eitaa logo
کانال ائمه جماعت
1.8هزار دنبال‌کننده
2.8هزار عکس
1.9هزار ویدیو
2.9هزار فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
⬇️شخصیت شناسی حضرت رقیه⬇️
🔰شخصیت شناسی حضرت رقیه (س) ♦️مادر حضرت رقیه (س)، مطابق بعضی از نقل ها، (ام اسحاق) نام داشت که قبلا همسر امام حسن (ع) بوده، و آن حضرت در وصیت خود به برادرش امام حسین (ع) سفارش کرد که با ام اسحاق ازدواج کند و فضایل بسیاری را برای ان بانو بر شمرد.[1] 🔷شیخ مفید در کتاب ارشاد، ام اسحاق بنت طلحه را مادر فاطمه بنت الحسین (ع) معرفی می کند.[2] 🔶گفته اند که امام حسین (ع) تنها دو دختر داشت و آن دو سکینه و فاطمه بودند. در پاسخ باید گفت هر چند این طور نقل شده است، اما مورد اتفاق عموم نیست؛ و روایات دیگر حاکی از ان است که حضرت سه دختر و بلکه - به قولی - چهار دختر داشت. 📕طبری امامی می نویسد: (ان حضرت سه دختر به نام های زینب، سکینه و فاطمه داشت).[3] 🖇از کسانی که قول اخر را نوشته اند، علامه اربلی و ابن صباغ مالکی هستند. ان دو گفته اند: (شیخ کمال الدین بن طلحه گفت: فرزندان پسر و دختر حسین (ع) ده تن بودند. ✅شش پسر و چهار دختر. فرزندان پسر علی اکبر، علی اوسط - زین العابدین، علی اصغر، محمد، عبدالله و جعفرند... و دختران زینب، سکینه و فاطمه هستند. این قول مشهور است. ❇️اربلی و ابن صباغ از نام دختر چهارم به صراحت یاد نکرده اند. بنابراین شاید او همان کسی است که در میان مردم به رقیه شهرت دارد.[4] اخباری داریم که قبر رقیه بنت علی در مصر است. این موضوع را یاقوت حموی و دیگران اورده اند؛[5] 📚[1] اخبارالطوال، ص ۲۶۲؛ کشف الغمه، ج ۲، ص ۲۱۶؛ عوالم الامام الحسین (ع)، ص ۳۳۱. [2] ارشاد، ج ۲، ص ۱۳۷. [3] دلایل الامامه، ص ۱۸۱؛ کامل بهایی، ج ۲، ص ۱۷۹. [4] المناقب، ج ۴، ص ۷۷؛ هدایه الکبری، ص ۲۰۲؛ کشف الغمه، ج ۲، ص ۳۹؛ الفصول المهمه، ص ۱۹۹. [5] معجم البلدان، ج ۵، ص ۱۶۷؛ اعیان الشیعه، ج ۷، ص ۳۴.
