به خدا که بازار دل شکسته ما کساده..

چه غیر سادات هایی که از صد تا سادات محرم تر میشن.. چه سادات هایی که می دونید تو دفترش چی می نوشت همیشه؟ آخر درد و دل هاش (گفتم که بازار دل های شکسته سادات کساده..) می نوشت برای من که هیچ اما نمی خواهم برای شما زشت باشد که از شما باشم و بی شما باشم..

از شما باشم و بی شما باشم این جمله فقط مال سادات ها نیست متعلق به تمام اون هایی که گرفتار حُب مادرن..

🖤

مادَر... #بر_در_کوفتن_های_شبانه

این هم از بر در کوفتن های شبانه مون روزی امشب.. التماس دعا

از فردا شب دوشنبه مدت زمان خوبیه برای چله گرفتن تا شهادت حضرت زهرا..

یاد چله های قبلی و اجماع نفس ها بخیر..

اومدم همونجا که باید.. شمام که ماجرای اینجا یادتون بره من محاله یادم بره..

می گفت نزدیک شدن فاطمیه رو از قلبم می فهمم! پرسید هشدارش چه مدلیه؟ گفت: حتی یک نفس راحت هم نمی تونی بکشی چون یاد نفسی هستی که تو سینه با آه در میومد.. می گفت پهلو هام شروع می کنه بی دلیل به درد گرفتن.. هر روز و هر لحظه یکجایی گوشه سینم تیر می کشه از غم و غربت.. اشک هام بی دلیل جاری میشن.. مدام و مدام اینا که از راه می رسه من می فهمم فاطمیه نزدیکه! خوش به حال همچین دل هایی، چه دختر هایی که مادری اند..

باورتون نمیشه؟ بعضی از دل ها جوری نزدیک میشن، جوری شبیه میشن که نه تنها درد ها و دغدغه های روحی بلکه به درد های جسم هم دچار میشن..

📪 پیام جدید 💬https://eitaa.com/nuriehsadayt/5318 و چه پسرهایی که سرنوشت‌‌شان را مادر نقاشی می‌کند . چه مادرانه دعایم، دعای مادر شده .. #دایگو

📪 پیام جدید 💬https://eitaa.com/nuriehsadayt/5319 حسرت نباید بخورم برای خودم؟ افسوس نباید بخورم ؟ نباید متاسف باشم؟ چرا باید باشم.... #دایگو

الان زمان بلند شدن، نه تأسف خوردن..

اینا همه یک طرف این یک طرف..

عمه جان؟ تصدقتان، جارو کشیدن صحن و سرای تان هم به ما نیامده؟ خدایا این استخوان ریزه دارد هی بزرگ و بزرگ تر می شود ها..

📪 پیام جدید 💬https://eitaa.com/nuriehsadayt/5314 سلام میشه لطفا سریع جواب بدین منظورتون از فردا روز دوشنبه هست؟یعنی فردا اولین روز چهله باشه؟یا اینکه از فردا شب شروع بشه تازه یعنی روز اولش سه شنبه باشه؟ #دایگو به تقویم یک نگاهی بندازید، ببینید چند شنبه باشه میشه چهل روز دیگه شهادت ۲۶ آذر ماه..

می پرسید چی میشه آدم به همچین جایی برسه؟ خواستن و خواستن و خواستن.. باید رفت (این بر در کوفتن های شبانه ماجراش همینه، که هر شب با دست خسته، با دستی که از گناه و حاصلش بی جون شده به کوبی به در و بخوای...) میری پیش طبیب باید درد رو بگی اعتراف کنی و مهم ترین چیز! خودت رو بسپاری دست شون این جمله این من این زندگی من معجزه می کنه.. به شرطی که واقعا این من، اینم زندگی من هر طور که می خواید به هرجا که می خواید هدایتش کنید.. و بعد هدایت میشی! میری تو همون مسیری که باید.. محدودیت ها، پلی میشن به سمت تعالی.. این خانم هم همین رو میگه چند سالی میشه فقط همین رو میگه

