یکی از دوست داشتنی ترین نوستالژی های دهه شصت.. صداش هنوز توی گوشمه... @nostalzhi60

فكر می‌كردين اجرا كنندگان اصلى اين سرود اين تيپى باشن؟ 🔹"به لالهٔ در خون خفته" نام یکی از سرودهای انقلابی مشهور ایران است که در سال ۱۳۵۷ و در اوج انقلاب توسط مجتبی میرزاده ساخته شد.. جالبه بدونين شاعر و تنظيم كننده این سرود استاد جهانبخش پازوکی است... @nostalzhi60

گفتم یه یادی بکنم از پامپالینی، شکارچی دوست داشتنیی که ما به اسم زبل خان میشناختیم موافقین که دوبله زیبای استاد اکبر منانی روی شخصیت زبل خان شاهکاره؟ @nostalzhi60

سریال نوستالژی "در خانه". کیا باهاش خاطره دارن؟ اگه اینو یادت میاد ۳۰ سال بیشتر داری. @nostalzhi60

نوستالژی دهه پنجاه و شصت...شماها یادتون نمیاد یه زمانی موبایل و تلفن نبود اینجوری ابراز عشق میکردن😉 @nostalzhi60

پزشک دهکده هم پیر شد... آدم تا نوستالژی هاشو امروز نبینه از گذر زمان و بالا رفتن سنش بی خبره! @nostalzhi60

زی زیگولو😍 با اینکه سنم رفته بالا ولی بازم وقتی میبینمش چشام قلب قلبی میشه😍🥺 @nostalzhi60

اینارو باید تا 22 بهمن به درو دیوارا میزدیم .بعد گروه سرود تشکیل می دادیم روزی نیم ساعت بهمون اجازه میدادن بریم نمازخونه با گروهمون تمرین کنیم چه دورانی... @nostalzhi60

زیاده خرده نگیرید به ما دهه پنجاه و شصتی های طفلکی حکایت ما، حکایت آدم هایی ست که از پای سفره های ده دوازده متری ِ آبگوشت و کله جوش و اشکنه ی ظهر جمعه که چهار گوشه اش غلغله بود از فامیل نزدیک و آشنای دور، تبعید شدیم به پیتزای سرد و نان سیر بیات سق زدن ِ تنهایی پای اُپن. سفره های دلخوشی مان یکی یکی جمع شد بی خبر. خانه هامان تنگ تر شد هی. آخرین سنگرمان شد مبل تک نفره ی رو به روی تلویزیونی که هیچ خانه ی سبزی توش نبود. ما یکباره و ناغافل، خواسته و نا خواسته، خالی شدیم از آدم ها، از هم، از گذشته، از هنوز. زیاده خرده نگیرید به ما دهه پنجاه و شصتی های طفلکی. ما "نسل ِگذار" یم. @nostalzhi60

تصویر واقعی میتی کومان وی در قرن ۱۷ در ژاپن می زیسته و به دلیل صداقتش کار بازرسی و سرکشی به سایر شهرها را انجام می‌داد. دو محافظ نیرومند هم داشته که در کارتون به نامهای تسوکه و کایکو بودند ! @nostalzhi60

یادش بخیر وقتی بهترین اسباب بازیهامون خریدنی نبود وقتی یه لاستیک کهنه ی دوچرخه تمام روزمون رو پر از شادی و نشاط میکرد ای کاش مثل قدیما همینطور ساده و آزاد از هرچیزی بودیم @nostalzhi60

ماجراهای آفتاب و عزیز خانوم @nostalzhi60