❔شبهه در خصوص حضرت رقیه (س)❔ ✅اصل وجود دختری چهار ساله برای امام حسین علیه السلام در منابع شیعی امده است در کتاب کامل بهایی نوشته علاء الدین طبری (قرن ششم هجری) قصه دختری چهار ساله که در ماجرای اسارت در خرابه شام در کنار سر بریده پدر به شهادت رسیده، امده است. [1] 🖱اما در مورد نام او، ایا رقیه بوده یا فاطمه صغری و... اختلاف است. ♦️دو خطاب از امام حسین علیه السلام در کربلا در مصادر شیعی امده است که یکی از دختران حرم خود را با نام رقیه صدا زده است. 1️⃣ “یا اختاه یا ام کلثوم، و انت یا زینب و انت یا رقیه و انت یا فاطمه و انت یا رباب، ...”. [2] 2️⃣ “ثم نادی : یا ام کلثوم و یا سکینه و یا رقیه و یا عاتکه و یا زینب یا اهل بیتی علیکن منی السلام”. [3] 🔶اکثر محدثان دو دختر به نامهای سکینه و فاطمه برای امام حسین (ع) ذکر کرده اند اما علامه ابن شهر اشوب و محمد بن جریر طبری، سه دختر به نامهای سکینه فاطمه و زینب (ع) را برای ان حضرت برشمرده اند. 🔸در میان محدثان قدیم تنها علی بن عیسی اربلی ـ صاحب کتاب کشف الغمه (که این کتاب را در سال687 ه ق تالیف کرده است) به نقل از کمال الدین گفته است که امام حسین (ع) شش پسر و چهار دختر داشت ولی او نیز هنگام شمارش دخترها، سه نفر به نامهای زینب سکینه و فاطمه را نام می برد و از چهارمی ذکری به میان نمی اورد. 💡احتمال دارد که چهارمین دختر همین رقیه (ع) بوده است. 🔷علامه حائری در کتاب معالی السبطین می نویسد: بعضی مانند محمد بن طلحه شافعی و دیگران از علمای اهل تسنن و شیعه می نویسند “امام حسین (ع) دارای ده فرزند، شش پسر، و چهار دختر بوده است. 🔹سپس می نویسد: دختران او عبارتند از: سکینه، فاطمه صغری، فاطمه کبری و رقیه علیهن السلام. 🔹انگاه در ادامه می افزاید: رقیه پنج سال یا هفت سال داشت و در شام وفات کرد. مادرش “شاه زنان“ دختر یزجرد بود. [4] ✳️باید دانست که گاهی بعضی از دختران دو نام داشتند مثلا طبق قرایتی به احتمال قوی همین حضرت رقیه (س) را فاطمه صغری می خواندند و شاید همین موضوع باعث غفلت از نام اصلی او شده است. 🔰به هرحال از لحاظ تحقیقی هیچ استبعادی وجود ندارد که نام این دختر امام حسین (ع) رقیه باشد. 📚[1] کامل بهایی، ج 2، ص 179 [2] اللهوف، سید بن طاووس ص 140 و 141 [3] مقتل ابن مخنف، ص 131 [4] سرگذشت جانسوز حضرت رقیه (س) ص 9 به نقل از معالی السبطین، ج 2، ص 214
💠معرفی کتاب 🔶موضوع:محرم و مهدویت(۱) 🌀انتشارات بنیاد فرهنگی حضرت مهدی موعود(عج)
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
⬇️شخصیت شناسی جناب حُرّ⬇️
🌹شخصیت شناسی حر بن یزید🌹 🔰نسب حر را چنین ذکر کرده‌اند: «حر بن یزید بن ناجیة بن قَعنَب، بن عتّاب بن هرمىّ بن ریاح بن یربوع»، یا «حر بن یزید بن ناجیة بن قعنب بن عتاب بن حارث بن عمرو بن همام‏». 🔵با توجه به نام قبیله و تیره‌‌اش، او را به اوصاف «تمیمی»، «یربوعی»،«نهشلی»،«حنظلی»،‏ و «ریاحی»خوانده‌‌اند. ⚪️او از افراد سرشناس اهل کوفه بود. ابن زیاد او را از قادسیه با هزار سواره به سمت امام حسین(ع) فرستاد تا مانع ورود حضرتشان به این شهر شود. عمر بن سعد نیز در روز عاشورا او را فرمانده قبائل «تمیم» و «همدان» قرار داد. 