دعا یک عنصر مهم، خیلی مهم حالا فکر کن این دعا کردن رو معصوم برات کنه.. میگفت هر روز که دلتنگی و غم به دلم هجوم میاره رو می کنم به قبله میگم ببین آقا من ازت دورم نه جمالت رو می بینم نه صدات رو می شنوم این دل التیام می خواد، همین الان به حق همین لحظه خودتون برام یک دعای مخصوص کنید.. اگر واقعا مایل به تغییر باشیم مایل به ترک گناه باشیم علاوه بر دعا کردن، حرکت هم می کنیم شما مریض میشی می خوای بری پیش طبیب آماده میشی و میرسی محضر طبیب اقرار می کنی آقای دکتر این مریضی منه این درد منه طبیب نسخه میده، دارو می نویسه.. تو هر چقدر به همه دنیا بگی رفتم پیش فلان دکتر حاذق این درمانت می کنه؟ نه! چیزی که مریض رو مداوا می کنه عمل کردن به نسخه پزشکه، دارو خوردن.. و از همه مهم تر، در معرض دوباره مبتلا نشدن به همون بیماری! تو می دونی اینجوری مریض میشی پس نباید خودت رو در معرضش قرار بدی.. فلذا ما نمی خوایم اگر بخوایم، میشه

برای شمایی که پیام دادی گفتم خسته ام از فلان گناه، سانسور کن گناهم رو..

شاید سکوت کردن که واکنش شما رو بینن؟! چند مرده حلاجیم؟ همونقدر که می گیم هم اهلش هستیم؟ دیشب یک حرفایی زده شد.. شاید برای شما بود.. برید بخونید

نمیدونم شیعهٔ آقا نمیدونم.. نه دعا و مناجاتی مد نظرمه نه فعل و عملی.. تنها چیزی که دلم بهش محتاج بر در کوفتن های هر شبه.. روزی هر شب خودش میرسه

اینو داشتم میگفتم براتون..

استاد مون میگفتن که آدمی که دلش رو راهی کرده، دنبال بهانه می گرده اصلا برای هوایی تر شدن.. میگفت میره پای گاز، شعله رو می بینه و میره.. یک روز میره پشت یک در تو مدینه که چهل نفر یک طرفش هستن و یک زن طرف دیگه یک روز هم میره جهنم و بر می گرده.. که خدایا من تحمل آتیشت رو ندارم ها خدایا این دست ها این چشم ها نوکر بودن ها.. اینو بگیر تا آخر.. باید دنبال بهانه بود انگار می خوای آب بخوری؟ آب رو بهانه کن و بگو آقا این یک لیوان آب چی بود؟ اینم دریغ کردن.. برو برو تا آخر من الان بنویسم خودش میشه روضه.. اینجوری که بشه دل که هوایی بشه با کوچکترین چیزی راهی میشه.. یک وقت به خودت میای می بینی اصلا یک دغدغه ای رو داری که هرکسی قدرت درکش رو نداره یک دردی داری که هرکسی قدرت حملش رو نداره به خودت میای میبینی رفتی تو مدار امام..

📪 پیام جدید 💬https://eitaa.com/nuriehsadayt/5333 انگار زندگیت هر لحظه برایت روضه میخواند ، بایدم طاقت آدم طاق شود ، بایدم بیقرار شود ، همان حالی که نمیدانی حالا با این غم چگونه کنار بیایم حالا بی قراری ها را چگونه تاب بیاورم #دایگو

میگفت این رو میگفتم زندگیم سخت تر میشد! از هر رنج و سختی که فکرش رو بکنی نصیبم شد میگفت بدیهی ترین چیز هاهم به مشکل بر می خورد.. میگفت یک شب دلشکسته خیلی شکسته گفتم آقا؟ اینجوری می پسندی برام؟(لحن گلایه مند نه ها لحن سؤالی) دوست داری تو همچین شرایطی ببینی منو؟ دوست داری تو این رنج ها منو ببینی؟ همه اش فدای شما اگر شما دوست داری یعنی بهترین صلاح برای من همینه (چون امام جز خیر برای انسان نمی خواد، فقط خیر و خیر و خیر) اگر شما می خوای یعنی عاقبت بخیری من تو همینه.. فقط آقا، چشم، چون شما دوست داری چون شما می خوای چشم همین خیر منه فقط آقا شمام برام دعا کن شرمنده نشم تهش رو سفید باشم.. پرسید الان اوضاع بهتره؟ جواب داد، نه گاهی سخت تر هم میشه اما استقامت دارم و کم نمیارم چون میدونم و یقین دارم امام حتی اگر من رو در شرایط سخت هم ببینه خیر منه، خیری که الان قدرت درکش رو ندارم.. (این رنج ها گاهی ابتلا هم هست، اما در زندگی ایشون چون دعاشون همین بوده این حالت بوده..)

به یاد شما، خانواده صبور

اصفهان که بودم تو میدون نقش جهان یک در بزرگ و منقش خیلی توجه ام رو جلب کرد.. از اون موقع تا همین الان دائم زیر لب می خونم کو وارثِ کسی که درِ قلعه کنده است؟ تا بشکند دوباره غرور یهود را..

📪 پیام جدید 💬 #دایگو