#سیب و #نارنگی پوست گرفته شده یه لقمه نون و پنیر یه جعبه مداد رنگی ۶ رنگ یه دفتر #نقاشی اگه یادت اومد این چیه بدون دورانی زندگیت خیلی #شاد بوده😊❤️🌸 @nostalzhi60

دفتر نقاشی فیلی نوستالژی دهه ۶۰ @nostalzhi60

کدومتون موقع بازی توی #حیاط این شیشه های #آبغوره و #آبلیمو و #سرکه های مادرتون رو شکستید و بعدش کتک حسابی نوش جان کردید؟ @nostalzhi60

#مهاجران #قسمت_هفدهم @nostalzhi60

این بازیو یادتونه 🤔 هیچ اسمی هم نداشت😂 @nostalzhi60

فرفره با تشتک و نخ😅چ خلاق بودیم😁 @nostalzhi60

خدایی چه بازی مزخرفی بود دوساعت گره هاشو باز میکردیم مثل سیم هنذفری بود لامصب بهم میچید بعد ک باز میشد ۲۰دقیقه بازی میکردیم تا یه هفته دستامون درد میگرفت😐😐😂 @nostalzhi60

‏یه زمانی هم بود همه هوای هم و داشتن آدمای اون موقع دِلای بزرگی داشتن... @nostalzhi60

#سریال زیبا و درخواستی دههٔ ٧٠ «#زی_زی_گولو» #قسمت 2 #پارت 1 @nostalzhi60

#سریال زیبا و درخواستی دههٔ ٧٠ «#زی_زی_گولو» #قسمت 2 #پارت 2 @nostalzhi60

🌹پروردگارا قسم به مهربانیت 🌹درهای لطف و رحمتت را 🌹به روی دوستان و عزیزانم بگشا @nostalzhi60

تازه فهمیدم که چرا زمان قدیم تا خطبه ی عقد خونده نمیشد جرات نمیکردن عروس رو به داماد نشون بدن :) @nostalzhi60

چهار پایه ویژه بسیاری از حمام های دهه شصت !😄 مورد مبهمش اون سوراخ وسطش هست که هرگز مشخص نشد برای چیه😂 @nostalzhi60

آرامش را برای شما دوستان عزیز ا خداوند خواهانم @nostalzhi60

#موش_کوهستان #قسمت_اول @nostalzhi60

نوستالژی های خوشمزه😍 @nostalzhi60

مهمترین آپشنش دلخوشی بود... چیزی که لوکسترین ماشین الانم نداره!! @nostalzhi60

کودکی من خوب گذشت روزگارم آفتابی بود بهار که می‌آمد باغچه خانه‌مان پر از گل می‌شد زنبورهای عسل روی گلها می‌رقصیدند مادرم عاشق گلها بود او زنبورها را هم دوست داشت هرروز صبح زود حیاط خانه را جارو می‌کرد حیف چه زود گذشت… @nostalzhi60

از تویِ خونه صدایِ خنده هایِ از تهِ دِل میومد 💚🌸 @nostalzhi60

کدومتون موقع بازی توی #حیاط این شیشه های #آبغوره و #آبلیمو و #سرکه های مادرتون رو شکستید و بعدش کتک حسابی نوش جان کردید؟ @nostalzhi60

وای عجب نیمروی بود😋😃 @nostalzhi60

هیچ فکر کرده ای دنیای کودکی چرا زیباست، چرا مزه ی همه ی خوراکی ها متفاوت تر است و تمام بازی ها نوستالژی می شوند؟ هیچ چیزی جز هیجانِ دیدن رفقا برای قانع شدنمان در چُرت بعدازظهر مؤثر نبود چون در ذهنمان چیزی جز آن نبود و از یک جایی به بعد می فهمیم بزرگ شده ایم و نگران گذشت عمرمان می شویم هیچ چیزی دیگر رنگ و بوی قبل را ندارد، برای همین هم آتش طمع در ما روشن می شود، می خواهیم همه چیز مال خودمان باشد حسادت باعث می شود از زندگیمان لذت نبریم وهیچ چیزی قانعمان نخواهد کرد که بگوییم دیگر کفایت می کند، چون می خواهیم مابقی عمرمان از هرچیزی بیشترین استفاده را ببریم اما این زیاده خواهی فقط باعث می شود فکر کنیم هیچ چیز مانند قبل نیس و زمان ارزش خود را از دست می دهد، چشم بر هم می زنیم سال ها می گذرد، عمرمان می گذرد، در حال برای آنچه که وجود دارد زندگی کنیم... @nostalzhi60

یه زمانی اینا عروسکای محبوب دهه شصتیا بودن 😂😂 @nostalzhi60

‏یه زمانی هم بود همه هوای هم و داشتن آدمای اون موقع دِلای بزرگی داشتن... @nostalzhi60

زندگی کردن، نایاب ترین چیز در این دنیاست. لذت ببر، نفس بکش، عاشق شو، شکست بخور، پیروز شو، کارهای خارق العاده انجام بده، وگرنه زنده بودن را که همه بلدند، زندگی کن @nostalzhi60

خدایی چه بازی مزخرفی بود دوساعت گره هاشو باز میکردیم مثل سیم هنذفری بود لامصب بهم میچید بعد ک باز میشد ۲۰دقیقه بازی میکردیم تا یه هفته دستامون درد میگرفت😐😐😂 @nostalzhi60

دلم کودکی‌ام را میخواهد دلم تنگ است برای روزهایی که #غُصه مشق‌های ننوشته‌ام را میخوردم و حسرت عروسک‌های پشت ویترین دلم #تنگ است برای غُصه‌هایی که شب در آغوش #مادر می‌خزیدم و #صبح فراموش می‌کردم… @nostalzhi60

یادته!!!! 🤔 دوغ با دلمه مامان که از برگ های انگور حیاطمون چیده بود تو بشقاب های گل سرخ جهازش مزه غذای بهشتی میداد... 🥵 @nostalzhi60