🔶اگرچه نام پدر و اجداد او در تاریخ ثبت شده است، اما اشاره‌ای به نام مادر آن بزرگوار نشده است. با این وجود،‌ امام حسین(ع) در دو مورد - بدون آن‌که نامی از مادر حر ببرد - از او یاد کرده است. 🔴هنگامی که پس از برخورد سپاه حرّ با امام حسین(ع)، حضرتشان دستور حرکت داد و حرّ مانع حرکت امام شد، آن‌حضرت به او فرمود: «مادرت به عزایت بنشیند». و حر در پاسخ گفت: «اگر کسی غیر از تو این حرف را به من می‌زد، همین حرف را به او می‌زدم؛ هر کس که می‌خواست باشد! اما به خدا سوگند که درباره مادر تو جز بهترین سخن‌ها، چیز دیگری نمی‌توان گفت». 🔺هنگامی که حرّ از لشکر کوفه جدا شد، و خود را به امام(ع) رساند و عرض کرد: آیا می‌توانم توبه کنم؟ امام پاسخ مثبت داد و نامش را پرسید. او گفت: من حر بن یزید هستم. امام فرمود: «تو حقیقتاً حرّ (آزاده) هستی، همان‌گونه که مادرت تو را حر نامید». 🔻در نقل دیگری امام حسین(ع) این سخن را هنگام شهادت حرّ بر زبان آورد. 📚(رجال طوسی)، ص 100، قم، دفتر انتشارات اسلامی، چاپ سوم، بیروت، دار الکتب العلمیة، چاپ اوّل‏، بلاذری، احمد بن یحیی، انساب الاشراف، ج 3، ص 225،‌ بیروت، دار الفکر، چاپ اول، 1417ق. «حُرُّ بن یزِید الرِّیاحی قتل مع الحُسَین بن علی(ع)»؛ دارقطنی، علی بن عمر، المؤتَلِف و المختَلِف، ج 1، ص 505، بیروت، دار الغرب الإسلامی، چاپ اول، 1406ق. امین عاملی‏، سید محسن، اعیان الشیعة، ج 4، ص 611، بیروت، دار التعارف للمطبوعات‏، 1403ق.
ماجرای جناب حر و امام حسین علیه السلام⬇️
🔷محاصره امام(ع) توسط حر امام حسین در منطقه‌ی «ذی ‌حُسُم» با حر و سپاهش روبرو شد. بعد از سیراب شدن سپاه حر توسط سپاه امام(ع) و اقامه‌ی نماز جماعت توسط آن‌حضرت، حر که تنها برای بازداشت امام اعزام شده بود، راه را بر امام حسین(ع) بست و خواست تا امام(ع) را به عبیدالله بن زیاد ببرد، اما آن‌حضرت(ع) قبول نکردند. حر پیشنهاد داد که امام راهی غیر از راه کوفه و مدینه در پیش گیرد تا وی بتواند از ابن‌ زیاد کسب تکلیف کند. آن‌گاه امام حسین(ع) و یارانش در مسیر «عذیب» و «قادسیه» حرکت کردند و حر نیز همراه آنان بود. 🔶توبه حر حر که در روز عاشورا از جنگ با امام حسین(ع) در تردید بود، بعد از صحبت با مهاجر بن اوس به وی گفت: به خدا قسم! خود را در گزینش بهشت و دوزخ مخیر می‌بینم. به خدا قسم که جز بهشت را برنگزینم، اگرچه قطعه قطعه و سوزانده شوم. سپس با دستش به اسب خود فرمان حرکت داده و با سرعت خود را امام(ع) رساند و دست‌‌هایش را بر سر نهاد و ‏گفت: «فَتُبْ عَلَی فَقَدْ أَرْعَبْتُ قُلُوبَ أَوْلِیائِک وَ أَوْلَادِ بِنْتِ نَبِیک‏»؛ خداوندا به سویت بازگشتم. پس توبه‌ام را بپذیر؛ چراکه من دل‌‌هاى دوستانت و فرزندان دختر رسول خدا(ص) را به وحشت و اضطراب افکنده بودم. 🔶عذرخواهی حر از امام حسین(ع) حر بعد از توبه، نزد امام حسین(ع) آمد و گفت: فدایت گردم، من همانم که تو را از بازگشت به مدینه باز داشته و کار را بر تو سخت گرفتم. به خدا گمانم این نبود که این مردم با تو چنین کنند، من نزد خدا توبه نمودم. آیا توبه‌‏ام پذیرفته می‌شود؟ امام(ع) فرمود: آرى خدا توبه‌‏ات را می‌پذیرد. از اسب پیاده شو. حر گفت سوار بر اسب بهتر می‌توانم خدمت شما باشم تا پیاده، و فرود آمدن، آخر کار من است (یعنی هنگام شهادت). سپس گفت چون من اوّل کسى هستم که به مقابله با شما پرداختم؛ از این‌رو اجازه فرما که اولین شهید در پیش‌گاه شما باشم، باشد که فرداى قیامت از آنانی باشم که با جدّتان، محمّد(ص) مصافحه می‌کنند. ⚪️زمان پیوستن حر به امام حسین(ع) هنگامی که دو سپاه روبروی هم قرار گرفتند و امام حسین(ع) بانگ برآورد: «أَمَا مِنْ مُغِیثٍ یغِیثُنَا لِوَجْهِ اللهِ؟ أَمَا مِنْ ذَابٍّ یذُبُّ عَنْ حَرَمِ رَسُولِ الله؟»؛آیا دادرسى نیست که براى رضاى خدا به داد ما برسد؟ آیا دفاع‌کننده‌اى نیست که از حریم رسول خدا دفاع کند؟». به دنبال آن بود که حرّ بن یزید ریاحی از سپاه عمر بن سعد جدا شد و به سپاه امام(ع) پیوست. اگر این سخن را امام در ابتدای نبرد فرموده باشد، پیوستن حر نیز در همان زمان بود، اما اگر در اواخر نبرد امام چنین فریادرسی را مطرح نموده باشد، زمان پیوستن او در هنگامه‌های پایانی نبرد خواهد بود. 🔵خطبه‌ی حر در کربلا  حر پس از ورود به سپاه امام(ع) با اجازه ایشان به سمت یاران خود که در لشکر عمر بن سعد بودند، رفت و گفت: اى قوم! آیا هیچ‌یک از پیشنهادهایى که حسین(ع) به شما ارائه داد را نمی‌پذیرید تا خداوند شما را از ابتلای به جنگ با او حفظ کند! آنها گفتند: امیر ما عمر بن سعد است، با او صحبت کن. عمر بن سعد نیز گفت: من تلاش و کوشش خود را کرده‌‏ام، اگر راهى براى پذیرش پیشنهاد او می‌یافتم، می‌دادم. سپس حر گفت: اى اهل کوفه! مرگ بر مادران شما! که حسین‏(ع) را دعوت کردید، ولى وقتى نزدتان آمد او را تسلیم دشمن نموده‌‏اید! گمان می‌کردید جانتان را فداى او خواهید کرد! ولى بعد روبرویش ایستادید تا او را بکشید! به جانش چنگ زده گلویش را گرفته، از هر سو او را احاطه کرده‌‏اید. نگذاشتید در سرزمین پهناور خدا به جایى برود و با اهل‌بیتش در امان بماند؛ او مانند اسیرى در دست‌‏هاى شما قرار گرفته؛ نه قادر است نفعى به خود برساند و نه ضررى را از خویش دور کند؛ او و بچه‌‏ها و زنان و یارانش را از آشامیدن‏ آب فراتى منع کرده‌اید که یهود و مجوس و نصرانى آن‌ را می‌‏نوشند و خوک‌‌ها و سگ‌‌هاى عراق در آن مزمزه می‌کنند! اینک تشنگى آنها را از پاى درآورده است! بعد از حضرت محمّد(ص) با ذرّیه‌‏اش چه بد رفتار کرده‏‌اید! اگر توبه نکنید و دست از کارى که در این‌روز و ساعت انجام می‌‏دهید برندارید، خدا به روز تشنگى سیرابتان نخواهد کرد. در این هنگام مردى از آنان به حر حمله برد و تیرى به سویش پرتاب کرد و حر سخنانش را قطع کرد و به نزد امام(ع) بازگشت. ⚫️اولین شهید کربلا در مورد این‌که حر اولین شهید روز عاشورا باشد، اختلاف وجود دارد. اگرچه حر در دیدار با امام(ع) درخواست نمود تا اولین شهید در مکتب ایشان باشد، اما برخی معتقد هستند که منظور حر آن بود که بعد از لحظه پیوستن، او اولین شهید در راه آن‌‌حضرت(ع) باشد 📚 الارشاد فی معرفة حجج الله علی العباد، ج 2،ص 101  اللهوف فی قتلی الطفوف، ص 10 حسینی موسوی، محمد، تسلیة المُجالس و زینة المَجالس (مقتل الحسین مجلسی، محمد باقر، بحار الانوار، ج 45، ص 14 اعیان الشیعة، ج 1، ص 613.
