#حضرت_معصومه علیهاالسلام
#زمینه
🔸بیقرار برادر🔸
بیقراره
تو دلش دنیایی از غم داره
چشای نیمهجونش میباره
خیلی وقته بیخبر از یاره
بیقرار دیدن روی ماه
شده سهمش دلتنگی و آه
خدایا کی تموم میشه این راه
از مدینه تا ایران، اومده با چشمی تر
یا رضا ذكر لبهاش، بیقرار برادر
«یا حضرت معصومه»
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
آه ای مردم!
كاروان تا که رسید شهر قم
شد توی بارونی از گلها گم
نبود اینجا خبری از هیزم
امون از كینههای شهر شام
میزدن سنگ بلا از رو بام
امون از طعنه امون از دشنام
خواهری میدید ای وای، با دو تا چشم گلگون
شد لبای خورشیدش، روی نیزه غرق خون
«یا زینب یا زینب»
#یوسف_رحیمی
☑️ @nouheh
#حضرت_معصومه علیهاالسلام
#واحد
🔸امون از جدایی🔸
چطوری میتونم، ببینم غریبی
نداری انیسی، نداری حبیبی
عزیز خواهر
به عشق تو راهی میشم صحرا به صحرا
هر غم و دردو میخرم به جونم اما
میام تا عالم بدونه تو نیستی تنها
«جانم رضا جان»
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
شده ذکر لبهام: رضا جان کجایی؟
امون از جدایی، امون از جدایی
دلم گرفته
امون از این دل و فراق و ناصبوری
غصهٔ بیتو بودنو بگم چه جوری
دیگه دارم میمیرم از این همه دوری
«جانم رضا جان»
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
اگه اشک غم از، دو چشمم روونه
به یاد یه خواهر، دلم خونِ خونه
زینب خسته
از این دیار به اون دیار با دست بسته
با چشمای بارونی و دلِ شکسته
رو نیزه روبروش سری به خون نشسته
«حسینِ مظلوم»
#یوسف_رحیمی
☑️ @nouheh
هدایت شده از KHAMENEI.IR
16.52M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
📹 ببینید| همخوانی روز گذشته مردم قم در ابتدای دیدار با رهبرانقلاب. ۹۷/۱۰/۱۹
📥 سایر کیفیتها👇
http://farsi.khamenei.ir/video-content?id=41391
#فاطمیه
#حضرت_فاطمه علیهاالسلام
#زمزمه
🔸در سوخته🔸
همهمه برپاست، اومدن مردم
اما تو دستِ عدهای هیزم
هر که داره بغضی، از علی تو سینه
داره میاد اما، با آتیش کینه
هر که داره بغضی، از اُحد از خیبر
تازیانه در دست، اومده پشت در
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
بدجوری سوختی، ای در سوخته
تو حکایت کن، از پر سوخته
میگن اینجا زهرا، از نفس افتاده
میگن اینجا حیدر، از غمش جون داده
میگن اون دستی که، بوسه زد پیغمبر
تُو هجوم دشمن، شد کبود پشت در
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
یکدفعه آتیش، قلبمو سوزوند
اما صدها داغ، رو دل من موند
دیدم اینجا از شرم، حتی آب شد آهن
بدتر از فولاده، اما قلب دشمن
دیدم اینجا مسمار، حتی خون گریه کرد
اما مثل سنگاند، این چهل تا نامرد
#یوسف_رحیمی
☑️ @nouheh
#فاطمیه
#حضرت_فاطمه علیهاالسلام
#زمزمه
🔸داغ ناگفته🔸
اومد از مسجد، اما آشفته
تو نگاش صدها، داغ ناگفته
آروم آروم میسوخت، پیش چشمای من
تار و تیره میشد، دیگه دنیای من
چادرش خاکی بود، صورتش نیلی بود
تو دلش داغی از طعنۀ سیلی بود
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
اومد از مسجد، اما دلخور بود
روضهخون ما، خاک چادر بود
بدترین روزایِ دنیامون این روزاست
حال و روز مادر، روضهخونِ باباست
چشماشو میدیدم، تا سحر خونباره
من ندیدم دیگه بعد از اون گوشواره
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
اومد از مسجد، قامتش خم بود
تو نگاش اما، دنیای غم بود
آسمون چشمام، دیگه پربارونه
بعد از اون موهایِ من نخورده شونه
بعد از اون دنیا شد، رو سر من آوار
مادرم راه میرفت، اما دست به دیوار
#یوسف_رحیمی
☑️ @nouheh
#فاطمیه
#حضرت_فاطمه علیهاالسلام
#زمینه
🔸حیدر تنها نیست🔸
داره میسوزه غریبونه باغ علی
داره میسوزه حتی در از داغ علی
داره میسوزه خونۀ امید علی
داره میسوزه پشت در خورشید علی
ای وای زهرا رفته پشت در
اما داره میسوزه حیدر
آخه دیدن اومد، خود فاطمه، ولی بازم میزدن همه
اگه از این غصه بمیرن، تموم شهر خدایا کمه
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
داره جون میده گل یاس باغ علی
داره جون میده فاطمه از داغ علی
داره جون میده واسه مولا دلواپسه
داره جون میده که علی خیلی بیکسه
زهرا میگه حیدر تنها نیست
دست بسته حق مولا نیست
میمونه تا آخر بهپای علی، میشه زهرا فدای علی
تا که آخر شنیده بشه، توی عالم صدای علی
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
اگه میسوزه دلا مثل باغ علی
اگه جون میدیم، همهمون از داغ علی
برای اینه که نمونه تنها ولی
نکنه بازم بشه بسته دست علی
ما با مادر عهد خون بستیم
تا جون داریم با حیدر هستیم
تموم هستیمون فدای علی، فدای یک دعای علی
شاید مولا دعایی کنه، بیاد صاحب لوای علی
#یوسف_رحیمی
☑️ @nouheh
#فاطمیه
#حضرت_فاطمه علیهاالسلام
#واحد
🔸عَجّل وفاتی🔸
روزای آخر، هر کسی اومد، عیادت مادر من
میگفت یه روز از این روزا سایهش، کم میشه از رو سر من
شنیده بودم از خودش، چند دفعه حرف رفتنو
عَجّل وفاتی که میگفت، آتیش میزد دل منو
نگاهشو دیگه به روی دنیا بسته
بعد سه ماه خنده روی لباش نشسته
تابوتشو که دید دلش آروم گرفته اما
چطوری من جون ندم از این همه غم خدایا
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
شب شد و مادر، با چشمای تر، رفت و سه تا کفن آورد
یه دنیا غم داشت، توی نگاهش، ولی همهش حرفشو خورد
گفت یکی از این کفناست، عزیز مادر! واسه من
دو تای دیگه میمونه، برای بابا و حسن
میگفت حسینم غریبه، تو باش کنارش
تا که بشی آروم قلب بیقرارش
میگفت یه روزی میرسه وقت وداع آخر
بوسه بزن به حنجرش اونجا به جای مادر
#یوسف_رحیمی
☑️ @nouheh