🔹بعضی صداها را دوست داشتم...
🔻صدای گشتن دنبال خودکار توو شلوغی جامدادی.
بازو بسته کردن لیوان حلقه ای
از جلو نظام، صدای ناظم.
🔻صدای گریه هایم...
سر خوردن روی نرده های راه پله
شکاندن گچ پای تخته ی سیاه.
🔻آقا اجازه ما نوشتیم...
دیکته های معلمی که لهجه داشت.
صدای معاون وقتی که می گفت یک کلاس دو کلاس.
🔻پچ پچ های هنگام تقلب؛ فریاد بیرون دویدن از مدرسه
صدای نگاه دختری که همکلاسی خواهرم بود.
🔻صدای سلام کردنش با چِشم. صدای زنگ خانه مان .
صدای کلید انداختن پدرم .
صدای باز کردن شکلات هایی که می آورد...
🔻صدای موج های رادیو.. صدای آژیر خطر؛ شنوندگان عزیز توجه فرمایید. توجه فرمایید
🔻صدای دکتر ارنست
بیگلی بیگلی؛ سوت های داخل سینما.
صدای ماشین دستی ِ سر و چهار راه وسط کله.
صدای خنده های از ته دل...
🔻چقدر صدای این روزها را دوست ندارم
چقدر گوشم گناه دارد. چقدر ناخواسته بزرگ شدم.
چقدر آن روزها زندگی در هم و برهم اما شنیدنی بود...❤️
@nostalzhi60
قدیما تلویزیون تا ساعت 12شب برنامه داشت و در آخر سرود ملی پخش میشد بعدش این آرم میومد و درِ صداوسیما را میبستند و همه میرفتن میخوابیدن 😄
@nostalzhi60
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
یه بخش از کارتون نوستالژیک مسافر کوچولو رو با خاطرات کودکی تون مرور کنین
کیا این کارتون رو دیده بودن؟
کدوم قسمتش رو پررنگ تر خاطرتون هست؟
@nostalzhi60
سلامتی مادر بزرگه که قیافه اش شبیه قاتلای زنجیره ای بود و مطمئن بودم یه روز همه شونو میکشه و میخوره ولی یادمون داد نباید از رو ظاهر قضاوت کنیم
@nostalzhi60
همیشه برام سوال بود که چه اتفاقی میوفتاد که هیچکس اینارو نمیدزدید.
@nostalzhi60