💠معرفی کتاب 🔶موضوع:محرم و مهدویت(۲) 🌀انتشارات بنیاد فرهنگی حضرت مهدی موعود(عج)و مرکز تخصصی مهدویت
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
⬇️شخصیت شناسی حضرت عبدالله
🔷نسب عبدالله فرزند امام حسن(ع) است برخی مادر او را دختر سلیل بن عبدالله – برادر جریر بن عبدالله بجلی – دانسته‌اند و برخی بدون ذکر نام، مادر او را از کنیزان گفته‌اند. ⚪️سن دربارۀ تاریخ ولادت عبدالله بن حسن(ع) اطلاعی در دست نیست؛ اما نوشته‌اند که او به هنگام شهادت به سن بلوغ نرسیده بود. هنگامی که سپاه کوفه امام حسین(ع) را محاصره کرد، عبدالله به سوی عموی خود حرکت کرد، امام حسین(ع) از حضرت زینب خواست که مانع او شود اما زینب نتوانست جلوی عبدالله را بگیرد: عبدالله گفت به خدا قسم از عمویم جدا نمی‌شوم و شتابان خود را به امام رساند. ابجر بن کعب با شمشیری به سمت امام حسین حمله‌ور شد، عبدالله به او گفت وای بر تو‌ ای ناپاک زاده، می‌خواهی عموی مرا بکشی؟ ابجر با شمشیر ضربه‌ای زد، عبدالله دست خود را جلو آورد، ضربه بر دست او فرود آمد و دستش به پوست آویخته شد. 🔵واکنش امام حسین امام حسین(ع) او را در آغوش گرفت و فرمود‌: ای فرزند برادر صبر پیشه کن و این واقعه را برای خودت خیر بدان زیرا خداوند تو را به پدران صالحت ملحق می گرداند ⚫️قاتل منابع گفته‌اند که ابجر بن کعب دست وی را قطع کرد و حرمله بن کاهل اسدی با تیر او را به شهادت رساند. در زیارت ناحیه مقدسه غیر معروفه ، حرمله بن کاهل اسدی به عنوان قاتل و پرتاب‌کننده تیر به سوی او معرفی و لعن شده است. 📚ابن مشهدی، المزار الکبیر، تصحح: جواد قیومی اصفهانی، دفتر انتشارات اسلامی، قم، ۱۴۱۹ق. ابوالفرج اصفهانی، علی بن حسین، مقاتل الطالبیین، تحقیق: سیداحمد صقر، بیروت، دارالمعرفة، بی‌تا. طبری، محمد بن جریر، تاریخ الأمم و الملوک، تحقیق: محمدأبوالفضل ابراهیم، بیروت، دارالتراث، ۱۳۸۷ق/۱۹۶۷م. شیخ مفید، محمد بن محمد، الارشاد فی معرفة حجج الله علی العباد، قم، موسسة آل البیت لإحیاء التراث، ۱۴۱۶ق / ۱۹۹۵م.
