💠 خط بزرگ و خط کوچک
طالب علمی برای تلمذ از حکیم قصد او کرد تا اینکه در بیابان آن حکیم را یافت، حکیم که از منظور او آگاه شد خطی بر روی خاک کشید و گفت این خط را کوچک کن و آن طالب علم چوبی برداشت و نصف خط را پاک کرد و حکیم از او خواست که سال آینده دوباره مراجعت کند، و آن طالب علم سال آینده دوباره بازگشت و همان درخواست را تکرار نمود و این بار هم حکیم خطی بر روی خاک کشید و از او خواست این خط را کوچک کند که طالب علم با آرنج خود نصف خط را پاک کرد و حکیم دوباره از او خواست که سال آینده مراجعت کند، و در سال آینده دوباره حکیم به او گفت که خط را کوچک کند که این بار طالب علم اظهار کرد: نمی دانم، در این هنگام بود که حکیم او را پذیرفت و یک خط بزرگ کنار خط کوچک کشید، بی آنکه خط کوچک را پاک کند و گفت:
اگر می خواهی کسی را کوچک کنی، اول خودت بزرگ شو
________ نـــــــورمـــــــاه | @normah _________
💠 نصیحت جبرئیل
حضرت صادق فرمود: جبرئیل امین خدمت رسول خدا آمد و عرض کرد:
ای محمد! هر طوری که می خواهی زندگی بکن، ولی بدان که خواهی مرد.
و هر کسی را که می خواهی دوست داشته باشی بدار، ولی بالاخره از او جدا خواهی گشت.
و هر عملی که می خواهی بکنی انجام بده، ولی آن را خواهی دید(روزی با آن مواجه می شوی).
جَبْرَئِيلُ(ع)إِلَى النَّبِيِّ ص فَقَالَ يَا مُحَمَّدُ عِشْ مَا شِئْتَ فَإِنَّكَ مَيِّتٌ وَ أَحْبِبْ مَنْ شِئْتَ فَإِنَّكَ مُفَارِقُهُ وَ اعْمَلْ مَا شِئْتَ فَإِنَّكَ مُلَاقِيهِ.
________ نـــــــورمـــــــاه | @normah _________
نــــــــورمـــــاه
امروز برای اینکه محتوایی را پیدا کنم، کلید واژه "گذشته" را سرچ کردم... اما کنار این واژه تماما کلمات
پس بهتره عجله و بی تابی نکنیم
چون روزی فرا می رسد که با "خود" مواجه می شویم، با آنچه که ساخته ایم...
"ملاقیه" به معنای دیدار است
7.28M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
💠 عـــــالـــم پـــریـــشــــانـــــی
به آن ولی حق گفتم : خوش تر از عالم ما وجود دارد؟ جوابم نداد و فقط موهایش را آشفته کرد و با زبان اشاره گفت: چنین عالمی هست و آن هم عالم پریشانی ایست؛ وقتی که پریشان و غم ناک بشوی، شیرین و خوش می شوی!
گفتمش از این عالم عالمی بود خوش تر
دست زد به زلف و گفت عالم پریشانی
🔶 عـــمــامـــه و گــنــبــد مــســجــد
واژهٔ «عمامه» دَر اَصل به کَسرِ عین و تَخفیفِ میم است لیک گویا دَر عَصرِ صائب نیز مانَندِ روزگارِ ما به فَتحِ عین و تَشدیدِ میم تَلَفُّظ میشُده است.
طَعن و تَسخَرِ شاعِر مُتَوَجِّهِ مُدَّعیانِ بیمایهای است که با بَستَنِ دَستارهایِ بُزُرگ و چَشمگیر جلوه میفُروختَند و خویش را اَز اَهلِ فَضل و فَضیلَت وانمود میکَردَند. شاعِر یادآوَر میگَردَد که اگر صِرفِ بزرگیِ دَستار و صورَتِ حاصِل از آن بَر فَضل دَلالَتی میداشت، گُنبَدِ مَسجِدِ شَهر که به سَری دَستاربَسته میمانَد و بسیار کَلان است، باید از همگان فاضِلتَر به شُمار میرفت!
گُنبَدِ مَسجِدِ شَهر از هَمه فاضِلتَر بود
گَر به عَمّامه کَسی کوسِ فَضیلَت میزَد!
________ نـــــــورمـــــــاه | @normah _________
May 11
نــــــــورمـــــاه
پس بهتره عجله و بی تابی نکنیم چون روزی فرا می رسد که با "خود" مواجه می شویم، با آنچه که ساخته ایم...
البته شاید حتی عجله هم نتونیم بکنیم...
گاهی فکر می کنم روی ویلچری نشسته ام که فقط جلو را می بینم، نه می توانم برگردم، نه می توانم پشت سرم را نگاه کنم...
ولی خوب چاره ای هم ندارم ولی مشکل اینکه کسی که ویلچر رو هم گرفته نمی خواد هل بده 🙂