*آنچنان فراموش میشوی که انگار اصلا نبوده ای...* @nostalzhi60

*ای کاش ماشین زمان وجود داشت تا به گذشته سفر میکردم* قدم در کوچه‌ها و خانه‌های قدیمی میگذاشتم کنار پدربزرگ و مادر بزرگ مینشستم چای میریختم و گپ میزدیم و گپ میزدیم آنقدر که چایم سرد میشد و دوباره میریختم... @nostalzhi60

*تو کدومشو تو بچگیت انجام میدادی؟* @nostalzhi60

*ما که حواس‌مان بود خاطره‌ی خوب هم شویم آن‌قدر که سال‌ها بعد اگر آن غریبِ آشنا از کنارمان هم گذشت، عطر یادهامان اگر قلب‌مان را هم لرزاند، از سرِ اندوه باشد نه بیزاری!* «تو لایق بهتر از منی» به معنای نخواستن و ته کشیدن عشق بود اما به مهربان‌ترین زبانی که کمتر ترَک بخورد چینیِ نازکِ تنهاییِ آنکه می‌ماند با یادهای شیرینِ آنکه می‌رود. ما این دلدادگانِ زمانه‌ای که در آن نخواستن به اندازه‌ی خواستن حرمت داشت! آن‌قدر که نهایت اندوهِ عشق' شعری می‌شد و می‌بارید روی گلبرگ‌های رز: چه غم که یار وفا کرد یا نکرد در درس عشق حرفی از این ماجرا نبود ما را بس است همین که از یادش نمی‌بریم دیگر چه غم که در غم ما بود یا نبود... @nostalzhi60

*اهواز سال 1350* @nostalzhi60

*از پخش این سریال ۲۲سال میگذره…* عمر گران میگذرد.... @nostalzhi60

*از بیکسی سوختم باتنهایی ساختم ♫♪تا میون سنگا گوهر رو شناختم گوهر رو شناختم...* @nostalzhi60

*سیری در خاطرات شیرین کودکی* @nostalzhi60

*همیشه یه تیکه امید تو جیبتون باشه...* @nostalzhi60

*کیا یادشونه؟ چقدر برامون جذاب بود از ایکس بکس و پلی استیشن های امروزی هم هیجانش بیشتر بود خیلی باهاش حال می کردیم البته بسکتبالش هم بود و من داشتم شما هم داشتین؟* @nostalzhi60

*قسمتی از بهشت بود اتاقی که پر از سادگی بود وَ ما قدرش ندانستیم ❤️* @nostalzhi60

بدرقه مادران برای اعزام جگرگوشه‌هایشان به جبهه @nostalzhi60