💫﷽💫 ♡منبر ۲ دقیقه‌ای♡ سال اول حوزه استادمان حرف قشنگی زد. حرفی که تلنگر بزرگی شد برای من. ایشان گفت:"دو تا لیوان رو در نظر بگیرید! یکیش خالیه و داخل یکیش، سنگ. حالا به نظرتون توی کدوم لیوان آب بیشتری جا می‌گیره؟" ما جواب دادیم:"لیوان خالی!" خب پر واضح است که لیوان خالی. چون گنجایش بیشتری دارد. پس آب بیشتری داخلش جا می‌گیرد. اما ایشان که از این سوال و جواب ساده قصد خاصی داشت، ادامه داد و گفت:"گناه هم همینه، اگه کسی تو قلبش گناه باشه، قلبش گنجایش کمتری برای کارای خوب داره. به جای انجام کارهای مستحبی، بیاید نیت کنید یک گناه و عادت بد رو ترک کنید تا ظرفِ دلتون از بدی خالی، و جا برای خوبی‌ها باز بشه!" اینها را گفتم که بگویم امشب شب اول محرم است. بیاییم در کنار فریضه‌های مستحبی‌مان، یک کار بد را هم به خاطر امام حسین(ع) بگذاریم کنار تا برای خوبی‌هامان جا باز کنیم. اگر این حرف برای شما هم تلنگر شد؛ من و استاد عزیزم را از دعای خیرتان محروم نفرمایید.
ازدحام تن_ها، اجتماع دل_ها، رنگی، ۲مرداد۱۴۰۰-compressed.pdf
2.44M
کتاب ازدحام تن ها ; اجتماع دل ها چرا حسین بن علی (ع) تنها ماند؟
⬇️شخصیت شناسی قاسم بن الحسن
♦️معرفی قاسم فرزند امام حسن (علیه‌السلام) به سال ۴۷ ه. ق در مدینه منوره ديده به جهان گشود. مادرش ام‌ولدی به نام «نفیله» يا «رمله» يا «نجمه» بود. در دو سالگى پدر بزرگوارش را از دست داد؛ و تا هنگام شهادت در دامان پرمهر و عطوفت عموى گرامى خود، امام حسين (علیه‌السلام)، پرورش يافت؛ و در واقعه کربلا به اتفاق مادر و ديگر برادران و خواهران خود حضور داشت. ⚫️حضرت قاسم در شب عاشورا به نقلى در شب عاشورا، آنگاه كه امام حسين (علیه‌السلام) خطبه خواند و به ياران خود فرمود: «فردا من و شما همه كشته خواهيم شد»، وى پنداشت اين افتخار از آنِ مردان و بزرگسالان است و شامل نوجوانان نمى‌شود. از اين‌رو پرسيد: «آيا من هم فردا كشته خواهم شد؟» امام (علیه‌السلام) با مهربانى پرسيد: «فرزندم، مرگ در نزد تو چگونه است؟» عرض كرد «احلى من العسل» (شيرين‌تر از عسل). حضرت فرمود: آرى به خدا سوگند، عمو به فدايت، تو از آنان هستى كه پس از گرفتار شدن به بلايى سخت كشته خواهى شد. 🔵اجازه گرفتن قاسم برای نبرد در روز عاشورا هنگامى كه نوبت مبارزه به قاسم رسيد، براى كسب اجازه خدمت امام حسين (علیه‌السلام) آمد. حضرت او را در آغوش گرفت و هر دو آن قدر گريستند تا بى‌حال شدند. باز قاسم اجازه خواست و امام حسين (علیه‌السلام) امتناع فرمود. قاسم دست و پاى امام را بوسه مى‌زد و بر خواسته‌اش پاى مى‌فشرد. ولى امام (علیه‌السلام) اجازه نمى‌داد تا سرانجام موفق به دريافت اجازه گرديد. وى در حالى كه اشك‌ هايش بر گونه سرازير بود و مادرش بر در خیمه