد و به همین دلیل مولانا می گوید: در هر کجا جماعتی دیدم با آنها همراه و همدل شدم و رفتم کنار آدم های بد حال و آدم های خوشحال نشستم.
"بد حال" به معنای بیمار است ولی در اینجا مقصود کسی است که حال معنوی خوشی ندارد و اهل معنا و معنویت نیست و نسبت به این دنیا بیگانه است و "خوشحال" یعنی کسی که حال خوش معنوی دارد و مولانا می گوید: من با هر طائفه ی نشست و برخاست کردم به این دلیل که اولا تمام حقیقت ها را در خودم نمی دیدم و ثانیا حقیقت مثل گنج است و هر کجا می تواند نهان و نهفته باشد.
البته این موضوع نکته شفا بخشی برای همه نیست؛ بسیاری مانند آب قلیل اند که با اتصاف به اندک نجاستی نجس و آلوده می شوند و ناظر این معنا باید آب کُر باشد که با این آلودگی ها آغشته نمی شود.
#نور_ماه
#مثنوی
________ نـــــــورمـــــــاه | @normah _________
هر کسی از ظن خود شد یار من
از درون من نجست اسرار من
┄┅═✾ شرح ✾═┅┄┈
به اَسف انسان با ظن و گمان خود زندگی می کند و همه ی صلح ها ریشه در خیال و گمال دارد:
بر خیالی صلحشان و جنگشان
تمام جنگ آنها ریشه در خیال و وهم و گمان دارد و همین باعث خطاهای سنگینی می شود
وهم افتد در خطا و در غلط
عقل باشد در اصابت ها فقط
فقط کسانی که عقلانی و با یقین زندگی می کنند، زندگی با هدفی دارند و می توانند به اصابت برسند؛ وگرنه هر کس با وهم و گمان خودش حرکت کند راه بجایی نمی برد.
گمان و خیال و وهم مثل پرنده ی تک بال است که پرنده با یک بال نمی تواند اوج بگیرد؛ اما علم و یقین مانند پرنده ای است که دو بال دارد و به هر کجا بخواهد می تواند راهی بشود و پَر بکشد:
علم را دو پَر و گمان را یک پَر است
مشکل مولانا هم همینطور بوده که می گوید:
هر کسی از ظن خود شد یار من
هر کس از روی ظَن یار من شد، از روی علم و یقین نبوده و بلکه از روی گمان بوده و در نقطه ی مقابل هر کس ستیز و دشمنی کردند از روی ظن و گمان بوده است.
مولوی می گوید: هیچ کسی نیامد مرا واکاوی و برسی و دنبال کند تا به آن اسرار نهفته در وجود من پی ببرد.
#نور_ماه
#مثنوی
________ نـــــــورمـــــــاه | @normah _________
سر من از ناله من دور نیست
لیک چشم و گوش را آن نور نیست
┄┅═✾ شرح ✾═┅┄┈
خوب ممکن است که شما بگویید چه کنیم؟ علم که نیست و ظن و گمان هم فایده ای ندارد، پس چگونه بفهمیم تو کی هستی؟
مولانا راهکار می دهد و می گوید: آنچه که در روان آدمی ایست، زبان آدمی است و می توان با زبان به شناخت رسید، همان که قرآن می فرماید:
وَلَتَعْرِفَنَّهُمْ فِي لَحْنِ الْقَوْلِ
اگر می خواهید کسی را بشناسید، نگاه به سخن آنان کنید، مانند کوزه که مولانا گفت:
چون سفالین کوزهها را میخری
امتحانی میکنی ای مشتری
وقتی می خواهید کوزه ای بخرید با انگشت به آن ضربه می زنید و از نوع صدایش می فهمید که ترک دارد یا نه؟ شکسته است یا نه؟ هر که را هم می خواهید بشناسید از جنس سخنان و صورت ظاهری آنها می توانید به این شناخت برسید:
ما أضمَرَ أحَدٌ شيئا إلاّ ظَهَرَ في فَلَتاتِ لِسانِهِ و صَفَحاتِ وَجهِهِ
هر کسی را می توانید از سخن بشناسید، پس به کلمات او خیره شو و به صفحات صورت او دقت کن که زبانش ممکن است دروغ بگوید؛ اما چشم های او نمی تواند دروغ بگوید؛ چرا که صورت مثال تابلو دارد که چگونه تابلو راهنمایی می کند، صفحه ی صورت هم اینگونه است
بر دمد آن از دهان و از لبش
تا پدید آرد ضمیر و مذهبش
یکی از راههای شناخت انسانها طریقه سخن گفتن آنهاست؛ حرف و کلامی که به زبان می آوریم نشانه اندیشه ماست و اندیشه نشانه هدف زندگی و مقصد آدمی است
هست سر مرد چون بیخ درخت
زان بروید برگهاش از چوب سخت
شما یک درخت و ریشه اش را از برگ ها و میوه هایش می شناسید، حقیقت انسان ها هم مثال ریشه درخت دارد و حرف ها و چهره ی انسان مثال میوه دارد
فعل و قول آمد گواهان ضمیر
زین دو بر باطن تو استدلال گیر
و این است که مولانا می گوید: سِر من از ناله ی من دور نیست و می خواهی به اسرار نهانی و گفته ی من پی ببری؟ بیا به ناله ها و حرف های من فکر و تأمل کن که متوجه خواهی شد؛ ولی چه باید کرد که گفت:
لیک چشم و گوش را آن نور نیست
چشم و گوش آن بینایی و شنوایایی را ندارد؛ یعنی انسان ها چشم بسته و گوش بسته قضاوت می کنند و به سخن و چهره ی افراد نمی نگرند و نمی شنوند و یا اساسا چشم و گوش آن نور را ندارد!
#نور_ماه
#مثنوی
________ نـــــــورمـــــــاه | @normah _________
🔶 آرزوی بـزرگـتر و ســخـتی سـنـگیـن تـر
حضرت امیر میفرمایند:
﴿هر اندازه چیزى که آرزو مىشود بزرگتر باشد، سختى از دست دادن آن سنگینتر است.﴾
غررالحکم، جلد۱، ص۴۲۴
________ نـــــــورمـــــــاه | @normah _________
🔶 کـــوزه و شـــنــاخــت
وقتی می خواهید کوزه ای بخرید با انگشت به آن ضربه می زنید و از نوع صدایش می فهمید که ترک دارد یا نه؟ شکسته است یا نه؟ هر که را هم می خواهید بشناسید از جنس سخنان و صورت ظاهری آنها می توانید به این مقصود برسید
چون سفالین کوزهها را میخری
امتحانی میکنی ای مشتری
________ نـــــــورمـــــــاه | @normah _________