ايستاده او را نظاره مى‌كرد، وارد ميدان كارزار شد 🔻کیفیت شهادت طبری و ابوالفرج اصفهانی كيفيت شهادت حضرت قاسم را به نقل از حمید بن مسلم چنين آورده‌اند: «نوجوانى به سوى ما آمد كه چهره‌اش همانند پاره ماه مى‌درخشيد، شمشيرى به دست و پیراهن و إِزارى -شلوار- بر تن و دو نعلین به پا داشت، كه بند يكى از نعلين‌هاى وى پاره شد، فراموش نمى‌كنم كه بند چپ بود. عمرو بن سعید ازدی (عمرو بن سعد بن نفیل ازدی) به من گفت: به خدا به او حمله مى‌كنم! گفتم: سبحان الله، پناه بر خدا! از اين كار چه مى‌خواهى، انبوه لشكرى كه دور او را گرفته‌اند كارش را تمام خواهند كرد. گفت به خدا بر او حمله خواهم كرد؛ او حمله كرد و با شمشیر بر سر قاسم زد. قاسم بر روى افتاد و فرياد برآورد «عموجان» (به فریادم برس). به خدا سوگند حسين چون عقاب از جا جست و همانند شير خشمگين بر قاتل قاسم حمله‌ور گرديد و ضربتى سخت بر وى فرود آورد. او دست خود را سپر كرد ولى آن ضربت دستش را از آرنج قطع كرد. او فریادی زد و خود را کنار کشید. گروهی از کوفیان یورش بردند تا او را نجات دهند؛ ولی او را زیر گرفتند و زیر سم اسبان لگدمال کردند تا آنکه جان داد. (برخی در ترجمه متن، دچار اشتباه شده و این مطلب را دربارهٔ قاسم بن حسن گفته‌اند؛ ولی همان‌طور که گفتیم، قاتل او زیر سم اسبان لگدمال شد، نه قاسم.) عبارت طبرى و ابوالفرج اصفهانى را صاحب ناسخ چنين ترجمه كرده«...لشكر هم پشت شدند و حمله در دادند مگر عمرو را از چنگ حسين برهانند در تكتازسواران، بدن قاسم در زير ستوران هموار شد.» (بعضی جریان را این‌گونه گفته‌اند که قاتل بانگى برآورد و از آنجا دور گشت. تنى چند از لشكريان عمرسعد حمله آوردند تا عمرو را از دست حسين (عليه‌السلام) نجات دهند؛ ولى اين تلاش آنها به جايى نرسيد و قاسم در هنگام يورش سواران عمرسعد در زير سمّ اسبان جان سپرد.) پس از چندى كه گرد غبار ميدان نبرد فرونشست، امام حسين (عليه‌السلام) را ديديم كه بر بالين آن جوان ايستاده و او پاشنه‌هاى پاى خود را بر زمین مى‌سايد، امام حسين (عليه‌السلام) در آن حال مى‌گفت:
«قومى كه تو را كشتند از رحمت خدا به دورند و در روز رستاخیز جد تو از جمله دشمنان آنان خواهد بود. (بعداً لقوم قتلوک و من خصمهم یوم القیامة فیک جدک سپس فرمود: «سوگند به خدا براى عموى تو بسيار دشوار است كه او را بخوانى و نتواند به تو پاسخ دهد، يا به تو پاسخ گويد اما به حال تو سودى نبخشد، در يك چنين روزى كه دشمنان او بسيار و ياران او اندك باشند.» (عزّ والله علی عمّک ان تدعوه فلا یجیبک فلا ینفعک صوت والله کثر واتروه و قلّ ناصروه. گویا مقصود از «فزونی خون‌خواهان و کمی یاران»، این است که گرچه در این صحنه، یاران قاسم‌ اندک هستند، در خارج از این صحنه (در مدینه و کوفه) خون‌خواهان زیادی دارد و خواهد داشت، و خدای متعال و رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) و مؤمنان، خون‌خواه او خواهند بود.) حميد بن مسلم گويد: آن‌گاه او را برداشت، دو پاى پسر را ديدم كه روى زمين مى‌كشيد، و حسين (عليه‌السلام) سينه به سينه وى نهاده بود. با خود گفتم «او را كجا مى‌برد»؟ وى را برد و در كنار پسرش علی‌اکبر (عليه‌السلام) و ديگر شهیدان قرار داد. از اسم آن نوجوان پرسش كردم. گفتند وى قاسم بن الحسن (عليه‌السلام) است. امام حسین (علیه‌السّلام) پس از آنکه پیکر قاسم را کنار سایر کشتگان از خاندانش گذاشت، رو به آسمان کرد و فرمود: «خداوندا، آنان را نابود گردان و احدی از آنان را باقی نگذار و هرگز آنان را نیامرز صبر کنید‌ ای عموزادگانم، صبر کنید‌ ای خاندان من، پس از امروز، دیگر هرگز خواری نمی‌بینید». (اللهم احصهم عددا و لا تغادر منهم احدا ولا تغفر لهم ابدا صبرا یا بنی عمومتی، صبرا یا اهل بیتی، لا رایتم هوانا بعد هذا الیوم ابداً.) ⚪️عروسی حضرت قاسم به قضيه ميدان رفتن و شهادت حضرت قاسم (عليه‌السلام)، داستان مفصّلى نيز درباره عروسى وى ضميمه شده است. ملاحسین کاشفی در اين زمينه پس از بيان چگونگى اذن خواستن حضرت قاسم از امام حسين (عليه‌السلام) و اذن ندادن آن حضرت، و نشان دادن بازوبندى كه پدرش امام حسن (عليه‌السلام) به بازويش بسته بود و در او وصیت كرده بود كه هرگز دست از يارى عموى خود حسين (عليه‌السلام) برندارد ... كيفيت عروسى حضرت قاسم را چنين بيان مى‌كند: «..و دست دخترى كه نامزد قاسم بود گرفته گفت: اى قاسم اين امانت پدر توست كه براى تو وصيت كرده، تا امروز نزد من بود اكنون بستان! پس دختر را با وى عقد بست و دستش به دست قاسم داد و از خيمه بيرون آمد...» و سپس مى‌افزايد «...قاسم دست عروس را رها كرد و خواست از خيمه بيرون آيد، عروس دامنش بگرفت و گفت اى قاسم چه خيال دارى و عزيمت كجا مى‌كنى؟ ... قاسم گفت: اى نور دوديده عزم ميدان دارم ... دامنم رها كن كه عروسى و دامادى ما به قیامت افتاد ... عروس گفت ... تو را كجا جويم و به چه نشان بشناسم؟ گفت ... بدين آستينِ دريده بشناس. پس دست دراز كرد و سر آستين بدريد... ⚠️اين داستان موافقان و مخالفانى دارد. 📚موسوی زنجانی، ابراهیم، وسيلة الدارين، ص ۲۵۳. ابوالفرج اصفهانی، علی بن حسین، مقاتل الطالبیین، ص ۵۷-۵۸. شریف قریشی، باقر، حیاة الامام الحسن بن علی علیهما السلام دراسة وتحلیل، ج ۲، ص ۴۶۰. سماوی، محمد بن طاهر، ابصار العین فی انصار الحسین علیه‌السلام، ص ۷۲. موسوی زنجانی، ابراهیم، وسيلة الدارين، ص ۲۵۳. بحرانی، هاشم، مدینة المعاجز، ج ۴، ص ۲۱۴-۲۱۵. قمی، شیخ عباس، نفس المهموم، ص ۲۰۸. مجلسی، مجمدباقر، بحارالانوار، ج ۴۵، ص ۶۷.